English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (42 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
blender U ماشین مخصوص مخلوط کردن
blenders U ماشین مخصوص مخلوط کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
universal U نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
forklift U ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
tedder U ماشین مخصوص پخش وخشک کردن علف درو شده
register U که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering U که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers U که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
mortar mill U مخلوط کن ملات یا ماشین ملاتساز
admix U مخلوط شدن بهم پیوستن مخلوط کردن امیختن
embedded code U کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
blower U ماشین مخصوص دمیدن
patrol wagon U ماشین مخصوص حمل زندانیان
lubritorium U جایگاه مخصوص روغن کاری ماشین
agitator car U ماشین گردان مخصوص حمل بتن
aerial ladder U نردبان چرخان [مخصوص ماشین آتش نشانی]
turntable ladder U نردبان چرخان [مخصوص ماشین آتش نشانی]
auto rich U مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
plater U صفحه فلزی ساز ماشین غلتک کاغذ سازی اسب مخصوص مسابقه اسب دوانی
machine U ماشین کردن با ماشین رفتن
machines U ماشین کردن با ماشین رفتن
machined U ماشین کردن با ماشین رفتن
deleted U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
mingles U مخلوط کردن
admix U مخلوط کردن
commix U مخلوط کردن
confect U مخلوط کردن
syncrasy U مخلوط کردن
interlard U مخلوط کردن
intermeddle U مخلوط کردن
intermingling U با هم مخلوط کردن
intermingles U با هم مخلوط کردن
intermingled U با هم مخلوط کردن
melt U مخلوط کردن
blend U مخلوط کردن
mingle U مخلوط کردن
meddles U مخلوط کردن
puddle U مخلوط کردن
hash U مخلوط کردن
intermingle U با هم مخلوط کردن
mingled U مخلوط کردن
meddle U مخلوط کردن
melts U مخلوط کردن
blends U مخلوط کردن
meddled U مخلوط کردن
puddles U مخلوط کردن
mingling U مخلوط کردن
mixing U مخلوط کردن
mell U مخلوط کردن
shuffled U بهم مخلوط کردن
turn the mortar U مخلوط کردن ملات
shuffling U بهم مخلوط کردن
shuffles U بهم مخلوط کردن
burdens U مخلوط کردن بار
mixes U امیختن مخلوط کردن
mixes U مخلوط کردن ترکیب
tempered U مخلوط کردن مزاج
tempers U مخلوط کردن مزاج
mix U امیختن مخلوط کردن
mix U مخلوط کردن ترکیب
commingle U بهم مخلوط کردن
ethylate U بااتیل مخلوط کردن
etherize U بااتر مخلوط کردن
temper U مخلوط کردن مزاج
brandies U با کنیاک مخلوط کردن
agitation U مخلوط کردن اشفتگی
shuffle U بهم مخلوط کردن
cross loading U مخلوط کردن بارها
burden U مخلوط کردن بار
intermix U در هم امیختن با هم مخلوط کردن
souse U با ترشی مخلوط کردن
brandy U با کنیاک مخلوط کردن
roil U مخلوط کردن سرگردان شدن
immingle U بهم امیختن مخلوط کردن
admix U مخلوط شدن امیزش کردن
gradate U درجه بندی کردن مخلوط کردن
truck mixing U مخلوط کردن بتن روی کامیون
platinize U با پلاتین و ترکیبات ان مخلوط کردن یا اندودن
sugar U ماده قندی با شکر مخلوط کردن
sugars U ماده قندی با شکر مخلوط کردن
blunders U دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
blundering U دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
blundered U دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
premix U قبل از مصرف مخلوط کردن پیش امیختن
blunder U دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
dry ginger U نوشیدنیکف دارکه برای مخلوط کردن ویسکی باسایرنوشیدنیهااستفاده میشود
ming U ذکر کردن مخلوط کردن
blends U مخلوط کردن رقیق کردن
blend U مخلوط کردن رقیق کردن
lute U گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lutes U گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
writes U وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write U وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil U روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
batches U اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
batch U اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
typeface U مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typefaces U مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
graphics U کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
self binder U ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
The letter is well typed . U نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
shut down U خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
operates U تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
operate U تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
operated U تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
machinist U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
bolt U پیچ مخصوص قفل کردن در
arm U 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
water injection U پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
spitton U فرف مخصوص تف کردن
type write U ماشین کردن
print U ماشین کردن
prints U ماشین کردن
printed U ماشین کردن
drying chamber U اطاق مخصوص خشک کردن
drying furnace U کوره مخصوص خشک کردن
type U ماشین کردن طبقه بندی کردن
typed U ماشین کردن طبقه بندی کردن
types U ماشین کردن طبقه بندی کردن
type write U ماشین نویسی کردن
to type in quadruplicate U چهارنسخه ماشین کردن
cybernetics U مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading U معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
file brush U برس مخصوص پاک کردن سوهان
antimateriel agent U عامل مخصوص فاسد کردن اماد
rougher U دستگاه مخصوص ناصاف کردن اشیا
bench lathe U ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machines U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
bulldoze U روی ماشین بولدوزکار کردن
wind up <idiom> U سفت کردن فنر ماشین
bulldozing U روی ماشین بولدوزکار کردن
bulldozes U روی ماشین بولدوزکار کردن
bulldozed U روی ماشین بولدوزکار کردن
hit the road <idiom> U ترک کردن (معمولابرای ماشین)
mountee U اژیر مخصوص اماده کردن توپهای ناو
space heater U بخاری مخصوص گرم کردن فضای ازاد
jackhammer U مته دستی مخصوص سوراخ کردن سنگ
hackamore U مهاریاپوزه بند مخصوص رام کردن اسب
turn on U وصل کردن منبع تغذیه یک ماشین
pull over <idiom> U متوقف کردن ماشین گوشه جاده
to cross-check the result with a calculator U حل را مجددا با ماشین حساب بررسی کردن
crop end saw U اره مخصوص قطع کردن بخشهای اضافی شمش
ricer U رنده مخصوص رشته کردن سیب زمینی وخمیر
faxing U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler U کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxed U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
mechanises U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
feed U وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
to switch on the dipped [dimmed] headlights U چراغ نور پایین [ماشین] را روشن کردن
feeds U وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
reefknot U گره مربع مخصوص توگذاشتن یا جمع کردن بادبان تو گذاشتن
tuning pipe U نای مخصوص کوک ومیزان کردن بعضی الات موسیقی
graving dock U اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
lattice U خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
kentledge U چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
lattices U خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
double column vertical boring mill U ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
combine U ترکیب کردن ماشین درو وخرمن کوبی کمباین
microphonics U انعکاس صدای کار کردن ماشین الات در میکروفن
take to pieces U پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
combining U ترکیب کردن ماشین درو وخرمن کوبی کمباین
combines U ترکیب کردن ماشین درو وخرمن کوبی کمباین
lotion U محلول طبی مخصوص شستشویا ضدعفونی کردن صورت وغیره لوسیون
claim frame U فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
lotions U محلول طبی مخصوص شستشویا ضدعفونی کردن صورت وغیره لوسیون
assembles U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler U یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
telephones U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
to goose [American E] the engine U موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
to rev [British E] the engine U موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
telephone U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephoned U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephoning U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
pace lap U دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
device U کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
devices U کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
dispersal airfield U فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
atm U ماشین الکترونیکی در بانک با وارد کردن کارت مغناطیسی پول را خرد میکند
chain U روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
chains U روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
carburizing U گرم کردن قطعات فولادی ماشین شده در اتمسفر قوی از گازهای هیدروکربن
to jump-start someone's car U کمک برای روشن کردن [خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
ager U نوعی ماشین بخار جهت ثابت کردن رنگ ها و افزایش ظاهری قدمت فرش
monitored U برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitor U برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitors U برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com