English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hedge hog U ماشین لاروبی ادم ناسازگار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cleaning of an underground waterchannel U لاروبی
dredging U لاروبی
dredging work U لاروبی
dredges U لاروبی کردن
dredged U لاروبی کردن
dredge U لاروبی کردن
drags U سخت کشیدن لاروبی کردن
dragged U سخت کشیدن لاروبی کردن
drag U سخت کشیدن لاروبی کردن
to clean arives U رودخانه ایی را لاروبی کردن
ladder dredge U لاروبی که دلولههای انرازنجیرمانند نردبان می گرداند
jetty U سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
jetties U سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
maladapted U ناسازگار
maladjusted U ناسازگار
insalubrious U ناسازگار
hedgehoggy U ناسازگار
unadjusted U ناسازگار
instansigent U ناسازگار
disagreeable U ناسازگار
discordant U ناسازگار
adverse U ناسازگار مضر
uncompromisingly U سخت ناسازگار
alien U ناسازگار بودن
inconsistently U بطور ناسازگار
aliens U ناسازگار بودن
uncompromising U سخت ناسازگار
abhorrent U بیمناک ناسازگار
ill-assorted U ناسازگار - ناهمجور
conflictive U بهم ناسازگار
incompatibly U بطور ناسازگار
ill sorted U ناسازگار ناپسند
irreconcilable U جور نشدنی ناسازگار
incompossible U منافی یکدیگر ناسازگار
mutually exclusive U دو به دو ناسازگار مانعه الجمع
insociable U ناسازگار غیرقابل معاشرت
incongruously U بطور ناجوریا ناسازگار
aliens U ناسازگار غریبه بودن
alien U ناسازگار غریبه بودن
conflicted U ناسازگار بودن مبارزه کردن
conflict U ناسازگار بودن مبارزه کردن
conflicts U ناسازگار بودن مبارزه کردن
inadaptable U غیر قابل توافق ناسازگار
incompatible U ناسازگار یا آنچه خوب کار نمیکند
self binder U ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal U نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . U نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinists U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
link U تابع نرم افزاری که امکان ارسال داده بین برنامههای ناسازگار میدهد
platform U نرم افزار یا شبکهای که میتواند با سخت افزارهای مختلف ناسازگار کار کند و متصل شود
platforms U نرم افزار یا شبکهای که میتواند با سخت افزارهای مختلف ناسازگار کار کند و متصل شود
cybernetics U مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading U معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe U ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machined U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines U ماشین کردن با ماشین رفتن
machined U ماشین کردن با ماشین رفتن
machine U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine U ماشین کردن با ماشین رفتن
machines U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
faxes U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler U کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxed U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill U ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assembled U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler U یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
discord U ناجور بودن ناسازگار بودن
disagreed U مخالف بودن ناسازگار بودن
disagrees U مخالف بودن ناسازگار بودن
disagreeing U مخالف بودن ناسازگار بودن
disagree U مخالف بودن ناسازگار بودن
digital computer U ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
automated teller machine U ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
the machine is in operation U ماشین در گردش است ماشین دایر است
d.c. machine U ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
Jacquard loom U ماشین بافندگی ژاکارد [این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
interfaces U 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface U 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
engine U ماشین
machine U ماشین
pressmen U ماشین چی
wheels U رل ماشین
wheeling U رل ماشین
motor U ماشین
motor- U ماشین
machanist U ماشین چی
automatons U ماشین
runners U ماشین چی
runner U ماشین چی
mill U ماشین
mills U ماشین
plant U ماشین
plants U ماشین
gin U ماشین
gins U ماشین
pressman U ماشین چی
automaton U ماشین
motored U ماشین
freeze-up U ماشین
apparatus U ماشین
wheel U رل ماشین
mechanism U ماشین
mechanisms U ماشین
machined U ماشین
machines U ماشین
motors U ماشین
ditcher U ماشین نهر کن
frictional machine U ماشین مالشی
computer U ماشین الکترونیکی
engine order U دستور ماشین
engine man U ماشین کار
electrostatic machine U ماشین الکتروستاتیکی
electric machine U ماشین الکتریکی
edging machine U ماشین لب خم کنی
computer U ماشین حساب
dry dredger U ماشین حفار
computer U ماشین متفکر
dump car U ماشین شهرداری
cash register U ماشین صندوقداری
cash registers U ماشین صندوقداری
dish washer U ماشین طرفشویی
donkey engine U ماشین بخارکوچک
machine code U دستورالعملهای ماشین
buffer U ماشین لرزنده
treadles U رکاب ماشین
automobiles U ماشین خودرو
ignition switch U سویچ ماشین
hood U کاپوت ماشین
inductive machine U ماشین القائی
automobile U ماشین خودرو
treadle U رکاب ماشین
ignition generator U دینام ماشین
hoods U کاپوت ماشین
station wagon U ماشین کبریتی
holtz machine U ماشین هولتس
hood bonnet U کاپوت ماشین
hydraulic machine U ماشین اب بلندکنی
beading machine U ماشین روکوب
machine code U رمز ماشین
ibm computer U ماشین حساب ای بی ام
adders U ماشین جمع
adder U ماشین جمع
enginery U ماشین الات
station wagons U ماشین کبریتی
arithmometer U ماشین حساب
comptometer U ماشین حساب
tank U ماشین سوخت
knitting machines U ماشین کش بافی
automatic machine U ماشین تراش
automatic stub lathe U ماشین تراش
bare machine U ماشین لخت
tank U باک ماشین
reapers U ماشین درو
analytical engine U ماشین تحلیلی
ambulance car U ماشین تصادفات
reaper U ماشین درو
gearing U دندههای ماشین
motorway U راه ماشین رو
motorways U راه ماشین رو
accounting machine U ماشین حسابداری
acyclic machine U ماشین تک قطب
unipolar machine U ماشین تک قطب
adding machine U ماشین افزایشگر
knitting machine U ماشین کش بافی
typing U ماشین نویسی
belt pully U فلکه ماشین
calculator mode U مد ماشین حساب
chauffeured U راننده ماشین
carfare U کرایه ماشین
carload U بقدرفرفیت یک ماشین
computers U ماشین متفکر
chess machine U ماشین شطرنج
chief engineer U مدیر ماشین
chauffeur U راننده ماشین
commutating machine U ماشین جابجاگری
calculating machine U ماشین محاسبه
calculating machine U ماشین محاسباتی
computers U ماشین الکترونیکی
cropper U ماشین موزنی
chauffeurs U راننده ماشین
chauffeuring U راننده ماشین
blower engine U ماشین دمنده
computers U ماشین حساب
buldozer U ماشین اهنگری
bumper guard U سپر ماشین
calculating machine U ماشین حساب
commutator machine U ماشین کموتاتودار
stamper U ماشین منگنه
type write U ماشین کردن
type writer U ماشین تحرر
type writer U ماشین تحریر
virtual machine U ماشین مجازی
weldor U ماشین جوشکاری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com