English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to forfeit something U مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
to lose something U مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
surcharge U بعنوان جریمه گرفتن
surcharges U بعنوان جریمه گرفتن
to forfeit something U چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
to lose something U چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
finable U جریمه دار محکوم بدادن جریمه سزاوارجریمه
penalize U جریمه کردن
penalizing U جریمه کردن
fined U جریمه کردن
forfeits U جریمه کردن
penalizes U جریمه کردن
penalising U جریمه کردن
penalises U جریمه کردن
sconce U جریمه کردن
penalized U جریمه کردن
finest U جریمه کردن
fine U جریمه کردن
forfeited U جریمه کردن
penalised U جریمه کردن
forfeiting U جریمه کردن
forfeit U جریمه کردن
mulct U عیب جریمه کردن
assesses U جریمه کردن ارزیابی
assessing U جریمه کردن ارزیابی
assessed U جریمه کردن ارزیابی
assess U جریمه کردن ارزیابی
penalize U کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalized U کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalises U کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalizes U کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalised U کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalising U کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalizing U کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
fined U جریمه گرفتن از صاف کردن
finest U جریمه گرفتن از صاف کردن
fine U جریمه گرفتن از صاف کردن
record as target U ثبت کردن بعنوان هدف
parent U بعنوان والدین عمل کردن
to present oneself [as] U خود را اهداء کردن [بعنوان]
instances U بعنوان مثال ذکر کردن
instance U بعنوان مثال ذکر کردن
officiating U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiates U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiated U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiate U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
to tutor U بعنوان معلم سرخانه کار کردن
To stipulate. U شرط کردن (بعنوان شرایط قرار دادن )
writes U بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
write U بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
paragons U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragon U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
mulches U که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
mulch U که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
to regard something as something U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
to see something as something [ to construe something to be something] U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
to put in one's oar U بعنوان کمک فضولی کردن کمک ناخواسته کردن
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
bituminous paint U رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
fined U جریمه
response cost U جریمه
sconce U جریمه
penalty U جریمه
forfeits U جریمه
penalties U جریمه
mulct U جریمه
forfeiture U جریمه
fine U جریمه
forfeiting U جریمه
forfeit U جریمه
finest U جریمه
forfeited U جریمه
amercement U جریمه
forfeited U جریمه دادن
forfeit U جریمه دادن
pecuniary U جریمه دار
backwardation U جریمه دیرکرد
amerceable U قابل جریمه
forfoitable U جریمه بردار
forfeiting U جریمه دادن
forfeits U جریمه دادن
liable to fine U مشمول جریمه
they mulcted him U او را جریمه کردند
forfeitable U مستوجب جریمه
demurrage U جریمه تاخیر
finable U جریمه بردار
surtax U جریمه مالیاتی
penalties U تاوان جریمه
penalty U تاوان جریمه
mulct U جریمه دادن
by way of U بعنوان
undwe the t. of U بعنوان
penalty clause U ماده یا بند جریمه
misconduct penalty U جریمه 01 دقیقه اخراج
part [ial] payment of a fine U پرداخت قسمتی از جریمه
penalty clauses U ماده یا بند جریمه
emcee U بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
emcees U بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
preparatorily U بعنوان تهیه
under cover of frind ship U بعنوان دوستی
under the plea of U بعنوان به بهانه
surcharges U مبلغ جریمه نرخ اضافی
scot ant lot U جریمه یامالیات دسته جمعی
sanctions U مجوز جریمه ضمانت اجرا
sanctioning U مجوز جریمه ضمانت اجرا
sanctioned U مجوز جریمه ضمانت اجرا
sanction U مجوز جریمه ضمانت اجرا
surcharge U مبلغ جریمه نرخ اضافی
forfeit U بطور جریمه یاتاوان گرفتن
forfeited U بطور جریمه یاتاوان گرفتن
forfeiting U بطور جریمه یاتاوان گرفتن
forfeits U بطور جریمه یاتاوان گرفتن
co optation U پذیرفتن بعنوان همکار
armlet U بازوبند [بعنوان جواهر]
patterns U بعنوان الگو بکاربردن
pattern U بعنوان الگو بکاربردن
co-opt U بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opted U بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opts U بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opting U بعنوان همقطار پذیرفتن
under the notion of U بعقیده بفکر بعنوان
co opt U بعنوان همقطار پذیرفتن
supervisory U بعنوان بررسی کننده
co option U پذیرفتن بعنوان همکار
liquidated damages U پرداختن جریمه جهت فسخ قرارداد
to get off cheaply U بدون جریمه سنگین رها یافتن
to get off lightly U بدون جریمه سنگین رها یافتن
to get off easy U بدون جریمه سنگین رها یافتن
as U بهمان اندازه بعنوان مثال
under the guize of U بعنوان به بهانه درهیئت درزی
tax incentive U مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی
I pulled him by the ears. U گوشش را کشیدم ( بعنوان تنبیه )
You are ( most ) welcome . It is a mere nothing . It is not fit to drink . U قابل ندارد ( بعنوان تعارف )
historicize U بعنوان تاریخ نشان دادن
bait fish U ماهی کوچک بعنوان طعمه
sit in U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
mark U بعنوان سیگنال استفاده میکند
sit-in U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
sit-ins U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
marks U بعنوان سیگنال استفاده میکند
on the score of neglect U بعنوان غفلت ازاین بابت
to take something as a joke U چیزی را بعنوان شوخی گرفتن
Mountaineering . Mountain - climbing . U کوه نوردی ( بعنوان ورزش )
I went scot - free . U خیلی مفت دررفتم ( بدون جریمه یا تنبیه)
brushes U دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
he was engagedon probation U بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
taskwork U کاری که بعنوان وفیفه انجام میشود
sand trap U قطعه زمین پر از ماسه بعنوان مانع
for keeps U برای نگهداری همیشگی بعنوان یادگار
brush U دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
lapboard U تختهای که بعنوان میز تحریربکار میرود
He has been exposed as a traitor. U هویت مخفی او [مرد] بعنوان خائن افشا شد.
pattern U بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
bucktail U نوعی حشره بعنوان طعمه ماهیگیری در زیر اب
prototype U اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
patterns U بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
tail group U مجموعه دم که بعنوان یک واحد یا جزئی از هواپیمامسوب میشود
prototypes U اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
The letter is addressed to you . U نامه بعنوان شما نوشته شده است
court of record U در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
sprag U قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان توصیه کننده بگویم؟
bags U قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
bug U نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
lupulin U خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
bag U قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
. Why,what was the harm? U چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
bugs U نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
treasury stock U سهم منتشره شرکت که بعنوان سرمایه منظور میگردد
queen of U دختری که در بازیهای روزیکم می بعنوان ملکه برگزیده میشود
head hunt U بریدن سردشمن وبردن ان بعنوان غنیمت ونشانه پیروزی
baseboard U چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود
Pickles are often eaten as a relish . U خیار شور درا اغلب بعنوان مزه می خورند
eryngo U ریشه شقاقل که بعنوان مقوی باء مصرف میشود
bugging U نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
thyratron U پریود تخلیه که بعنوان سویچ رله یا ژنراتور بکار میرود
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
aperitif U نوشابهء الکلی که بعنوان محرک اشتها قبل از غذامی نوشند
fumigant U ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
designated hitter U بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
head U طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
to kiss hands U دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
land plaster U صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
Perspex U خانوادهای از پلاستیکها که بعنوان شیشه یا پلاستیکهای شفاف و نوگذران در هواپیماکاربرد فراوان دارد
cereals U حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
glass wool U تودهای ازرشتههای شیشهای که بعنوان عایق گرما یا درتصفیه هوا بکار میر ود
amphetamine U مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
cut-out U روزنهای در هواپیماهی دارای کابین با فشار تنظیم شده بعنوان در پنجره و غیره
cut-outs U روزنهای در هواپیماهی دارای کابین با فشار تنظیم شده بعنوان در پنجره و غیره
amphetamines U مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
prize fellow U شاگردی که در امتحانات سرامد شده وامتیازی بعنوان جایزه باو داده اند
cereal U حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
contempt U در CLممکن است این جرم به وسیله جریمه یا زندان یا هردو کیفر داده شود اهانت
benzocaine U ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود
veil of money U نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
cryoelectronic storage U یک وسیله ذخیره شامل موادی که در دماهای بسیار پایین بعنوان هادیهای عالی عمل می کنند
grand tours U سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
grand tour U سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
scrim U پارچه استری مبل وغیره کرباس نازکی که بعنوان بتونه قاب چوبی وامثال ان بکارمیبرند
differential spoilers U اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند
purging a contempt of court U جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com