Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 141 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
port
U
مامن مبدا مسافرت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the incidents of a journey
U
رویدادهای یک مسافرت اتفاقات جزئی و گوناگون یک مسافرت
mined
U
منبع مامن
mines
U
منبع مامن
mine
U
منبع مامن
treks
U
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekked
U
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trek
U
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekking
U
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trips
U
مسافرت مسافرت کردن
trip
U
مسافرت مسافرت کردن
tripped
U
مسافرت مسافرت کردن
of
U
از مبدا
proveance
U
مبدا
provenience
U
مبدا
datum
U
مبدا
era
U
مبدا
eras
U
مبدا
refrence
U
مبدا
origin
U
مبدا
origins
U
مبدا
offspring
U
مبدا منشا
origin
U
منشا مبدا
origins
U
منشا مبدا
time base
U
مبدا زمانی
home record
U
رکورد مبدا
proximal
U
نزدیک مبدا
epoch
U
مبدا تاریخ
epochs
U
مبدا تاریخ
source file
U
فایل مبدا
certificate of origin
U
گواهی مبدا
absolute address
محل یک شی در رابطه با مبدا
cerebral peduncles
U
ساعدین مبدا نخاع
the christian era
U
مبدا تاریخ میلادی
it is of doubtful proveance
U
مبدا ان مشکوک است
polygeny
U
تعد د مبدا بشر
prime meridian
U
نصف النهار مبدا
polygenetic
U
دارای چندین مبدا
machine address
U
محل یک شی در رابط ه با مبدا
cerebellar peduncles
U
فخذین مبدا نخاع
prime meridian
U
دایره نیمروز مبدا
offsetting
U
مبدا نقطه شروع مسابقه
offset
U
مبدا نقطه شروع مسابقه
basing point
U
نقطه مبدا برای قیمت
polar
U
سیستم معرفی موقعیتها به عنوان زاویه و فاصله از مبدا
touring
U
مسافرت
tours
U
مسافرت
tour
U
مسافرت
toured
U
مسافرت
locomotion
U
مسافرت
travels
U
مسافرت
journeyed
U
مسافرت
journeying
U
مسافرت
journeys
U
مسافرت
traveled
U
مسافرت
journey
U
مسافرت
travel
U
مسافرت
message
U
انتخاب مسیر مناسب بین مبدا و مقصد پیام در شبکه
free docks
U
نوعی قرارداد که در ان کالا را دربندر مبدا به بندرگاه تحویل می دهند
messages
U
انتخاب مسیر مناسب بین مبدا و مقصد پیام در شبکه
references
U
آدرس تبدیل در برنامه که به عنوان مبدا یا پایه برای سایرین است
reference
U
آدرس تبدیل در برنامه که به عنوان مبدا یا پایه برای سایرین است
switching
U
بهنگام سازی ثابت اطلاعات بین تغییر مبدا و مقصد در شبکه
dromomania
U
جنون مسافرت
royal progress
U
مسافرت شاهانه
trip ticket
U
بلیط مسافرت
walkabouts
U
مسافرت پیاده
walkabout
U
مسافرت پیاده
river trip
U
مسافرت رودخانه ای
hitchhike
U
مسافرت مفتی
passports
U
اجازه مسافرت
visit
U
مسافرت معاینه
passport
U
اجازه مسافرت
visited
U
مسافرت معاینه
visits
U
مسافرت معاینه
jaunt
U
مسافرت کوچک
jaunts
U
مسافرت کوچک
peregrinations
U
مسافرت دور
peregrination
U
مسافرت دور
sailings
U
مسافرت با قایق بادی
campaigned
U
مسافرت درداخل کشور
holiday by the seaside
[British]
U
مسافرت کنار دریا
campaign
U
مسافرت درداخل کشور
Get ready for the journey(trip)
U
برای مسافرت حاضر شو
trip ticket
U
برگه اجازه مسافرت
trial trip
U
مسافرت ازمایشی یا امتحانی
sailed
U
مسافرت با قایق بادی
holiday at the seaside
[British]
U
مسافرت کنار دریا
campaigning
U
مسافرت درداخل کشور
all-expense tour
U
مسافرت بسته بندی
package holiday
U
مسافرت بسته بندی
campaigns
U
مسافرت درداخل کشور
traversabel
U
سخنرانی درباره مسافرت
sail
U
مسافرت با قایق بادی
travelogs
U
سخنرانی درباره مسافرت
travelogue
U
سخنرانی درباره مسافرت
To travel night and day .
U
شب وروز مسافرت کردن
package tour
U
مسافرت بسته بندی
camels
U
مسافرت کردن باشتر
travelogues
U
سخنرانی درباره مسافرت
train journey from ... over ... to ...
U
مسافرت با قطار از ... از راه ... به ...
camel
U
مسافرت کردن باشتر
yachting
U
مسافرت با قایق تفریحی
churchills v to moscow
U
مسافرت چرچیل به مسکو
riding
U
گردش و مسافرت لنگر گاه
foy
U
سوری که بخاطر مسافرت میدهند
roadability
U
راهواری قابل مسافرت در جاده
waybill
U
خط سیر مسافر راهنمای مسافرت
We have a long journey before us .
U
مسافرت طولانی در پیش داریم
mal de mer
U
سرگیجه وحالت قی در نتیجه مسافرت با کشتی
itinerate
U
سیار بودن مسافرت تبلیغاتی کردن
passenger mile
U
طول راه مسافرت به حسب میل
astronautics
U
مطالعهء امکان مسافرت بکرات دیگر
I travel tomorrow
[afternoon]
.
U
من فردا
[بعد از ظهر]
به مسافرت می روم.
commutes
U
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commute
U
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commuting
U
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
stow away
U
مسافرت قاچاقی کردن باکشتی وغیره
I have a short trip ahead.
U
قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
roadworthy
U
اماده مسافرت قابل سفر کردن
commuted
U
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
How long does the crossing take?
U
چه مدت این مسافرت دریایی طول می کشد؟
flying
U
بال وپر زن بسرعت گذرنده مسافرت هوایی
road test
U
ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
command sponsored dependent
U
بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
vector
U
سیستم رسم کامپیوتری که از طول خط و جهت آن از مبدا برای رسم استفاده میکند
vectors
U
سیستم رسم کامپیوتری که از طول خط و جهت آن از مبدا برای رسم استفاده میکند
traveling fellowship
U
بورس تحصیلی شامل هزینه مسافرت وتحقیقات در خارج از محل خود
semicompiled
U
برنامه تبدیل شده از برنامه کد اصلی که حاوی توابع کتابخانهای و... نیست که در کد مبدا استفاده می شوند
propagation delay
U
1-زمان لازم برای فاهر شدن خروجی در دروازه منط قی پس از اعمال ورودی . 2-زمانی که بیت داده روی شبکه از مبدا به مقصد می رود
reference point
U
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
ABC
U
پایه کار مبدا کار
barnstorming
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
traveled
U
سفر کردن مسافرت کردن
travels
U
سفر کردن مسافرت کردن
travel
U
سفر کردن مسافرت کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com