Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
probation officer
U
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officers
U
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reprieved
U
تعلیق اجرای مجازات
reprieves
U
تعلیق اجرای مجازات
reprieving
U
تعلیق اجرای مجازات
reprieve
U
تعلیق اجرای مجازات
dongle
U
مدار کد گذاری شده یا قطعهای که پیش از اجرای نرم افزاری حق کپی باید در سیستم باشد
suspension of punishment
U
تعلیق مجازات
probation
U
تعلیق مجازات
reprieval
U
تعلیق مجازات
immunity
U
به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
on probation
U
در دوره تعلیق مجازات
on probation
U
به شرط تعلیق مجازات
to be on probation
U
در دوره تعلیق مجازات
receiver
U
ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
receivers
U
ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
to be on probation
U
در دوره تعلیق مجازات بودن
probation order
U
دستور یا حکم تعلیق مجازات
to give a suspended sentence
[British E]
U
حکم دوره تعلیق مجازات دادن
punitive damages
U
خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
suspension
U
تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
suspensions
U
تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
double coincidence of wants
U
زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
to suspend
[stay]
a ruling
[proceedings]
[the execution]
U
تعلیق کردن حکمی
[دعوایی ]
[ اجرای حکمی]
[قانون]
quadrangle
U
حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
quadrangles
U
حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
he must have gone
U
باید رفته باشد
preventive detention
U
تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
There must be some mistakes.
باید اشتباهی شده باشد.
There must be a catch(trick)in it.
U
باید حقه ای درکار باشد
It must be quiet.
باید ساکت و آرام باشد.
She must be at least 40.
U
او
[زن]
کم کمش باید ۴۰ ساله باشد.
esorow
U
سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
There is some hocus – pocus . I smell a rat . Ther is a trick in it .
U
کلکی درکار باید باشد ( هست )
unauthorized
U
آنچه باید مجوز داشته باشد
today of all days
U
از همه روزها امروز
[باید باشد]
It must have a solid foundation.
U
اساس کار باید محکم باشد
How can you ask?
U
این باید واضح باشد برای تو
There must be some mistakes.
باید اشتباهی روی داده باشد.
speaking with prosecutor
U
در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
Does it have to be today (of all days)?
U
این حالا باید امروز باشد
[از تمام روزها]
؟
initialed
U
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initialing
U
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
fractional reserve banking
U
بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
initials
U
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initialled
U
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initialling
U
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initial
U
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
double coincidence of wants
U
نیازها وضعیتی که باید در مبادله پایاپای وجود داشته باشد
Funstionalism
U
[عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.]
rate
U
بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
rates
U
بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
thrashing
U
وضعیتی دریک سیستم عملکرد چند برنامهای که کامپیوتر باید بجای اجرای برنامه ها وقت بیشتری را صرف صفحه بندی کند
arraign
U
احضار متهم زندانی به دادگاه جهت پاسخگویی به مفاد کیفرخواست تعقیب یا متهم کردن به طور اعم
idealism
U
روش فکری کسانی که معتقدندسیاست باید تابع ایده الهای انسانی باشد
reserve
U
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserves
U
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserving
U
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
Those who play with edged tools must expect to be .
<proverb>
U
کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
variables
U
ثبات یا محل ذخیره سازی که میتواند هر عدد یا حروف داشته باشد و در حین اجرای برنامه تغییر کند
variable
U
ثبات یا محل ذخیره سازی که میتواند هر عدد یا حروف داشته باشد و در حین اجرای برنامه تغییر کند
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation.
U
پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
Life in not a problem to be solved, but a reality to be experienced.
U
زندگی مسئله ای نیست، که نیاز به حل کردن داشته باشد، بلکه حقیقتی است که باید تجربه کرد.
large model
U
مدل حافظه که کد و داده تا کلید بایت جریان دارند ولی اندازه ترکیبی باید از مگابایت کمتر باشد
lease
U
در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
leases
U
در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
provcation
U
در CL هرگاه برهیات منصفه ثابت شود که متهم در اثر فعل یا سخن یاهر دو تحریک شده باشدممکن است این موضوع باعث برائت متهم یا تجویز تخفیف بشود
floating
U
غیر ثابت . حرفی که جدا از حرفی است که باید به آن وصل باشد
M out of N code
U
هر حرف معتبر که طول 2 بیت دارد باید حاوی M بیت دودویی "یک " باشد
lynch law
U
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
business cycle
U
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
chaining
U
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
bouncer
U
ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
bouncers
U
ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
real time
U
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
overseer of the poor
U
ماموری که رسیدگی به بی نوایان و برخی کارهای دیگریک ناحیه میکند
Sound Recorder
U
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
bolshevism
U
مکتبی متفرع از مارکسیسم که مبدع ان لنین بوده است و مبتنی است بر تاکید این مسئله که طبقه پرولتاریا باید با جنبش و اعمال قوه و بدون اینکه منتظر فرسودگی خودبخودی سیستم کاپیتالیستی باشد قدرت سیاسی را به دست گیرد.
Safavid period
U
دوران صفویه
[اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
coroner
U
مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
coroners
U
مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
run duration
U
خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipelines
U
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline
U
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
application of fire
U
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
feasibility study
U
مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
possession money
U
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
infra red link
U
روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
a closed mouth catches no flies
<proverb>
U
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
time resolution
U
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
moored mine
U
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hotter
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
deep freezes
U
تعلیق
deep freeze
U
تعلیق
abeyance
U
تعلیق
suspensions
U
تعلیق
hangs
U
تعلیق
suspense
U
تعلیق
suspension
U
تعلیق
interruption
U
تعلیق
hang
U
تعلیق
pendency
U
تعلیق
interruptions
U
تعلیق
escutcheon
U
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
stay of proceedings
U
تعلیق دادرسی
four point suspension
U
تعلیق چهارنقطهای
spring suspension
U
تعلیق فنری
remainder
U
حالت تعلیق
lay off
U
تعلیق کارگر
suspension
U
ایست تعلیق
suspensive
U
تعلیق معلق
cardanic suspension
U
تعلیق کاردان
precipitable
U
تعلیق پذیر
precipitant
U
تعلیق شدنی
engine mounting
U
تعلیق موتور
hanging prevention
U
ممانعت از تعلیق
suspense
U
درحال تعلیق
colloidal suspension
U
تعلیق کلوییدی
abeyance or adeyancy
U
تعلیق تعویق
reduction to absurdity
U
تعلیق به محال
suspensive
U
درحال تعلیق
suspensions
U
ایست تعلیق
hotbed
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
prisoner at the bar
U
متهم
culprit
U
متهم
taxed with
U
متهم به
accused
U
متهم
arretted
U
متهم
culprits
U
متهم
emulsify
U
بحالت تعلیق دراوردن
suspension wheel
U
چرخ تعلیق خودرو
reductio ad absurdum
U
تعلیق بامر محال
front wheel suspension
U
تعلیق چرخهای جلو
suspensor
U
موجب تعلیق نگاهدارنده
to be in suspension
U
در حالت تعلیق بودن
emulsified
U
بحالت تعلیق دراوردن
hoisting
U
دستگاه تعلیق جرثقیل
emulsifying
U
بحالت تعلیق دراوردن
hanging
U
اویزان درحال تعلیق
emulsifies
U
بحالت تعلیق دراوردن
performance standard
U
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
imperfect competition
U
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
plea of accused
U
مدافعات متهم
denounces
U
متهم کردن
bewary
U
متهم کردن
denouncing
U
متهم کردن
plea of accused
U
دفاع متهم
incriminatory
U
متهم کننده
criminator
U
متهم کننده
accuse
U
متهم کردن
inculpate
U
متهم کردن
inculpable
U
متهم شدنی
accuses
U
متهم کردن
accusers
U
متهم کننده
taxes
U
متهم کردن
taxed
U
متهم کردن
tax
U
متهم کردن
accuser
U
متهم کننده
charged
U
متهم شده
to give one the lie
U
متهم کردن
impeach
U
متهم کردن
charges
U
متهم کردن
denounce
U
متهم کردن
impeached
U
متهم کردن
indicting
U
متهم کردن
be charge with
U
متهم شدن به
indicts
U
متهم کردن
primary accused
U
متهم اصلی
delate
U
متهم کردن
denounced
U
متهم کردن
indict
U
متهم کردن
impeaching
U
متهم کردن
indicted
U
متهم کردن
impeaches
U
متهم کردن
charge
U
متهم ساختن
charges
U
متهم ساختن
charge
U
متهم کردن
stultification
U
تعلیق بمحال احمق ساختن
privation
U
محروم سازی تعلیق مقام
privations
U
محروم سازی تعلیق مقام
front axle suspension
U
اویزش یا تعلیق اکسل جلو
suspending
U
معلق کردن تعلیق دادن
hypostasis
U
موجود فرضی حالت تعلیق
suspend
U
معلق کردن تعلیق دادن
torsion bar
U
بار پیچشی اهرم تعلیق
suspends
U
معلق کردن تعلیق دادن
accusable
U
قابل اتهام متهم
incriminate
U
بگناه متهم کردن
committed for trial
U
تسلیم متهم به دادگاه
renouncing
U
سرزنش یا متهم کردن
renounces
U
سرزنش یا متهم کردن
renounce
U
سرزنش یا متهم کردن
renounced
U
سرزنش یا متهم کردن
challenge
U
سرتافتن متهم کردن
criminate
U
متهم بجنایت کردن
dock
U
جایگاه متهم در دادگاه
criminiate
U
متهم بجایت کردن
incriminating
U
بگناه متهم کردن
incriminates
U
بگناه متهم کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com