Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
blower
U
ماشین مخصوص دمیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
universal
U
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
register
U
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering
U
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers
U
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
embedded code
U
کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
blender
U
ماشین مخصوص مخلوط کردن
blenders
U
ماشین مخصوص مخلوط کردن
patrol wagon
U
ماشین مخصوص حمل زندانیان
agitator car
U
ماشین گردان مخصوص حمل بتن
lubritorium
U
جایگاه مخصوص روغن کاری ماشین
forklift
U
ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
turntable ladder
U
نردبان چرخان
[مخصوص ماشین آتش نشانی]
aerial ladder
U
نردبان چرخان
[مخصوص ماشین آتش نشانی]
tedder
U
ماشین مخصوص پخش وخشک کردن علف درو شده
plater
U
صفحه فلزی ساز ماشین غلتک کاغذ سازی اسب مخصوص مسابقه اسب دوانی
bop
U
دمیدن
bopped
U
دمیدن
bopping
U
دمیدن
after blow
U
پس دمیدن
bops
U
دمیدن
insufflation
U
دمیدن
breath
U
دمیدن
blows
U
دمیدن
blasts
U
دمیدن
insufflate
U
دمیدن
breaths
U
دمیدن
inbreathe
U
دمیدن
blow
U
دمیدن
blowing
U
دمیدن
inspire
U
دمیدن در
blast
U
دمیدن
inspires
U
دمیدن در
blaw
U
دمیدن
over blow
U
زیاد دمیدن
to blow the bellows
U
دمیدن ششها
silicon blow
U
گرم دمیدن
blow
U
دمیدن هوا
air blowing
U
دمیدن هوا
fore blow
U
پیش دمیدن
blows
U
دمیدن هوا
blow out
U
به خارج دمیدن
blow full
U
به طور کامل دمیدن
core blowing equipment
U
تجهیزات دمیدن هسته
blow
U
دمیدن مکش هوا
blows
U
دمیدن مکش هوا
blow hot
U
هوای گرم دمیدن
insufflate
U
پی درپی روح دمیدن در
blow cold
U
هوای سرد دمیدن
to inspire a personwith hopes
U
روح امید در کسی دمیدن
blow
U
دمیدن پرتاب محکم توپ
blows
U
دمیدن پرتاب محکم توپ
lute
U
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lutes
U
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
write
U
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
writes
U
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil
U
روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
blows
U
در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
blow
U
در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
typefaces
U
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typeface
U
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
graphics
U
کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
self binder
U
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
The letter is well typed .
U
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
upper surface blowing
U
دمیدن جریان جهت پیشراننده اصلی روی سطح فوقانی بال
machinist
U
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists
U
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
cybernetics
U
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
U
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
U
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machines
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
delete
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
faxed
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler
U
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxes
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler
U
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill
U
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assembled
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
U
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
dispersal airfield
U
فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
insoul
U
روح بخشیدن به روح دمیدن در
automated teller machine
U
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
the machine is in operation
U
ماشین در گردش است ماشین دایر است
d.c. machine
U
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
digital computer
U
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
Jacquard loom
U
ماشین بافندگی ژاکارد
[این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
aerospace projection operations
U
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
particular
U
مخصوص
franc
U
حق مخصوص
specifics
U
مخصوص
specific
U
مخصوص
especial
U
مخصوص
favorites
U
مخصوص
franchises
U
حق مخصوص
special
U
مخصوص
favourites
U
مخصوص
particulars
U
مخصوص
vest pocket
U
مخصوص
favourite
U
مخصوص
francs
U
حق مخصوص
franchise
U
حق مخصوص
extra special
U
مخصوص
favourite or vor
U
ویژه مخصوص
special
U
مخصوص خاص
aides-de-camp
U
اجودان مخصوص
terminologies
U
اصطلاح مخصوص
terminology
U
اصطلاح مخصوص
favorite
U
مخصوص سوگلی
aide de camp
U
اجودان مخصوص
aide-de-camp
U
اجودان مخصوص
parts peculiar
U
قطعات مخصوص
proper
U
مخصوص مقتضی
dry gap bridge
U
پل مخصوص اب بریدگی
idoneous
U
مختص مخصوص
resistivity
U
مقاومت مخصوص
marque
U
مدل مخصوص
marque
U
علامت مخصوص
maid in waiting
U
پیشخدمت مخصوص
specifics
U
مخصوص معین
specific
U
مخصوص معین
selective signalling
U
ارتباط مخصوص
exempted station
U
یکان مخصوص
Afro pick
شانه مخصوص فر
special damage
U
خسارت مخصوص
heavy-duty
U
مخصوص کارسنگین
density
U
جرم مخصوص
densities
U
جرم مخصوص
generals
U
معمولی و نه مخصوص
idiosyncrasies
U
حال مخصوص
idiosyncrasy
U
حال مخصوص
g man
U
بازرس مخصوص
specific search
U
شناسایی مخصوص
valetdechambre
U
پیشخدمت مخصوص
idiocrasy
U
حالت مخصوص
unit weight
U
وزن مخصوص
special corrections
U
تصحیحات مخصوص
general
U
معمولی و نه مخصوص
heavy duty
U
مخصوص کارسنگین
game
U
کامپیوتر مخصوص
special drawing right
U
حق برداشت مخصوص
special passport
U
پاسپورت مخصوص
special services
U
خدمات مخصوص
special session
U
جلسه مخصوص
special sheaf
U
مروحه مخصوص
special troops
U
یکانهای مخصوص
specific capacity
U
فرفیت مخصوص
specific energy
U
انرژی مخصوص
specific resistivity
U
مقاومت مخصوص
specific weight
U
وزن مخصوص
low resistivity
U
مقاومت مخصوص کم
habiliments
U
لباس مخصوص
bolt
U
پیچ مخصوص قفل کردن در
chorea
U
تشنج مخصوص
built in jack
U
جک مخصوص نصب
deffered maintenance
U
نگهداری مخصوص
specific gravity
U
ورن مخصوص
bluck density
U
وزن مخصوص
specific gravity
U
وزن مخصوص
specific gravities
U
وزن مخصوص
specially
U
مخصوص خاص
specific gravities
U
ورن مخصوص
special ammunition
U
مهمات مخصوص یا ویژه
lady in waiting
U
مستخدمه مخصوص ملکه
lady-in-waiting
U
مستخدمه مخصوص ملکه
special area
U
منطقه پرواز مخصوص
lectern
U
میز مخصوص قرائت
kitchen garden
U
باغ مخصوص سبزیکاری
kitchen gardens
U
باغ مخصوص سبزیکاری
ladies-in-waiting
U
مستخدمه مخصوص ملکه
cargo liners
U
خط کشتیرانی مخصوص بار
all weather hood
U
کلاهک مخصوص هوا
towline
U
طناب مخصوص صیدبالن
harrier
U
تازی مخصوص شکارخرگوش
lecterns
U
میز مخصوص قرائت
skeeter
U
قایق مخصوص روی یخ
sla
U
انجمن کتابخانههای مخصوص
roughshod
U
دارای میخ مخصوص
slang
U
بزبان یا لهجه مخصوص
respective
U
بترتیب مخصوص خود
g suit
U
لباس مخصوص هوانوردی
podium
U
بالکن جایگاه مخصوص
podiums
U
بالکن جایگاه مخصوص
freestone
U
سنگ مخصوص تراش
crewel
U
نخ تابیده مخصوص قلابدوزی
melinite
U
مخصوص تهیه چاشنی
cuish
U
زره مخصوص ران
alemannic
U
لهجهء مخصوص المانی
canalboat
U
قایق مخصوص کانال
significance
U
معنای مخصوص دارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com