Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
knitting machine
U
ماشین کش بافی
knitting machines
U
ماشین کش بافی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
strander
U
ماشین طناب بافی
Other Matches
knitting pin
U
میل جوراب بافی یاکش بافی که درته ان دگمه یاگلولهای دارد
chain stitch
U
گره یا کوک زنجیره ای جهت جلوگیری از باز شدن گلیم بافت و تزیین و یا کناره بافی و شیرازه بافی مورد استفاده قرار می گیرد
plaiting
U
کج بافی
matting
U
حصیر بافی
meshwork
U
توری بافی
fabrication
U
افسانه بافی
negativism
U
منفی بافی
knitting needle
U
میل کش بافی
hosiery
U
جوراب بافی
weft wrapping
U
شیرازه بافی
confabulation
U
افسانه بافی
gnosticize
U
بافی کردن
binding
U
شیرازه بافی
turn arounds
U
شیرازه بافی
fabulation
U
افسانه بافی
philosophism
U
فلسفه بافی
drapery
U
پارچه بافی
plaiting
U
اریب بافی
mythomania
U
افسانه بافی
draperies
U
پارچه بافی
abstractionism
U
خیال بافی
ropery
U
طناب بافی
self binder
U
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
U
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
U
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
natters
U
چرند بافی کردن
natter
U
چرند بافی کردن
politick
U
سیاست بافی کردن
osier
U
بیدمخصوص سبد بافی
envision
U
خیال بافی کردن
nattered
U
چرند بافی کردن
envisioning
U
خیال بافی کردن
envisioned
U
خیال بافی کردن
knitting needle
U
میل جوراب بافی
envisions
U
خیال بافی کردن
nattering
U
چرند بافی کردن
printworks
U
کارخانه چیت بافی
macrame knot
U
گره توری بافی
yarn dye
U
نخ پارچه بافی را رنگ کردن
picot
U
حلقه زینتی توری بافی
matting
U
بوریا بافی پوشش حصیری
interlocking
U
گلیم بافی ابتداء فرش
machinists
U
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist
U
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
politicize
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicised
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicising
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicization
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicises
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicizing
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicizes
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicized
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
cybernetics
U
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
U
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
U
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machined
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
twill weave
U
بافت ساده حصیری
[که گاه در جاجیم و و گلیم و پتو بافی استفاده می شود.]
cross compiler
U
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxing
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
Elibilinde
U
[طرحی ترکی در گلیم بافی که نمادی از یک انسان و حالت دست به کمر وی را نشان می دهد.]
overcasting
U
شیرازه بافی
[جهت افزایش استحکام لبه های فرش و تزئین تارهای انتهائی]
disassembler
U
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill
U
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assembled
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
U
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
edge finish
U
شیرازه بافی
[جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
jute
U
کنف هندی الیاف کنف که برای گونی بافی بکار میرود
webbing end
U
[قسمت گلیم بافی فرش قبل از شروع به بافت اصلی متن فرش]
Jangle Arjuk
U
طرح جنگلی ارجوک
[این گل در طرح فرش های افغانی بصورت قرینه بافی بکار می رود.]
over stretched wrap
U
نخ چله بیش از حد کشیده شده
[این حالت باعث کاهش استحکام نخ چله و همچنین کج بافی در فرش می گردد.]
the machine is in operation
U
ماشین در گردش است ماشین دایر است
d.c. machine
U
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
automated teller machine
U
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
digital computer
U
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
Jacquard loom
U
ماشین بافندگی ژاکارد
[این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
Kufic border
U
حاشیه کوفی
[این نوع حاشیه بافی دیگر کمتر رایج بوده و اقتباسی است از خط کوفی]
glid
U
تذهیب کاری
[در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
sizing
U
آهارزنی
[گاه جهت استحکام و یکنواختی نخ های تار، قبل از چله کشی آنها را با نشاسته و چسب شستشو می دهند. اینکار در پارچه بافی مرسوم است ولی در بافت فرش نیز استفاد می شود.]
Nomatic rugs
U
قالی های عشایری و قشقایی
[این فرش ها بعلت جا به جایی زیاد عشایر عموما کوچک بافته می شوند و اکثرا بصورت پشم بوده و در آن از ذهنی بافی و یا نقوش محلی استفاده می شود. فرش ها دارای استحکام ضعیف هستند.]
geometric design
U
طرح هندسی
[این طرح در ابتدا بخاطر ذهنی بافی و سهولت بیشتر در بافت، بین عشایر و روستاها شهرت یافت. ولی امروزه هم به صورت ساده گذشته و هم بصورت پیچیده بین بافندگان استفاده می شود.]
cord yarn
U
نخ ضخیم و چند لا که بصورت پود در بعضی از فرش های مشهد جهت اتمام زودتر فرش و یا جهت تفاوت با فرش های دیگر استفاده می شود . گاه در شیرازه بافی تارهای بالا نیز بکار می رود .
Khotan rug
U
فرش ختن
[این شهر در جنوب ترکستان چین واقع می باشد و سابقه سیصد ساله در فرش بافی دارد. اکثر لچک های ترنجی را منسوب به این منطقه می دانند و از پودهای پشمی و گاه نخ های زربفت در طرح ها استفاده می شود.]
Tibet
U
تبت
[این ناحیه با کشورهای چین، هند و نپال همسایه بوده و فرش آن بیشتر تحت تاثیر چین قرار داشته است.سابقه فرش بافی در آن حدود سیصد سال می باشد. نقش ببر از طرح های اصلی فرش تبت است.]
mills
U
ماشین
automaton
U
ماشین
motors
U
ماشین
motored
U
ماشین
motor-
U
ماشین
motor
U
ماشین
plants
U
ماشین
mill
U
ماشین
machanist
U
ماشین چی
freeze-up
U
ماشین
wheels
U
رل ماشین
wheeling
U
رل ماشین
wheel
U
رل ماشین
plant
U
ماشین
apparatus
U
ماشین
gins
U
ماشین
pressman
U
ماشین چی
pressmen
U
ماشین چی
engine
U
ماشین
machines
U
ماشین
runner
U
ماشین چی
runners
U
ماشین چی
machined
U
ماشین
gin
U
ماشین
mechanism
U
ماشین
mechanisms
U
ماشین
automatons
U
ماشین
machine
U
ماشین
plaiting
U
[نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
Soumak
U
بافت سوماک
[سوماخ]
[این روش بافت که نوعی از گلیم بافی است به سه صورت ساده، ضربیو برعکس بافته شده و در ابتدا و انتهای فرش استفاده می شود. این روش در بافت پارچه، کیسه، پتو و زیر انداز استفاده می شود.]
machine learning
U
فراگیری ماشین
typewriter
U
ماشین تحریر
machine error
U
خطای ماشین
machinelike
U
ماشین وار
machine oil
U
روغن ماشین
machine independent
U
مستقل از ماشین
machine fault
U
نقص ماشین
punching machine
U
ماشین سوراخکن
machine language
U
زبان ماشین
scouring machine
U
ماشین سمباده
scouring machine
U
ماشین سایش
sand dredger
U
ماشین حفار
router
U
ماشین فرز
machine instruction
U
دستورالعمل ماشین
seaming machine
U
ماشین درزگیری
machine operating
U
عملکرد ماشین
machine intelligence
U
هوش ماشین
machine fault
U
عیب ماشین
road transport vehicle
U
ماشین باری
reeling machine
U
ماشین نخ پیچی
clipper
U
ماشین موزنی
reaping machine
U
ماشین درو
machine interupption
U
وقفه ماشین
machine operator
U
کارگردان ماشین
metal cutting tool
U
ماشین ابزار
milling machine
U
ماشین تراش
milling machine
U
ماشین فرز
millwright
U
ماشین ساز
paper mill
U
ماشین کاغذسازی
auto
U
ماشین سواری
autos
U
ماشین سواری
prints
U
ماشین کردن
mimeograph
U
ماشین تکثیر
planing machine
U
ماشین کندگی
pile driving appartus
U
ماشین شمعکوبی
open machine
U
ماشین باز
treadle
U
رکاب ماشین
treadles
U
رکاب ماشین
power shovel
U
ماشین خاک کش
automobile
U
ماشین خودرو
automobiles
U
ماشین خودرو
machine operator
U
اپراتور ماشین
machine operator
U
متصدی ماشین
print
U
ماشین کردن
machine oriented
U
ماشین گرا
adders
U
ماشین جمع
adder
U
ماشین جمع
printed
U
ماشین کردن
machine run
U
رانش ماشین
machine run
U
اجرای ماشین
machine word
U
کلمه ماشین
buffer
U
ماشین لرزنده
machinist's mate
U
ماشین کار
machinist's mate
U
ماشین ساز
printer machine
U
ماشین چاپ
object machine
U
ماشین مقصود
machine equipment
U
تجهیزات ماشین
cash register
U
ماشین صندوقداری
dump car
U
ماشین شهرداری
dry dredger
U
ماشین حفار
donkey engine
U
ماشین بخارکوچک
ditcher
U
ماشین نهر کن
dish washer
U
ماشین طرفشویی
commutator machine
U
ماشین کموتاتودار
typing
U
ماشین نویسی
commutating machine
U
ماشین جابجاگری
chief engineer
U
مدیر ماشین
chess machine
U
ماشین شطرنج
computers
U
ماشین الکترونیکی
computers
U
ماشین حساب
cash registers
U
ماشین صندوقداری
engine order
U
دستور ماشین
engine man
U
ماشین کار
electrostatic machine
U
ماشین الکتروستاتیکی
electric machine
U
ماشین الکتریکی
edging machine
U
ماشین لب خم کنی
computer
U
ماشین متفکر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com