Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
inherit
U
مالک شدن جانشین شدن
inheriting
U
مالک شدن جانشین شدن
inherits
U
مالک شدن جانشین شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dedications
U
در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
dedication
U
در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
fee tail
U
تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
reputed owner
U
در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
take over
U
مسلط شدن غلبه کردن جانشین کردن جانشین شدن
proprietresses
U
مالک
landlords
U
مالک
have
U
مالک
proprietress
U
مالک
landlord
U
مالک
lord
U
مالک
possessors
U
مالک
homeowners
U
مالک
homeowner
U
مالک
owner
U
مالک
angels
U
مالک
landed
U
مالک
possessor
U
مالک
proprietors
U
مالک
proprietor
U
مالک
having
U
مالک
owners
U
مالک
angel
U
مالک
ownerless
U
بی مالک
lords
U
مالک
owner of a property
U
مالک
to possess
U
مالک بودن
smallholders
U
خرده مالک
shipowner
U
مالک کشتی
smallholder
U
خرده مالک
reputed owner
U
مالک اعتباری
seis
U
مالک شدن
sole owner
U
مالک منحصر
householders
U
مالک خانه
owns
U
مالک بودن
owning
U
مالک بودن
owned
U
مالک بودن
own
U
مالک بودن
yeomen
U
مالک جزء
yeoman
U
مالک جزء
to hold
U
مالک بودن
to have
U
مالک بودن
householder
U
مالک خانه
to have possession of
U
مالک بودن
holding company
U
شرکت مالک
ground landlord
U
مالک عرصه
yeomanly
U
مالک جزء
freeholder
U
مالک مطلق
absentee
U
مالک غایب
absentees
U
مالک غایب
timocracy
U
مالک سالاری
goodman
U
خرده مالک
apollyon
U
مالک دوزخ
joint owner
U
مالک مشاع
car owner
U
مالک اتومبیل
absentee landlord
U
مالک غایب
at the owner's risk
U
بعهده مالک
yeomen
U
خرده مالک کشاورز
to have something
U
مالک چیزی بودن
fixed stock
U
مالک انحصاری سهام
deforce
U
بزورمالی را از مالک گرفتن
to have something at one's disposal
U
مالک چیزی بودن
yeomanly
U
خرده مالک کشاورز
yeoman
U
خرده مالک کشاورز
owner of root or seed
U
مالک اصله یا حبه
esquire
U
مالک زمین ارباب
lairds
U
ملاک خرده مالک
laird
U
ملاک خرده مالک
at owner's risks
U
ریسک به عهده مالک
succedent
U
جانشین
heir
U
جانشین
succeeder
U
جانشین
superseder
U
جانشین
locumtenens
U
جانشین
imam or imaum
U
جانشین
succedaneum
U
جانشین
subsitute
U
جانشین
absence indicator
U
جانشین
replacement
U
جانشین
replacements
U
جانشین
standbys
U
جانشین
standby
U
جانشین
locum
U
جانشین
locums
U
جانشین
surrogate
U
جانشین
substituting
U
جانشین
substitute
U
جانشین
surrogates
U
جانشین
substituted
U
جانشین
vicar
U
جانشین
successor
U
جانشین
relief
U
جانشین
deputy
U
جانشین
deputies
U
جانشین
vicars
U
جانشین
benefical owner of an estate
U
مالک بهره برداریک دارایی
ship's husband
U
مباشر و مالک نماینده کشتی
tenant at will
U
متصرف به میل و اراده مالک
tenant by sufference
U
متصرف با رضایت ضمنی مالک
proprietary
U
متعلق به ملاک وابسته به مالک
substitute goods
U
کالاهای جانشین
incomer
U
جانشین مهاجر
standby application
U
کاربرد جانشین
surrogates
U
جانشین شدن
swapped
U
جانشین کردن
swopped
U
جانشین کردن
he succeeded his father
U
جانشین پدرش شد
to take over
U
جانشین شدن
kludge
U
جانشین کردن
swops
U
جانشین کردن
substitute goals
U
هدفهای جانشین
mother substitute
U
جانشین مادر
substitution
U
جانشین سازی
mother surrogate
U
جانشین مادر
succedaneous
U
متعاقب جانشین
repeater
U
پرچم جانشین
swaps
U
جانشین کردن
surrogate
U
جانشین شدن
swap
U
جانشین کردن
swopping
U
جانشین کردن
fill in
U
جانشین شونده
fill in
U
جانشین کردن
replacement
U
جانشین سازی
surreptitiously
U
محرمانه جانشین
aliases
U
نام جانشین
replacements
U
جانشین سازی
alias
U
نام جانشین
displacement
U
جانشین سازی
displace
U
جابجاکردن جانشین
heir
U
جانشین شدن
displace
U
جانشین شدن
displacing
U
جانشین شدن
displacing
U
جابجاکردن جانشین
displaces
U
جانشین شدن
displaces
U
جابجاکردن جانشین
displaced
U
جانشین شدن
pinch
U
اندک جانشین
pinches
U
اندک جانشین
father surrogate
U
جانشین پدر
expromissor
U
جانشین بدهکار
vacant succession
U
بدون جانشین
vicar of christ
U
جانشین یا خلیفه
wlldcard
U
علامت جانشین
substitute
U
جانشین کردن
complete substitution
U
جانشین کامل
substituting
U
جانشین کردن
alternate forms
U
شکلهای جانشین
substituted
U
جانشین کردن
b. eliminator
U
جانشین باتری ب
backup
U
جانشین بازیگر
displaced
U
جابجاکردن جانشین
derelict
U
ترک شده بوسیله مالک یا قیم
foreclose a mortgage
U
فک رهن ملکی را از مالک ان سلب کردن
substitution test
U
ازمون جانشین سازی
vice chief of staff
U
جانشین رئیس ستاد
vicegerent
U
جانشین قائم مقام
stand in for someone
<idiom>
U
جانشین کسی بودن
to take the place of something
U
جانشین چیزی شدن
subrogation
U
نیابت جانشین سازی
stand in
U
جانشین هنرپیشه شدن
ingraft
U
در ذهن جانشین کردن
stand-in
U
جانشین هنرپیشه شدن
locumtenens
U
کفیل جانشین موقت
deputies
U
قائم مقام جانشین
alternate command authority
U
مقام جانشین فرماندهی
substituting
U
تعویض جانشین کردن
alternate command authority
U
افسر جانشین فرمانده
substituted
U
تعویض جانشین کردن
stand-ins
U
جانشین هنرپیشه شدن
standard
U
کالای جانشین رزمی
substitute
U
تعویض جانشین کردن
standards
U
کالای جانشین رزمی
deputy
U
قائم مقام جانشین
at the owner's risk
U
با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
deputy chief of naval operation
U
جانشین فرماندهی نیروی دریایی
succee
U
جانشین شدن میراث بردن
acceptable product
U
فراورده جانشین قابل قبول
make do with something
<idiom>
U
جانشین چیزی به جای چیزدیگر
symbol substitution test
U
ازمون جانشین سازی نمادها
vicarious
U
به نیابت قبول کردن جانشین
succession of the presidency
U
سیستم تعیین جانشین درریاست
holding company
U
شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
unearned increment
U
افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
theft
U
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
thefts
U
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
unearned icremrnt
U
افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
fee tail
U
تقسیم تناصفی اراضی از طرف مالک ملک موقوف یا حبس شده
expansion
U
فرآیندی که در آن فراخوان ماکرو با دستورات درون آن جانشین میشود
standard
U
اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
standards
U
اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
tenant by sufference
U
مالک معترض اونشود و تصرفش ادامه پیداکند این عنوان به او اطلاق میشود
ejectment
U
باز پس گرفتن زمین غصبی ازغاصب بعلاوه کلیه خسارات وارده به مالک اصلی
escheat
U
در CLاراضیی را گویند که پس ازفوت مالک به علت عدم وجودوراث قانونی به مالکیت دولت درمی اید
fuzzy theory
U
نوعی منط ق در برنامه نویسی کامپیوتری که روشهای نتیجه گیری در مغز بشر را جانشین میکند
fuzzy logic
U
نوعی منط ق در برنامه نویسی کامپیوتری که روشهای نتیجه گیری در مغز بشر را جانشین میکند
estate at will
U
در CLواگذاری ملکی است که به کسی به عنوان اجاره با قیداین شرط که مستاجر عین مستاجره را به میل مالک اداره کند
potential substitution
U
حالتی که یک کالا جانشین عینی نداردولی موادی وجود دارند که تحت شرایط خاص می توانندجانشین ان شوند
hire purchase
U
کرایه چیزی به این ترتیب که کرایه کننده با پرداخت یک عده اقساط مالک ان شی بشود
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
equitable estate
U
در CL مرتهن بالقوه مالک عین مرهونه میشود و بعلاوه تاسیسی وجوددارد که به موجب ان می توان حق از گرو دراوردن ملک را از راهن سلب کرد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com