Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
emissaries
U
مامور سری فرستاده سری
emissary
U
مامور سری فرستاده سری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
envoy
U
فرستاده مامور
envoys
U
فرستاده مامور
delegate
U
مامور فرستاده مامور کردن
delegated
U
مامور فرستاده مامور کردن
delegates
U
مامور فرستاده مامور کردن
delegating
U
مامور فرستاده مامور کردن
Other Matches
rading party
U
قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
sent
U
فرستاده
emissary
U
فرستاده
envoi
U
فرستاده
apostle
U
فرستاده
apostles
U
فرستاده
emissaries
U
فرستاده
missionaries
U
فرستاده
envoys
U
فرستاده
envoy
U
فرستاده
missionary
U
فرستاده
opostolic delegate
U
فرستاده پاپ
legates
U
فرستاده پاپ
envoy
U
فرستاده سیاسی
envoys
U
فرستاده سیاسی
messengers
U
فرستاده رسول
messenger
U
فرستاده رسول
legate
U
فرستاده پاپ
parlementaire
U
فرستاده جنگی
nunico
U
فرستاده پاپ
committed
<adj.>
<past-p.>
U
فرستاده شده
consigned
<adj.>
<past-p.>
U
فرستاده شده
forwarded
<adj.>
<past-p.>
U
فرستاده شده
god's messenger
U
فرستاده خدا
delivered
<adj.>
<past-p.>
U
فرستاده شده
advances
U
: ازپیش فرستاده شده
envoy extraordiinary
U
فرستاده فوق العاده
advancing
ازپیش فرستاده شده
sent via e-mail
U
بوسیله ایمیل فرستاده شد
advance
ازپیش فرستاده شده
remittee
U
گیرنده وجه فرستاده شده
to be moved to another school
U
به آموزشگاه دیگری فرستاده شدن
invisible exports
U
فرستاده هایا صادرات نامحسوس
wirephoto
U
عکسی که بوسیله بی سیم فرستاده میشود
shop drawing
U
نقشه یا تفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
work drawing
U
نقشه یاتفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
spot pass
U
پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
inviolability
U
مصون بودن فرستاده دیپلماتیک ازهر نوع تعدی و اهانت
embassy
U
سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
embassies
U
سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
answering
U
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answer
U
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answered
U
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answers
U
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
letters patent
U
نامهای که ازطرف دولت برای کسی فرستاده میشود تافورا بازنموده وبرای همه بخواند
header
U
بسته داده که پیش از ارسال فرستاده میشود تا اطلاعاتی درباره قصد و مسیر تامین کند
headers
U
بسته داده که پیش از ارسال فرستاده میشود تا اطلاعاتی درباره قصد و مسیر تامین کند
priority
U
ترتبی که وسایل جانبی مختلف که سیگنال وقفه فرستاده اند ,سرویس می گیرند , طبق اهمیت ضروریت آنها.
priorities
U
ترتبی که وسایل جانبی مختلف که سیگنال وقفه فرستاده اند ,سرویس می گیرند , طبق اهمیت ضروریت آنها.
agents
U
مامور
agent
U
مامور
functionary
U
مامور
functionaries
U
مامور
bedel
U
مامور
bedell
U
مامور
commissionaire
U
مامور
commissionaires
U
مامور
official
U
مامور
officers
U
مامور
officer
U
مامور
commissioners
U
مامور
commissioner
U
مامور
missionary
U
مامور
missionaries
U
مامور
ranksman
U
مامور صف
appointed
U
مامور
pursuivant
U
مامور
functionery
U
مامور
consular officer
U
مامور کنسولی
counterspy
U
مامور ضد جاسوسی
emissary
U
مامور مخفی
emissary
U
مامور سری
emissaries
U
مامور مخفی
custom assersor
U
مامور گمرک
investigators
U
مامور تحقیق
bumbailiff
U
مامور اجرا
inquisitors
U
مامور تحقیق
assignee
U
نماینده مامور
inquisitor
U
مامور تحقیق
attackman
U
مامور حمله
investigator
U
مامور تحقیق
scout
U
مامور اکتشاف
officers
U
مامور متصدی
scouts
U
مامور اکتشاف
officer
U
مامور متصدی
scouted
U
مامور اکتشاف
customs appraisor
U
مامور گمرک
police officers
U
مامور پلیس
secret agent
U
مامور مخفی
secret agents
U
مامور مخفی
mole
U
مامور مخفی
defector in place
U
مامور مخفی
police officer
U
مامور پلیس
waggoner
U
مامور واگن
typographer
U
مامور چاپخانه
customs officer
U
مامور گمرک
diplomatic agent
U
مامور سیاسی
diplomatic officer
U
مامور سیاسی
envoi
U
مامور نماینده
executive bailiff
U
مامور اجرا
file clerk
U
مامور بایگانی
send on duty
U
مامور کردن
he was ordered to europe
U
او مامور اروپا شد
lictor
U
مامور اجرا
on sentry
U
مامور نگهبانی
pointsman
U
مامور راهنمائی
purchasing officer
U
مامور خرید
revenuer
U
مامور مالیاتی
sergeant at arms
U
مامور اجرا
tollman
U
مامور نواقل
emissaries
U
مامور سری
policeman
U
مامور پلیس
communicant
U
مامور ابلاغ
communicants
U
مامور ابلاغ
auditors
U
مامور رسیدگی
probation officers
U
مامور نافر
probation officer
U
مامور نافر
executioners
U
مامور اعدام
paymasters
U
مامور پرداخت
auditor
U
مامور رسیدگی
appoint
U
مامور کردن
policemen
U
مامور پلیس
sergeant
U
مامور اجرا
sergeants
U
مامور اجرا
bailiffs
U
مامور اجرا
hangman
U
مامور اعدام
bailiff
U
مامور اجرا
hangmen
U
مامور اعدام
executioner
U
مامور اعدام
envoys
U
مامور نماینده
envoy
U
مامور نماینده
appoints
U
مامور کردن
paymaster
U
مامور پرداخت
censored
U
مامور سانسور
High Commissioner
U
مامور عالیرتبه
executor
U
مامور اجرا
High Commissioners
U
مامور عالیرتبه
bureaucrat
U
مامور اداری
censors
U
مامور سانسور
executors
U
مامور اجرا
censor
U
مامور سانسور
bureaucrats
U
مامور اداری
censoring
U
مامور سانسور
safe conducts
U
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe-conducts
U
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conduct
U
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
averaging
U
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
average
U
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averages
U
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averaged
U
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
good riddance to bad rubbish
<idiom>
U
وقتی تو خوشحالی از اینکه چیزی یا کسی به جای دیگری برده بشه یا فرستاده بشه
analogue
U
ارسال داده که در آن داده به عنوان یک مجموعهای از تغییرات در سیگنال ممتد متغیر فرستاده میشود
analogues
U
ارسال داده که در آن داده به عنوان یک مجموعهای از تغییرات در سیگنال ممتد متغیر فرستاده میشود
queues
U
1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queueing
U
1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queue
U
1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queued
U
1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
master in lunacy
U
مامور رسیدگی به دیوانگی ها
scambler
U
مدافع مامور مانوربالا
justiciar
U
مامور قضایی عالیرتبه
lord advocate
U
دادستان کل مامور به اسکاتلند
he was appointed to inspect it
U
مامور شد ان را بازرسی کند
dustmen
U
مامور تنظیف خاکروبه بر
press agent
U
مامور اگهی و تبلیغ
dustman
U
مامور تنظیف خاکروبه بر
pontoneer
U
مامور پل موقت سازی
pontonier
U
مامور پل موقت سازی
truck master
U
مامور یا سرپرست چندکامیون
to send upon an e
U
مامور سفارت کردن
tidewaiter
U
مامور گمرک لب دریا
sergeant at arms
U
مامور اجرا و انتظامات
scrutineer
U
مامور شمارش ارا
relieving officer
U
مامور اعانه فقرا
raiding party
U
قسمت مامور کمین
rading party
U
قسمت مامور دستبرد
pursuivant
U
مامور ابلاغ یا اخطاریه
commission
U
حق العمل مامور شدن
publicans
U
مامور وصول مالیات
catchpole
U
مامور اخذ مالیات
catchpoll
U
مامور اخذ مالیات
fireman
U
مامور اتش نشانی
commissioning
U
حق العمل مامور شدن
apparitor
U
چاووش مامور اجراء
firemen
U
مامور اتش نشانی
aid man
U
مامور کمکهای اولیه
officer
U
مامور کارمند اداری
officers
U
مامور کارمند اداری
affiliation with the department of defen
U
مامور به وزارت جنگ
publican
U
مامور وصول مالیات
firefighter
U
مامور اتش نشانی
commissions
U
حق العمل مامور شدن
bailiwick
U
ناحیه قلمرو مامور
lifeguards
U
مامور نجات غریق
lifeguard
U
مامور نجات غریق
fire fighter
U
مامور اتش نشانی
firefighters
U
مامور اتش نشانی
fireguards
U
مامور اتش نشانی
fireguard
U
مامور اتش نشانی
barrier patrol
U
گشتی مامور موانع
fdm
U
انتساب عددی با سیگنال مختلف به فرکانسهای مختلف تا سیگنالهای زیادی روی کانال فرستاده شوند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com