Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
machine
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
pace lap
U
دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
Other Matches
self binder
U
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
U
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
U
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinists
U
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist
U
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
cybernetics
U
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
U
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
U
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machined
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
faxes
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler
U
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
disassembler
U
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill
U
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assemble
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
U
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
d.c. machine
U
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
the machine is in operation
U
ماشین در گردش است ماشین دایر است
automated teller machine
U
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
digital computer
U
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
print
U
ماشین کردن
printed
U
ماشین کردن
type write
U
ماشین کردن
prints
U
ماشین کردن
Jacquard loom
U
ماشین بافندگی ژاکارد
[این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
to type in quadruplicate
U
چهارنسخه ماشین کردن
type write
U
ماشین نویسی کردن
blenders
U
ماشین مخصوص مخلوط کردن
wind up
<idiom>
U
سفت کردن فنر ماشین
blender
U
ماشین مخصوص مخلوط کردن
bulldozed
U
روی ماشین بولدوزکار کردن
bulldozes
U
روی ماشین بولدوزکار کردن
bulldoze
U
روی ماشین بولدوزکار کردن
hit the road
<idiom>
U
ترک کردن (معمولابرای ماشین)
bulldozing
U
روی ماشین بولدوزکار کردن
to cross-check the result with a calculator
U
حل را مجددا با ماشین حساب بررسی کردن
turn on
U
وصل کردن منبع تغذیه یک ماشین
pull over
<idiom>
U
متوقف کردن ماشین گوشه جاده
to switch on the dipped
[dimmed]
headlights
U
چراغ نور پایین
[ماشین]
را روشن کردن
feeds
U
وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
forklift
U
ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
feed
U
وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
operated
U
تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
operate
U
تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
shut down
U
خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
operates
U
تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
arm
U
1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
combine
U
ترکیب کردن ماشین درو وخرمن کوبی کمباین
combines
U
ترکیب کردن ماشین درو وخرمن کوبی کمباین
microphonics
U
انعکاس صدای کار کردن ماشین الات در میکروفن
take to pieces
U
پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
combining
U
ترکیب کردن ماشین درو وخرمن کوبی کمباین
telephones
U
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephoned
U
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
to goose
[American E]
the engine
U
موتور
[ماشین]
را روشن کردن
[که صدا مانند زوزه بدهد]
to rev
[British E]
the engine
U
موتور
[ماشین]
را روشن کردن
[که صدا مانند زوزه بدهد]
telephone
U
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
tedder
U
ماشین مخصوص پخش وخشک کردن علف درو شده
telephoning
U
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
types
U
ماشین کردن طبقه بندی کردن
type
U
ماشین کردن طبقه بندی کردن
typed
U
ماشین کردن طبقه بندی کردن
to jump-start someone's car
U
کمک برای روشن کردن
[خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
carburizing
U
گرم کردن قطعات فولادی ماشین شده در اتمسفر قوی از گازهای هیدروکربن
chain
U
روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
chains
U
روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
atm
U
ماشین الکترونیکی در بانک با وارد کردن کارت مغناطیسی پول را خرد میکند
ager
U
نوعی ماشین بخار جهت ثابت کردن رنگ ها و افزایش ظاهری قدمت فرش
monitor
U
برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitors
U
برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitored
U
برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
mechanizes
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
port
U
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
smoke test
U
بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
operational
U
آنچه کار میکند یا مربوطه به نحوه کار کردن ماشین است
preparation
U
تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparations
U
تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
willy
U
ماشین حلاجی پشم و پنبه حلاجی یا پاک کردن
apparatus
U
ماشین
plant
U
ماشین
machine
U
ماشین
motored
U
ماشین
plants
U
ماشین
automatons
U
ماشین
gin
U
ماشین
mills
U
ماشین
freeze-up
U
ماشین
wheels
U
رل ماشین
machanist
U
ماشین چی
wheeling
U
رل ماشین
mill
U
ماشین
automaton
U
ماشین
motor
U
ماشین
wheel
U
رل ماشین
motor-
U
ماشین
motors
U
ماشین
runner
U
ماشین چی
engine
U
ماشین
mechanism
U
ماشین
gins
U
ماشین
mechanisms
U
ماشین
pressmen
U
ماشین چی
runners
U
ماشین چی
machined
U
ماشین
pressman
U
ماشین چی
machines
U
ماشین
tank
U
ماشین سوخت
machinary
U
ماشین الات
belt pully
U
فلکه ماشین
machine oriented
U
ماشین گرا
three phase machine
U
ماشین سه فازه
machine operator
U
متصدی ماشین
tank
U
باک ماشین
machine word
U
کلمه ماشین
machine run
U
اجرای ماشین
machinelike
U
ماشین وار
bumper guard
U
سپر ماشین
machinist's mate
U
ماشین کار
machine run
U
رانش ماشین
sewing press
U
ماشین کتابدوزی
machinist's mate
U
ماشین ساز
buldozer
U
ماشین اهنگری
machine time
U
وقت ماشین
machine builder
U
ماشین ساز
machine designer
U
طراح ماشین
machine equipment
U
تجهیزات ماشین
engine
U
ماشین بخار
machine error
U
خطای ماشین
machine based
U
مبتنی بر ماشین
machine fault
U
عیب ماشین
machine fault
U
نقص ماشین
cl
U
مخفف یک ماشین پر
machine dependent
U
وابسته به ماشین
machine dependent
U
وابسته ماشین
machine building
U
ماشین سازی
machine operating
U
عملکرد ماشین
blower engine
U
ماشین دمنده
smart machine
U
ماشین هوشیار
machine check
U
برسی ماشین
machine cycle
U
چرخه ماشین
dyeing machine
U
ماشین رنگرزی
machine address
آدرس ماشین
machine independent
U
مستقل از ماشین
machine made
U
ساخت ماشین
auto
U
ماشین سواری
autos
U
ماشین سواری
machine learning
U
فراگیری ماشین
machine oil
U
روغن ماشین
machine operator
U
کارگردان ماشین
machine operator
U
اپراتور ماشین
machine address
U
نشانی ماشین
machine instruction
U
دستورالعمل ماشین
machine intelligence
U
هوش ماشین
machine interupption
U
وقفه ماشین
machine language
U
زبان ماشین
printer machine
U
ماشین چاپ
beading machine
U
ماشین روکوب
metal cutting tool
U
ماشین ابزار
car tire
[American]
U
چرخ ماشین
machines
U
تراشیدن ماشین
steam whistle
U
سوت ماشین
planing machine
U
ماشین کندگی
steam engine
ماشین بخار
machined
U
تراشیدن ماشین
virtual machine
U
ماشین مجازی
car tyre
[British]
U
چرخ ماشین
lathe
U
ماشین تراش
acyclic machine
U
ماشین تک قطب
milling machine
U
ماشین تراش
milling machine
U
ماشین فرز
millwright
U
ماشین ساز
mimeograph
U
ماشین تکثیر
accounting machine
U
ماشین حسابداری
motorways
U
راه ماشین رو
motorway
U
راه ماشین رو
lathes
U
ماشین تراش
stamper
U
ماشین منگنه
machine
U
تراشیدن ماشین
machinist
U
ماشین کار
machinist
U
ماشین ساز
drive!
U
برون!
[با ماشین]
machinists
U
ماشین کار
machinists
U
ماشین ساز
slot drilling machine
U
ماشین مته
slot drilling machine
U
ماشین سوراخکن
paper mill
U
ماشین کاغذسازی
weldor
U
ماشین جوشکاری
open machine
U
ماشین باز
shear
U
ماشین برش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com