English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
car owner U مالک اتومبیل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dedication U در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
dedications U در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
fee tail U تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
reputed owner U در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
slingshots U مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshot U مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
stock-cars U اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock-car U اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock car U اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
hot rod U اتومبیل شکاری وسریع السیر اتومبیل مسابقهای
windscreens U پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
windscreen U پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
automobile U اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
automobiles U اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
having U مالک
proprietress U مالک
owner U مالک
proprietresses U مالک
landlords U مالک
proprietors U مالک
owners U مالک
ownerless U بی مالک
owner of a property U مالک
landlord U مالک
have U مالک
proprietor U مالک
angel U مالک
angels U مالک
possessors U مالک
possessor U مالک
landed U مالک
lords U مالک
homeowner U مالک
homeowners U مالک
lord U مالک
householder U مالک خانه
householders U مالک خانه
at the owner's risk U بعهده مالک
apollyon U مالک دوزخ
absentee landlord U مالک غایب
to have U مالک بودن
to possess U مالک بودن
to have possession of U مالک بودن
freeholder U مالک مطلق
to hold U مالک بودن
goodman U خرده مالک
ground landlord U مالک عرصه
yeoman U مالک جزء
yeomen U مالک جزء
own U مالک بودن
holding company U شرکت مالک
owned U مالک بودن
owning U مالک بودن
owns U مالک بودن
timocracy U مالک سالاری
smallholders U خرده مالک
smallholder U خرده مالک
sole owner U مالک منحصر
seis U مالک شدن
shipowner U مالک کشتی
absentees U مالک غایب
reputed owner U مالک اعتباری
yeomanly U مالک جزء
absentee U مالک غایب
joint owner U مالک مشاع
yeoman U خرده مالک کشاورز
lairds U ملاک خرده مالک
laird U ملاک خرده مالک
esquire U مالک زمین ارباب
to have something U مالک چیزی بودن
deforce U بزورمالی را از مالک گرفتن
yeomen U خرده مالک کشاورز
yeomanly U خرده مالک کشاورز
owner of root or seed U مالک اصله یا حبه
to have something at one's disposal U مالک چیزی بودن
at owner's risks U ریسک به عهده مالک
fixed stock U مالک انحصاری سهام
ship's husband U مباشر و مالک نماینده کشتی
tenant by sufference U متصرف با رضایت ضمنی مالک
tenant at will U متصرف به میل و اراده مالک
benefical owner of an estate U مالک بهره برداریک دارایی
proprietary U متعلق به ملاک وابسته به مالک
foreclose a mortgage U فک رهن ملکی را از مالک ان سلب کردن
derelict U ترک شده بوسیله مالک یا قیم
at the owner's risk U با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
fee tail U تقسیم تناصفی اراضی از طرف مالک ملک موقوف یا حبس شده
holding company U شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
unearned icremrnt U افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
theft U بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
unearned increment U افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
thefts U بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
tenant by sufference U مالک معترض اونشود و تصرفش ادامه پیداکند این عنوان به او اطلاق میشود
ejectment U باز پس گرفتن زمین غصبی ازغاصب بعلاوه کلیه خسارات وارده به مالک اصلی
escheat U در CLاراضیی را گویند که پس ازفوت مالک به علت عدم وجودوراث قانونی به مالکیت دولت درمی اید
estate at will U در CLواگذاری ملکی است که به کسی به عنوان اجاره با قیداین شرط که مستاجر عین مستاجره را به میل مالک اداره کند
motor coach jack U جک اتومبیل
cars U اتومبیل
jack U جک اتومبیل
sqark plug U در اتومبیل
jacks U جک اتومبیل
car jack U جک اتومبیل
automobiles U اتومبیل
hobby car U اتومبیل دو در
pony car U اتومبیل دو در
autocar U اتومبیل
automobile U اتومبیل
car U اتومبیل
horseless carriage U اتومبیل
speedway U اتومبیل رو
hire purchase U کرایه چیزی به این ترتیب که کرایه کننده با پرداخت یک عده اقساط مالک ان شی بشود
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
equitable estate U در CL مرتهن بالقوه مالک عین مرهونه میشود و بعلاوه تاسیسی وجوددارد که به موجب ان می توان حق از گرو دراوردن ملک را از راهن سلب کرد
baloon tire U لاستیک اتومبیل
top boot U کروک اتومبیل
car port U سایبان اتومبیل
belt molding U زه روکوب اتومبیل
touring car U اتومبیل 4 یا 5 یا 6 نفره
tricar U اتومبیل سه چرخه
berm U داشبورد اتومبیل
automobile gear transmission U گیربکس اتومبیل
automotive wrench U اچار اتومبیل
auto body U اطاق اتومبیل
automobile body U اطاق اتومبیل
automobile fuse U فیوز اتومبیل
automotive industry U صنعت اتومبیل
motorcar engine U موتور اتومبیل
automotive engine U موتور اتومبیل
automobile engine U موتور اتومبیل
motorcar industry U صنعت اتومبیل
auto radio U گیرنده اتومبیل
automobile radio equipment U رادیوی اتومبیل
auto radio U رادیوی اتومبیل
automobile body sheet U بدنه اتومبیل
auto body sheet U بدنه اتومبیل
automobile battery U باتری اتومبیل
automotive U صنعت اتومبیل
car breakdown U خرابی اتومبیل
passanger car U اتومبیل شخصی
passenger car U اتومبیل سواری
hooting signal U سیگنال اتومبیل
patrol wagon U اتومبیل پلیس
pneumatic tube U لاستیک اتومبیل
racing car U اتومبیل مسابقه
patrol cars U اتومبیل گشتی
heater plug U شمع اتومبیل
parabolic reflector U نورافکن اتومبیل
motor vehicle tax U فرمان اتومبیل
cattle-grid U قفسفلزیمخصوصحملاحشام با اتومبیل
jackshaft U دنده دو در اتومبیل
jitney U اتومبیل کرایهای
car hire U اجاره اتومبیل
ignition coil U کویل اتومبیل
licence plate U پلاک اتومبیل
a large car U یک اتومبیل بزرگ
a medium sized car U یک اتومبیل متوسط
a small car U یک اتومبیل کوچک
motorcar jack U بالابر یا جک اتومبیل
interior heater U بخاری اتومبیل
saloon car U اتومبیل کالسکهای
garageman U تعمیرکار اتومبیل
sprinkler truck U اتومبیل ابپاش
door lamp U لامپ در اتومبیل
dead load U شاسی اتومبیل
estate cars U اتومبیل استیشن
formula car U اتومبیل مسابقه
car ports U سایبان اتومبیل
starting crank U هندل اتومبیل
carbody U اطاق اتومبیل
station car U اتومبیل استیشن
sports sedan U اتومبیل کوچک
driving mirror U اینه اتومبیل
paddywagon U اتومبیل پلیس
patrol car U اتومبیل گشتی
funny car U اتومبیل غیرعادی
license plates U نمرهی اتومبیل
license plate U نمرهی اتومبیل
snowmobile U اتومبیل برفی
flivver U اتومبیل ارزان
sport car U اتومبیل شکاری
sport car U اتومبیل کورسی
sport car U اتومبیل اسپورت
hood U کاپوت اتومبیل
accidents U تصادف اتومبیل
tankers U اتومبیل نفش کش
tanker U اتومبیل نفش کش
runabouts U اتومبیل سبک
grease U روغن اتومبیل
greased U روغن اتومبیل
greasing U روغن اتومبیل
motors U اتومبیل راندن
motored U اتومبیل راندن
motor U اتومبیل راندن
accident U تصادف اتومبیل
bonnets U کاپوت اتومبیل
bonnet U کاپوت اتومبیل
motoring U تکنیک اتومبیل
motoring U اتومبیل رانی
motor- U اتومبیل راندن
sports car U اتومبیل شکاری
tyre U لاستیک اتومبیل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com