English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
salvage U مالی را از خطرنجات دادن
salvaged U مالی را از خطرنجات دادن
salvages U مالی را از خطرنجات دادن
salvaging U مالی را از خطرنجات دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
salvaging U کشتی یا محموله را از خطرنجات دادن
salvaged U کشتی یا محموله را از خطرنجات دادن
salvage U کشتی یا محموله را از خطرنجات دادن
salvages U کشتی یا محموله را از خطرنجات دادن
indemnify U غرامت دادن به تامین مالی دادن به
fiscal drag U اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
financial statement U صورت مالی گزارش مالی
quando acciderint U وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
cere U موم مالی کردن یا روغن مالی کردن
accounting classification U کد مالی
monetary U مالی
pecuniary U مالی
financed U مالی
financial U مالی
fiscal U مالی
financing U مالی
finance U مالی
finances U مالی
felting U نمد مالی
financial ability U تمکن مالی
financial adviser U مشاور مالی
finance officer U افسر مالی
finance house U موسسه مالی
finance markets U بازارهای مالی
financial centers U مراکز مالی
financial expenses U هزینههای مالی
financial feasibility U امکان مالی
financial intermediary U واسطه مالی
financial inventory U ذخایر مالی
financial management U مدیریت مالی
financial period U دوره مالی
financial policy U سیاست مالی
financial position U وضعیت مالی
financial relations U روابط مالی
financial e. U متخصص مالی
financial data U اطلاعات مالی
financial crisis U بحران مالی
financial affairs U امور مالی
padding U لگد مالی
financial plan U برنامه مالی
financial assets U دارائیهای مالی
financial assets U موجودی مالی
financial bill U لایحه مالی
financial budget U بودجه مالی
financial capital U سرمایه مالی
financial circles U محافل مالی
financial secretary U مشاور مالی
fiscal year U دوره مالی
fiscal year U سال مالی
financial years U سال مالی
financial year U سال مالی
fiscal U سال مالی
chamberlains U نافر مالی
slobbery U لجن مالی
financiers U متخصص مالی
financier U متخصص مالی
financially U از نظر مالی
fiscal years U سال مالی
subsidy U کمک مالی
committee of ways and means U کمیسیون مالی
capital commitment U تعهدات مالی
anointment U پماد مالی
roughcast U گل مالی شده
embrocation U روغن مالی
embrocations U روغن مالی
fiscal years U دوره مالی
chamberlain U نافر مالی
self support U استقلال مالی
non pecuniary U غیر مالی
sustention U استعانت مالی
mart U بازار مالی
financial market U بازار مالی
taction U دست مالی
judgment debt U محکوم به مالی
inunction U روغن مالی
unction U روغن مالی
pecuniary penalty U مجازات مالی
snow job U ماست مالی
sparge U گل مالی کردن
in low water U در تنگی مالی
rough usage U دست مالی
credits U اعتبار مالی
crediting U اعتبار مالی
subsidization U کمک مالی
subvention U کمک مالی
credit U اعتبار مالی
sustentation U استعانت مالی
Mali U کشور مالی
spiel U شیره مالی
waxing U موم مالی
illinition U روغن مالی
fund U اعتبار مالی
funded U اعتبار مالی
subsidies U کمکهای مالی
fiscal control U کنترل مالی
fiscally U ازلحاظ مالی
fiscal control U نظارت مالی
financial status U وضع مالی
fiscal policy U سیاست مالی
credited U اعتبار مالی
pure fiscal policy U سیاست مالی خالص
tools of fiscal policy U ابزار سیاست مالی
finances U قسمت مالی یا دارایی
discretionary fiscal policy U سیاست مالی اختیاری
active fiscal policy U سیاست مالی فعال
disbursing officer U افسر ذیحساب مالی
finance U قسمت مالی یا دارایی
financed U قسمت مالی یا دارایی
accountable disbursing officer U افسر ذیحساب مالی
roughest U دست مالی کردن
aid package U بسته کمک مالی
compensatory fiscal policy U سیاستهای مالی ترمیمی
To whitewash . To do a perfunctory job. To do a patch - up of work. U ماست مالی کردن
austere fiscal policy U سیاست مالی مضیق
scrabbled U دست مالی کردن
scrabble U دست مالی کردن
scrabbles U دست مالی کردن
financing U قسمت مالی یا دارایی
inuct U روغن مالی کردن
scrabbling U دست مالی کردن
rough U دست مالی کردن
spiel U شیره مالی کردن
restrictive fiscal policy U سیاست مالی انقباضی
annual financial statement U گزارش مالی سالانه
contractionary fiscal policy U سیاست مالی انقباضی
anointment U روغن مالی تدهین
anoints U روغن مالی کردن
current income U درامد یک سال مالی
anoint U روغن مالی کردن
mud bath U گل مالی تن برای درمان
anointing U روغن مالی کردن
means test U سنجش استطاعت مالی
felt U نمد مالی کردن
financial statement U صورت وضعیت مالی
means tests U سنجش استطاعت مالی
chief financial officer [CFO] U مدیر امور مالی
corporate treasurer U مدیر امور مالی
tallow U پیه مالی کردن
to come into a property U مالی را صاحب شدن
financial investment U سرمایه گذاری مالی
financial mission U هئیت مامورین مالی
financial planning U برنامه ریزی مالی
financial accounts حساب های مالی
functional finance U سیاست مالی اصولی
financial intermediary U موسسه مالی واسطه
finance company U شرکت تامین مالی
fiscal U مربوط به مالی یامالیه
expansionary fiscal policy U سیاست مالی انبساطی
embrocate U روغن مالی کردن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
To deliberately fudge the issue . To gloss it over . U موضوعی را ماست مالی کردن
anele U تدهین یا روغن مالی کردن
deficit financing U اداره امور مالی با کسرموازنه
financial planning system U سیستم برنامه ریزی مالی
company secretary U مسئول مالی و حقوقی شرکت
subsidies U مکهای مالی دولت , سوبسید
feel the pinch <idiom> U در تنگنای مالی قرار گرفتن
groping U دست مالی کورمالی کردن
gropes U دست مالی کورمالی کردن
groped U دست مالی کورمالی کردن
waxer U کسیکه موم مالی میکند
grope U دست مالی کورمالی کردن
financial data U اطلاعات مربوط به امور مالی
Monetary systems. U سیستم های پولی ( مالی )
jigger U ماشین نم مالی جرثقیل ابی
passive fiscal policy U سیاست مالی غیر فعال
administrative(financial,legal)process. U جریان اداری (مالی .حقوقی )
bill U سند مالی لایحه یا طرح قانونی
bills U سند مالی لایحه یا طرح قانونی
financier U کارشناس علم مالیه متخصص مالی
financiers U کارشناس علم مالیه متخصص مالی
deficit financing U تامین مالی از راه کسر بودجه
deforciant U کسی که مالی را از دیگری بزور می گیرد
scrabbling U سرسری چیز نوشتن دست مالی
scrabbles U سرسری چیز نوشتن دست مالی
scrabbled U سرسری چیز نوشتن دست مالی
scrabble U سرسری چیز نوشتن دست مالی
in the hole <idiom> U قرض داشتن ،عقب ماندگی مالی
industrial wealth U مالی که از راه پیشه و هنربدست امده باشد
home U امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
mergers U حالتی که مالی درمال دیگر مستغرق شود
Our company has some pecuniary difficulties . U شرکت ما گرفتاریهای مالی پیدا کرده است
homes U امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
accountability U ذیحسابی مسئولیت نگهداری سوابق پولی و مالی
bailout U کمک مالی [برای جلوگیری از ورشکستگی] [اقتصاد]
treasurers U مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
merger U حالتی که مالی درمال دیگر مستغرق شود
treasurer U مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
capital expenditure U هزینهای که فایده اش محدود به یک دوره مالی نباشد
procurators U معاون رئیس کلانتری یا دادستان مامور مالی
current budget U بودجهای که برای یک سال مالی تدوین شود
To drive someone up the wall. U کسی رابتنگ آوردن (تحت فشار مالی )
consignee U کسی که جنس یا مالی بعنوانش ارسال شده
larceny petty U بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
She is comfortably off. U ازنظرمالی راحت است ( تأمین مالی دارد )
procurator U معاون رئیس کلانتری یا دادستان مامور مالی
current expenditure U هزینهای که فایده ان منحصر به یک دوره مالی باشد
functional finance U سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com