English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
withholding tax U مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود
withholding taxes U مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
surcharges U هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
surcharge U هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
pay as you go principle U اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
annuity U حقوق یا مقرری سالیانه گذراند
tax avoidance U اجتناب از پرداخت مالیات کاهش بدهی مالیاتی
murage U مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
regressive tax U مالیاتی که به نسبت کم شدن مبلغ پایه مالیات تنزل کند
subsidy U حقوق گمرکی اشیا وارداتی و صادراتی معافیت مالیاتی تولیدکنندگان به منظور پایین نگهداشتن قیمتها
payroll tax U مالیات بر مزد و حقوق
wages tax U مالیات مزد و حقوق
attainder U سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
pillotage U وجوهی که بابت راهنمایی کشتی وصول میشود
toll thorough U وجهی که بابت گذشتن ازمعابر عمومی یا شاهراههاپرداخت میشود
loading for contingencies U کارمزدی که بابت هزینههای احتمالی به حق بیمه اضافه میشود
social security payroll tax U مالیات مزد و حقوق برای تامین اجتماعی
transit duty U حقی که بابت عبور کالایی ازکشوری گرفته میشود حق تراتزیت
groundage U حقی که بابت ایستادن کشتی درلنگرگاه گرفته میشود حق لنگراندازی
salvaged U نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvage U نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvaging U نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvages U نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
table money U فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
tax deduction U تخفیف مالیاتی مخارجی که معافیت مالیاتی دارند
warehousing system U روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود
backlog U کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
backlogs U کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
tonnage U حقوق گمرکی که از کشتیها به نسبت بارشان دریافت میشود
pontage U مالیات یا عوارضی که برای مرمت و نگهداری پلها وصول میشود
capital levy U مالیات بر سرمایه افرادحقیقی قسمتی از ثروت کشورکه جبرا" توسط دولت اخذ میشود
subsidy U مالیات فوق العادهای که درمواقع اضطرار و برای امورمهم و غیر مترقبه مملکتی اخذ میشود
common low U سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
bill U اعلامیه مربوط به حقوق عمومی و ازادیهای فردی که در مواقع غیر عادی و خاص تصویب میشود
bills U اعلامیه مربوط به حقوق عمومی و ازادیهای فردی که در مواقع غیر عادی و خاص تصویب میشود
strike pay U حقوق ایام اعتصاب که ازطرف سندیکاهای کارگری به اعتصاب کنندگان پرداخت میشود
assemble capital stock U بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
conflict of lows U در حقوق بین الملل خصوصی مطرح میشود و منظور مغایرت قوانین داخلی با قوانین خارجی است
declaratory judgment U حکمی است که در ان حقوق عدهای تثبیت واعلام میشود لیکن هیچ دستور اجراییی را که از نظراختتام دعوی موثر در مقام باشد متضمن نیست
report U گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
reported U گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
reports U گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
ability to pay principle of taxation U اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
incidence of taxation U تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
advalorem tax U مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
reputed owner U در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
public international law U حقوق بین الملل عمومی حقوق عام ملل
remission of taxes U صرف نظر از گرفتن مالیات گذشت از مالیات
postliminum U قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
excise U مالیات کالاهای داخلی مالیات غیرمستقیم
excise tax U مالیات برفروش مالیات غیر مستقیم
detention of pay U ممانعت ازپرداخت حقوق توقیف حقوق
social contract U اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
assessment U ممیزی مالیات وضع مالیات
assessments U ممیزی مالیات وضع مالیات
protective duty U حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
reaganomics U اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
harbour dues U حقوق اسکله حقوق لنگراندازی
top U روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
allotment advice U پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
advalorem duty U حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
annuals U سالیانه
annual U سالیانه
annum U سالیانه
annually U سالیانه
yearly U سالیانه
nonneutralities of income taxation U خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
carnet U اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
year to year fluctuation U نوسانات سالیانه
yearly allowance U مقرری سالیانه
annual report U گزارش سالیانه
p.a U مخفف سالیانه
anniversaries U سوگواری سالیانه
per annum U هر سالی سالیانه
annual precipitation U بارندگی سالیانه
annual payment U قسط سالیانه
yearly instalmernts U اقساط سالیانه
growth ring U دایره سالیانه
annuallyy U هر ساله سالیانه
annuity U مستمری سالیانه
annual payment U پرداخت سالیانه
annual training U اموزش سالیانه
anniversary U سوگواری سالیانه
fiscal U مالیاتی
tax limit U حد مالیاتی
annual general meeting U مجمع عمومی سالیانه
annual food plan U برنامه غذایی سالیانه
anniversaries U جشن سالیانه عروسی
quinquagenary U پنجاهمین جشن سالیانه
anniversary U جشن سالیانه عروسی
annuitant U گیرنده مستمری سالیانه
mass book U کتاب نماز سالیانه
miaasl U کتاب نماز سالیانه
annual payment factor U ضریب بازپرداخت سالیانه
annual general inspection U بازدید عمومی سالیانه
annals U وقایع سالیانه سالنامه
octingentenary or octocen U هشتصدمین جشن سالیانه
annuality factor U ضریب مستمر سالیانه
arrears of taxes U بقایای مالیاتی
tax exemption U معافیت مالیاتی
tax equation U معادله مالیاتی
fiscal policy U سیاست مالیاتی
tax remission U معافیت مالیاتی
tax system U نظام مالیاتی
tax base U مبنای مالیاتی
ratability U مشمولیت مالیاتی
tax revenue U درامد مالیاتی
taxpayer U مودی مالیاتی
tax haven U بهشت مالیاتی
tax havens U پناهگاه مالیاتی
tax payer U مودی مالیاتی
tax credit U اعتبار مالیاتی
tax instrument U ابزار مالیاتی
taxpayers U مودی مالیاتی
tax efficiency U کارائی مالیاتی
tax havens U بهشت مالیاتی
tax havens U ماوای مالیاتی
surtax U جریمه مالیاتی
tax law U قانون مالیاتی
tax haven U پناهگاه مالیاتی
revenuer U مامور مالیاتی
tax collector U تحصیلدار مالیاتی
tax expenditures U مخارج مالیاتی
capitation U سرشماری مالیاتی
tax burden U بار مالیاتی
burden of taxation U بار مالیاتی
tax concession U بخشودگی مالیاتی
tax capacity U فرفیت مالیاتی
tax haven U ماوای مالیاتی
tax exclusion U استثنای مالیاتی
tax incentive U انگیزه مالیاتی
tax friction U اصطکاک مالیاتی
tax equity U عدالت مالیاتی
tax proceeds U عواید مالیاتی
tax policy U سیاست مالیاتی
sectors U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sector U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal U آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
regressive tax system U نظام مالیاتی نزولی
censuses U احصائیه ممیزی مالیاتی
census U احصائیه ممیزی مالیاتی
tax loopholes U روزنههای فرار مالیاتی
tax rolls U جزو جمع مالیاتی
net tax revenue U خالص درامد مالیاتی
tax reforms U اصلاح امور مالیاتی
effective tax system U نظام موثر مالیاتی
effective tax rate U نرخ موثر مالیاتی
non tax revenue U درامد غیر مالیاتی
regressive tax system U نظام مالیاتی کاهنده
rentlen U دارنده درامد سالیانه یاسالواره همیشگی
peter penny U زکات سالیانه که بیشتر به پاپ میداند
parentalia U جشن سالیانه بافتخار نیاکان و مردگان
quater cent nary U جشن سالیانه چهارصدمین سال گردش
annual average score U میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
to take inventory U صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
peter pence U زکات سالیانه که پیشتربه پاپ میداند
levying U اخذ مالیات مالیات
levied U اخذ مالیات مالیات
levies U اخذ مالیات مالیات
levies U مالیات بندی مالیات
levied U مالیات بندی مالیات
levy U اخذ مالیات مالیات
taxation U مالیات بندی مالیات
levying U مالیات بندی مالیات
levy U مالیات بندی مالیات
wet year U سالی که میزان بارندگی از حد معمول سالیانه بیشتراست
to settle an a U برای کسی مقر ری سالیانه معین کردن
concerns U بابت
item U بابت
for this reason <adv.> U از آن بابت
by impl <adv.> U از آن بابت
as a result of this <adv.> از آن بابت
behalf U بابت
particulars U بابت
as a consequence <adv.> U از آن بابت
whereat U که از ان بابت
items U بابت
particular redemption U بابت
hence <adv.> U از آن بابت
in this manner <adv.> U از آن بابت
in this way <adv.> U از آن بابت
in consequence <adv.> U از آن بابت
by implication <adv.> U از آن بابت
whereby <adv.> U از آن بابت
subsequently <adv.> U از آن بابت
insofar <adv.> U از آن بابت
in so far <adv.> U از آن بابت
thereat U از ان بابت
thereat <adv.> U از آن بابت
therein U از ان بابت
in this respect <adv.> U از آن بابت
consequently <adv.> U از آن بابت
at that [at that provocation] <adv.> U از آن بابت
for that reason <adv.> U از آن بابت
in this vein <adv.> U از آن بابت
concern U بابت
thus [therefore] <adv.> U از آن بابت
therefore <adv.> U از آن بابت
in this sense <adv.> U از آن بابت
in this wise <adv.> U از آن بابت
as a result <adv.> U از آن بابت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com