English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
assignment U ماموریت دادن انتقال افهار
assignments U ماموریت دادن انتقال افهار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
remarks U افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarking U افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarked U افهار داشتن افهار نظریه دادن
remark U افهار داشتن افهار نظریه دادن
tasking U سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
transferring U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer U انتقال دادن نقل کردن انتقال
commissions U ماموریت دادن
commission U ماموریت دادن
commissioning U ماموریت دادن
commissions U حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commission U حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commissioning U حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
diverts U تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
diverted U تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
divert U تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
aborting U عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborts U عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborted U عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shift U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shifts U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shifted U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
detailing U بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
imposition of hands U هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
detail U بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
opine U افهار نظر کردن نظریه دادن
apophasis U افهار مطلبی درعین حالی که گوینده بی میلی خود را نسبت به افهار ان بیان داشته
task component U بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
task unit U نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
statable U افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
stateable U افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
shifting U انتقال دادن
transferring U انتقال دادن
transports U انتقال دادن
alienating U انتقال دادن
alienates U انتقال دادن
carried U انتقال دادن
to carry over U انتقال دادن
carry U انتقال دادن
transporting U انتقال دادن
transported U انتقال دادن
transport U انتقال دادن
transfer U انتقال دادن
shifts U انتقال دادن
shifted U انتقال دادن
evocate U انتقال دادن
alienate U انتقال دادن
shift U انتقال دادن
gear U انتقال دادن
demise U انتقال دادن
carrying U انتقال دادن
carries U انتقال دادن
deliveries U انتقال دادن
transfers U انتقال دادن
delivery U انتقال دادن
detaches U انتقال دادن
detach U انتقال دادن
carry over U انتقال دادن
geared U انتقال دادن
gears U انتقال دادن
detaching U انتقال دادن
deploys U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploy U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploying U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
redeploy U نقل و انتقال دادن
shift fire U انتقال دادن اتش
shifted U انتقال تیر دادن
shift fire U انتقال اتش دادن
redeploys U نقل و انتقال دادن
tabling U به جدولی انتقال دادن
shifts U انتقال تیر دادن
tables U به جدولی انتقال دادن
shuttled U نقل و انتقال دادن
shuttle U نقل و انتقال دادن
tabled U به جدولی انتقال دادن
table U به جدولی انتقال دادن
demise U انتقال دادن مال
redeploying U نقل و انتقال دادن
moved U تغییردادن انتقال دادن
shift U انتقال تیر دادن
moves U تغییردادن انتقال دادن
redeployed U نقل و انتقال دادن
switch fire U انتقال تیر دادن
shuttles U نقل و انتقال دادن
move U تغییردادن انتقال دادن
assign U انتقال دادن وواگذار کردن
assigned U انتقال دادن وواگذار کردن
conduct U انتقال دادن رهبری کردن
make over U انتقال دادن دوباره ساختن
carry over U انتقال به صفحه بعد دادن
conducted U انتقال دادن رهبری کردن
assigns U انتقال دادن وواگذار کردن
conducting U انتقال دادن رهبری کردن
assigning U انتقال دادن وواگذار کردن
conducts U انتقال دادن رهبری کردن
rub off <idiom> U به شخص دیگری انتقال دادن
demise U انتقال دادن مال با وصیت
remise U انتقال دادن گذشت کردن
to make over U انتقال دادن دوباره ساختن
contango U از دفتری به دفتر دیگر انتقال دادن
negotiated U وارد معامله شدن انتقال دادن
negotiating U وارد معامله شدن انتقال دادن
negotiates U وارد معامله شدن انتقال دادن
negotiate U وارد معامله شدن انتقال دادن
deliveries U نقل و انتقال دادن پرتاب مهمات یا بار
delivery U نقل و انتقال دادن پرتاب مهمات یا بار
trasship U بکشتی یا وسیله نقلیه دیگری انتقال دادن
removing U بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
remove U بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
removes U بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
acculturate نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
indeterminate change of station U انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer U انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
mission , oriented U لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
forward tell U انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
baseband transmission U روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
propagates U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagate U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagating U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagated U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
upload U انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
xmodem U یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signalled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer rate U نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle U کفچه انتقال چمچمه انتقال
negative acknowledgement U کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
commissioning U :ماموریت
task U ماموریت
tasks U ماموریت
assignments U ماموریت
missions U ماموریت
commissions U :ماموریت
apostleship U ماموریت
commission U :ماموریت
assignment U ماموریت
mission U ماموریت
errands U ماموریت
errand U ماموریت
duty U ماموریت
tours U سیاحت ماموریت
sea duty U ماموریت دریایی
commission U ماموریت امریه
tour U سیاحت ماموریت
permanent oppointment U ماموریت دایمی
commission U ارتکاب ماموریت
touring U سیاحت ماموریت
toured U سیاحت ماموریت
temporary duty U ماموریت موقت
reinforcing U ماموریت تقویتی
specified mission U ماموریت تصریحی
missions U وابسته به ماموریت
staff duty U ماموریت ستادی
political mission U ماموریت سیاسی
task unit U یگان ماموریت
stations U محل ماموریت
stationed U محل ماموریت
station U محل ماموریت
end of mission U ماموریت تمام
functions U ماموریت عمل
commissioned U ماموریت دار
commissioning U ماموریت امریه
mission time U مدت ماموریت
air mission U ماموریت هوایی
mission U وابسته به ماموریت
agency U گماشتگی ماموریت
abort U انصراف از ماموریت
mission type U متضمن ماموریت
field duty U ماموریت رزمی
agentship U ماموریت پیشکاری
fire mission U ماموریت اتش
fire task U ماموریت اتش
activity U ماموریت عمل
agencies U گماشتگی ماموریت
implied mission U ماموریت استنتاجی
commissioning U ارتکاب ماموریت
combat duty U ماموریت رزمی
commissions U ماموریت امریه
appointment quota U سهمیه ماموریت
mission type U حاوی ماموریت
mission objectives U هدفهای ماموریت
commissions U ارتکاب ماموریت
functioned U ماموریت عمل
function U ماموریت عمل
primary mission U ماموریت اصلی
implied task U ماموریت استنتاجی
activities U ماموریت عمل
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
surface mission U ماموریت دفاع زمینی
short tour U ماموریت کوتاه مدت
post U محل ماموریت موضع
posts U محل ماموریت موضع
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com