English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
scout U مامور اکتشاف
scouted U مامور اکتشاف
scouts U مامور اکتشاف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rading party U قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
flux valve U دریچه اکتشاف میدان مین دریچه اکتشاف مغناطیسی مین
delegating U مامور فرستاده مامور کردن
delegated U مامور فرستاده مامور کردن
delegates U مامور فرستاده مامور کردن
delegate U مامور فرستاده مامور کردن
exploration U اکتشاف
detection U اکتشاف
finding U اکتشاف
discoveries U اکتشاف
findings U اکتشاف
discovery U اکتشاف
surface detection U اکتشاف سطحی
radio detection U اکتشاف رادیویی
probes U اکتشاف جدید
probe U اکتشاف جدید
prospector U اکتشاف کننده
prospectors U اکتشاف کننده
exploration U کاوش اکتشاف
probed U اکتشاف جدید
uncharted U اکتشاف نشده
probability of detection U احتمال اکتشاف
eureka U ابرازپیروزی از اکتشاف
locator beacon U برج اکتشاف هوایی
reconnaissance U بازدید مقدماتی اکتشاف
command active sonobuoy system U وسیله اکتشاف زیردریایی
spelunker U علاقمند به اکتشاف غار
prospects U اکتشاف کردن مساحی
inexplorable U غیر قابل اکتشاف
acquisition radar U رادار اکتشاف هدف
prospecting U اکتشاف کردن مساحی
prospected U اکتشاف کردن مساحی
prospect U اکتشاف کردن مساحی
fluxgate U وسیله اکتشاف مین مغناطیسی
detector paper U کاغذ حساس دستگاه اکتشاف ش م ر
radio detection U در معرض اکتشاف به وسیله بی سیم
sounding rocket U موشک اکتشاف تغییرات جوی
magnetic anomaly detection gear U دستگاه اکتشاف زیردریایی به طریقه مغناطیسی
acoustical surveillance U اکتشاف وتجسس هدفها به طریقه صوتی
acoustic minehunting U روش اکتشاف مین به طریق صوتی
spadat U سیستم ردیابی و اکتشاف سفینههای فضایی
detector crayon U مداد دستگاه اکتشاف ش م ر میله کشف کننده
fixer system U سیستم اکتشاف و تعیین محل هواپیماهای در حال پرواز
subaqueous ranging U طریقه اکتشاف و تعیین محل هدفهای غیرقابل رویت دریایی
fixer network U شبکه اکتشاف و تعیین محل هواپیما روی صفحه رادار
spasur U سیستم اکتشاف فضایی که مخصوص کشف اشیاء سرگردان در فضای جو زمین است
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
antiwatching device U ضامن ضد اکتشاف مین وسیله ضد کشف مین
functionary U مامور
officer U مامور
officers U مامور
official U مامور
agents U مامور
commissioner U مامور
commissioners U مامور
agent U مامور
bedel U مامور
functionery U مامور
functionaries U مامور
ranksman U مامور صف
missionary U مامور
pursuivant U مامور
missionaries U مامور
appointed U مامور
commissionaire U مامور
commissionaires U مامور
bedell U مامور
defector in place U مامور مخفی
mole U مامور مخفی
police officer U مامور پلیس
police officers U مامور پلیس
secret agent U مامور مخفی
secret agents U مامور مخفی
officers U مامور متصدی
investigator U مامور تحقیق
investigators U مامور تحقیق
inquisitor U مامور تحقیق
inquisitors U مامور تحقیق
waggoner U مامور واگن
envoy U فرستاده مامور
revenuer U مامور مالیاتی
diplomatic agent U مامور سیاسی
diplomatic officer U مامور سیاسی
purchasing officer U مامور خرید
envoi U مامور نماینده
executive bailiff U مامور اجرا
file clerk U مامور بایگانی
pointsman U مامور راهنمائی
on sentry U مامور نگهبانی
lictor U مامور اجرا
he was ordered to europe U او مامور اروپا شد
customs officer U مامور گمرک
customs appraisor U مامور گمرک
typographer U مامور چاپخانه
tollman U مامور نواقل
assignee U نماینده مامور
attackman U مامور حمله
bumbailiff U مامور اجرا
sergeant at arms U مامور اجرا
send on duty U مامور کردن
consular officer U مامور کنسولی
counterspy U مامور ضد جاسوسی
custom assersor U مامور گمرک
emissary U مامور مخفی
executioner U مامور اعدام
auditor U مامور رسیدگی
policeman U مامور پلیس
High Commissioners U مامور عالیرتبه
bureaucrat U مامور اداری
communicants U مامور ابلاغ
paymasters U مامور پرداخت
communicant U مامور ابلاغ
bureaucrats U مامور اداری
High Commissioner U مامور عالیرتبه
policemen U مامور پلیس
appoints U مامور کردن
executioners U مامور اعدام
probation officer U مامور نافر
envoys U فرستاده مامور
sergeants U مامور اجرا
envoys U مامور نماینده
sergeant U مامور اجرا
probation officers U مامور نافر
envoy U مامور نماینده
executor U مامور اجرا
emissary U مامور سری
paymaster U مامور پرداخت
appoint U مامور کردن
censors U مامور سانسور
censoring U مامور سانسور
censored U مامور سانسور
hangmen U مامور اعدام
officer U مامور متصدی
bailiffs U مامور اجرا
bailiff U مامور اجرا
hangman U مامور اعدام
executors U مامور اجرا
emissaries U مامور سری
emissaries U مامور مخفی
censor U مامور سانسور
auditors U مامور رسیدگی
fire fighter U مامور اتش نشانی
tidewaiter U مامور گمرک لب دریا
commission U حق العمل مامور شدن
dustman U مامور تنظیف خاکروبه بر
catchpoll U مامور اخذ مالیات
raiding party U قسمت مامور کمین
press agent U مامور اگهی و تبلیغ
pursuivant U مامور ابلاغ یا اخطاریه
rading party U قسمت مامور دستبرد
master in lunacy U مامور رسیدگی به دیوانگی ها
dustmen U مامور تنظیف خاکروبه بر
relieving officer U مامور اعانه فقرا
justiciar U مامور قضایی عالیرتبه
lord advocate U دادستان کل مامور به اسکاتلند
scambler U مدافع مامور مانوربالا
he was appointed to inspect it U مامور شد ان را بازرسی کند
scrutineer U مامور شمارش ارا
sergeant at arms U مامور اجرا و انتظامات
pontoneer U مامور پل موقت سازی
fireman U مامور اتش نشانی
firemen U مامور اتش نشانی
pontonier U مامور پل موقت سازی
officer U مامور کارمند اداری
aid man U مامور کمکهای اولیه
affiliation with the department of defen U مامور به وزارت جنگ
firefighter U مامور اتش نشانی
firefighters U مامور اتش نشانی
fireguard U مامور اتش نشانی
lifeguard U مامور نجات غریق
lifeguards U مامور نجات غریق
barrier patrol U گشتی مامور موانع
apparitor U چاووش مامور اجراء
publicans U مامور وصول مالیات
commissioning U حق العمل مامور شدن
to send upon an e U مامور سفارت کردن
commissions U حق العمل مامور شدن
officers U مامور کارمند اداری
truck master U مامور یا سرپرست چندکامیون
fireguards U مامور اتش نشانی
catchpole U مامور اخذ مالیات
publican U مامور وصول مالیات
bailiwick U ناحیه قلمرو مامور
raiding party U قسمت مامور دستبرد یا تاخت
process server U مامور ابلاغ برگهای قانونی
reeve U حاکم عرف مامور اجرا
safeguard U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
remembrancer U مامور وصول مطالبات سلطنتی
to p a soldier to duty U سربازی را به پاسگاهی مامور کردن
task element U قسمت مامور اجرای عملیات
water bailiffs U مامور تفتیش کشتیها در بندر
water bailiffs U مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
Is there a parking attendant? U آیا مامور پارکینگ هست؟
safeguarded U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarding U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguards U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
smokechaser U مامور اتش نشانی جنگل
tipstaff U مامور مسئول زندانیان دردادگاه
paymistress U زنی که مامور پرداخت باشد
crier U مامور اخطارهای عمومی دردادگاه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com