Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 119 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ground landlord
U
مالک عرصه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dedication
U
در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
fee tail
U
تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
dedications
U
در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
reputed owner
U
در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
building sites
U
عرصه
building site
U
عرصه
compounds
U
عرصه
ring
U
عرصه
arenas
U
عرصه
arena
U
عرصه
ground
U
عرصه
compounded
U
عرصه
compound
U
عرصه
areas
U
عرصه
area
U
عرصه
ground rent
U
اجاره عرصه
land
U
سرزمین عرصه
compound
U
عرصه حیاط
ground rents
U
اجاره عرصه
compounds
U
عرصه حیاط
compounded
U
عرصه حیاط
battlegrounds
U
عرصه منازعه رزمگاه
battleground
U
عرصه منازعه رزمگاه
battlefield
U
عرصه منازعه رزمگاه
battlefields
U
عرصه منازعه رزمگاه
mysticism
U
در عرصه سیاست به استفاده ازروشهای پیچیده و اسرارامیزدر تاسیسات سیاسی اطلاق میشود
homeowners
U
مالک
homeowner
U
مالک
possessor
U
مالک
landed
U
مالک
lord
U
مالک
ownerless
U
بی مالک
owner of a property
U
مالک
possessors
U
مالک
angels
U
مالک
angel
U
مالک
proprietors
U
مالک
lords
U
مالک
owner
U
مالک
proprietresses
U
مالک
proprietress
U
مالک
landlords
U
مالک
landlord
U
مالک
have
U
مالک
having
U
مالک
owners
U
مالک
proprietor
U
مالک
reputed owner
U
مالک اعتباری
to possess
U
مالک بودن
freeholder
U
مالک مطلق
to have
U
مالک بودن
goodman
U
خرده مالک
joint owner
U
مالک مشاع
holding company
U
شرکت مالک
seis
U
مالک شدن
yeomanly
U
مالک جزء
smallholder
U
خرده مالک
timocracy
U
مالک سالاری
sole owner
U
مالک منحصر
smallholders
U
خرده مالک
to hold
U
مالک بودن
to have possession of
U
مالک بودن
shipowner
U
مالک کشتی
absentee landlord
U
مالک غایب
yeomen
U
مالک جزء
owning
U
مالک بودن
owned
U
مالک بودن
householders
U
مالک خانه
householder
U
مالک خانه
owns
U
مالک بودن
own
U
مالک بودن
apollyon
U
مالک دوزخ
at the owner's risk
U
بعهده مالک
yeoman
U
مالک جزء
car owner
U
مالک اتومبیل
absentee
U
مالک غایب
absentees
U
مالک غایب
toft
U
عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
yeomanly
U
خرده مالک کشاورز
esquire
U
مالک زمین ارباب
yeoman
U
خرده مالک کشاورز
to have something at one's disposal
U
مالک چیزی بودن
yeomen
U
خرده مالک کشاورز
laird
U
ملاک خرده مالک
deforce
U
بزورمالی را از مالک گرفتن
to have something
U
مالک چیزی بودن
owner of root or seed
U
مالک اصله یا حبه
at owner's risks
U
ریسک به عهده مالک
fixed stock
U
مالک انحصاری سهام
lairds
U
ملاک خرده مالک
tenant by sufference
U
متصرف با رضایت ضمنی مالک
proprietary
U
متعلق به ملاک وابسته به مالک
benefical owner of an estate
U
مالک بهره برداریک دارایی
ship's husband
U
مباشر و مالک نماینده کشتی
tenant at will
U
متصرف به میل و اراده مالک
foreclose a mortgage
U
فک رهن ملکی را از مالک ان سلب کردن
derelict
U
ترک شده بوسیله مالک یا قیم
at the owner's risk
U
با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
thefts
U
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
fee tail
U
تقسیم تناصفی اراضی از طرف مالک ملک موقوف یا حبس شده
theft
U
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
unearned icremrnt
U
افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
holding company
U
شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
unearned increment
U
افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
tenant by sufference
U
مالک معترض اونشود و تصرفش ادامه پیداکند این عنوان به او اطلاق میشود
ejectment
U
باز پس گرفتن زمین غصبی ازغاصب بعلاوه کلیه خسارات وارده به مالک اصلی
escheat
U
در CLاراضیی را گویند که پس ازفوت مالک به علت عدم وجودوراث قانونی به مالکیت دولت درمی اید
estate at will
U
در CLواگذاری ملکی است که به کسی به عنوان اجاره با قیداین شرط که مستاجر عین مستاجره را به میل مالک اداره کند
hire purchase
U
کرایه چیزی به این ترتیب که کرایه کننده با پرداخت یک عده اقساط مالک ان شی بشود
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
equitable estate
U
در CL مرتهن بالقوه مالک عین مرهونه میشود و بعلاوه تاسیسی وجوددارد که به موجب ان می توان حق از گرو دراوردن ملک را از راهن سلب کرد
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
use and occupation
U
عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
inheriting
U
مالک شدن جانشین شدن
inherits
U
مالک شدن جانشین شدن
inherit
U
مالک شدن جانشین شدن
have
U
مالک بودن ناگزیر بودن
having
U
مالک بودن ناگزیر بودن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com