Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
typist
U
ماشین نویس
typists
U
ماشین نویس
typewritter
U
ماشین نویس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
teleprinter
U
تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
teleprinters
U
تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
key
استفاده از بافر بین صفحه کلید و کامپیوتر برای تامین ذخیره سازی کلیدها برای ماشین نویس های سریع که چندین کلید را به سرعت انتخاب می کنند
baudot code
U
کد ارسال با حروف 5 بیتی که در ماشین تایپهای دور نویس استفاده میشود
WISC
U
طرح CPU که به برنامه نویس امکان میدهد دستورات که ماشین جانبی را به آن بیفزاید با استفاده از میکروکد. تا مجموعه دستورات به دلخواه او درآیند
writable instruction set computer
U
طرح CPU که به برنامه نویس امکان میدهد دستورات که ماشین جانبی را به آن بیفزاید با استفاده از میکروکد. تا مجموعه دستورات به دلخواه او درآیند
Other Matches
addersser or or
U
نامه نویس عریضه نویس
ego loss programming
U
تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
version
U
نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
versions
U
نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
self binder
U
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
U
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
U
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinists
U
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist
U
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
cybernetics
U
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
U
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
U
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machine
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
faxing
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler
U
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
fax
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler
U
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill
U
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assemble
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
U
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
d.c. machine
U
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
the machine is in operation
U
ماشین در گردش است ماشین دایر است
automated teller machine
U
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
digital computer
U
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
chirographer
U
خط نویس
ballpoint pens
U
روان نویس ها
epistoler
U
نامه نویس
aphorist
U
موجز نویس
annotator
U
حاشیه نویس
magazin
U
مجله نویس
magazinist
U
مجله نویس
deponent
U
گواهی نویس
fabler
U
افسانه نویس
fabulist
U
افسانه نویس
annotator
U
تفسیر نویس
programmers
U
برنامه نویس
fictionist
U
افسانه نویس
dialogist
U
مکالمه نویس
ballpoints
U
روان نویس ها
magazinist
U
مقاله نویس
magniloquent
U
قلنبه نویس
fictionist
U
داستان نویس
acceptor
U
قبولی نویس
allegorist
U
تمثیل نویس
caption
U
زیر نویس
captions
U
زیر نویس
elegiast
U
مرثیه نویس
affiant
U
گواهی نویس
elegiast
U
قصیده نویس
write once read many
U
یکبار نویس
elegist
U
مرثیه نویس
emblematist
U
مثل نویس
epistler
U
رساله نویس
endorser
U
پشت نویس
dramaturge
U
درام نویس
endorser
U
فهر نویس
annalist
U
تاریخچه نویس
anecdotist
U
حکایت نویس
prosaist
U
نثر نویس
proforma
U
پیش نویس
editorialist
U
سرمقاله نویس
endorseer
U
فهر نویس
paper stainer
U
کتاب نویس
draughtsman
U
طرح نویس
draftsmen
U
طرح نویس
lexicographers
U
لغت نویس
lexicographer
U
لغت نویس
playwright
U
نمایشنامه نویس
playwrights
U
پیس نویس
playwrights
U
نمایشنامه نویس
paragrapher
U
عبارت نویس
calligrapher
U
خوش نویس
calligraphist
U
خوش نویس
biographer
U
تذکره نویس
biographers
U
تذکره نویس
draughtsmen
U
طرح نویس
satirist
U
هجو نویس
satirists
U
هجو نویس
dramatist
U
نمایشنامه نویس
dramatists
U
نمایشنامه نویس
scriptwriter
U
نمایشنامه نویس
scriptwriters
U
نمایشنامه نویس
playwright
U
پیس نویس
essayists
U
مقاله نویس
essayist
U
مقاله نویس
columnists
U
مقاله نویس
columnist
U
مقاله نویس
romancer
U
رمان نویس
novelists
U
رمان نویس
novelist
U
رمان نویس
chronicler
U
وقایع نویس
orthographer
U
درست نویس
ball pens
U
روان نویس ها
drafts
U
چرک نویس
drafts
U
پیش نویس
drafted
U
چرک نویس
drafted
U
پیش نویس
draft
U
چرک نویس
ballpens
U
روان نویس ها
polygraph
U
بسیار نویس
phonographer
U
صدا نویس
polygraphs
U
بسیار نویس
conveyancer
U
قباله نویس
copyreader
U
سرمقاله نویس
natural historian
U
تاریخ نویس
bookmakers
U
کتاب نویس
bookmaker
U
کتاب نویس
cryptographer
U
رمز نویس
aphorist
U
پند نویس
mythographer
U
اسطوره نویس
draft
U
پیش نویس
tabulator
U
جدول نویس
inker
U
مرکب نویس
scrabbler
U
مسوده نویس
scholiast
U
حاشیه نویس
pamphleteer
U
رساله نویس
odist
U
قصیده نویس
pamphleteers
U
رساله نویس
songwriter
U
سرود نویس
letter writer
U
کاغذ نویس
sign writer
U
تابلو نویس
letter writer
U
نامه نویس
programmer
U
برنامه نویس
sign writer
U
لوحه نویس
the psalmist
U
زبور نویس
tractarian
U
مقاله نویس
lapicide
U
سنگ نویس
grandiloquent
U
قلنبه نویس
idyllist
U
قصیده نویس
head liner
U
سرصفحه نویس
proverbialist
U
مثل نویس
geneologist
U
شجره نویس
tabulating machine
U
جدول نویس
gnomical
U
کوتاه لب نویس
minute
U
پیش نویس
proser
U
نثر نویس
evangelist
U
انجیل نویس
story teller
U
افسانه نویس
foul copy
U
چرک نویس
stenograph
U
تند نویس
historian
U
تاریخ نویس
prosateur
U
نثر نویس
historians
U
تاریخ نویس
gazetteer
U
مجله نویس
gazetteer
U
روزنامه نویس
evangelists
U
انجیل نویس
rewriter
U
دوباره نویس
rough or foul copy
U
چرک نویس
songwriter
U
ترانه نویس
mythopoet
U
شاعر افسانه نویس
mythologist or ger
U
اساطیر نویس اساطیردان
sketched
U
پیش نویس ازمایشی
proforma
U
پیام پیش نویس
story teller
U
افسانه گو حکایت نویس
computer programmer
U
برنامه نویس کامپیوتر
application programmer
U
برنامه نویس کاربردی
sketches
U
پیش نویس ازمایشی
applications programmer
U
برنامه نویس کاربردی
pressmen
U
مخبرروزنامه مقاله نویس
sketch
U
پیش نویس ازمایشی
pressman
U
مخبرروزنامه مقاله نویس
subscript
U
زیر نویس امضاء
systems progarmmer
U
برنامه نویس سیستم ها
systems programmer
U
برنامه نویس سیستم
coder
U
برنامه نویس رمزگذار
endorse
U
پشت نویس کردن
systems programer
U
برنامه نویس سیستم
system programmer
U
برنامه نویس سیستم
fountain pens
U
قلم خود نویس
parts programmer
U
برنامه نویس اجزاء
penny a line
U
ارزان نویس بی مایه
endorsing
U
پشت نویس کردن
verbose
U
دراز نویس درازگو
endorses
U
پشت نویس کردن
endorsed
U
پشت نویس کردن
biographer
U
شرح حال نویس
fountain pen
U
قلم خود نویس
biographers
U
شرح حال نویس
protocol
U
پیش نویس معاهده
draft plan
U
پیش نویس برنامه
draft of a treaty
U
پیش نویس معاهده
ink writer
U
در تلگراف مرکب نویس
serialist
U
داستان نویس سریال
holographs
U
سند دست نویس
holograph
U
سند دست نویس
draft
U
پیش نویس چرکنویس
draft
U
پیش نویس قرارداد
draft
U
پیش نویس طرح
draft
U
پیش نویس کردن
roughs
U
طرح پیش نویس
relative coding
U
برنامه نویس نسبی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com