English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
willy U ماشین حلاجی پشم و پنبه حلاجی یا پاک کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
batting U پنبه حلاجی شده
carding brush U شانه حلاجی یا کیله جهت موازی کردن الیاف به روش دستی
carding U حلاجی
fleece U پشم حلاجی نشده
The ball is in your court. <idiom> U حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
cotton gin U ماشین پنبه پاک کن
comber U ماشین پنبه زنی
gin U ماشین پنبه پاک کنی
gins U ماشین پنبه پاک کنی
drafting U [کشش کلاف های پشم یا پنبه بوسیله دست یا ماشین که آن را بصورت نوارهای باریک و نهایتا نخ در آورد.]
linter U ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
asbestos U پنبه نسوز پنبه کوهی
machines U ماشین کردن با ماشین رفتن
machined U ماشین کردن با ماشین رفتن
machine U ماشین کردن با ماشین رفتن
gins U پنبه را پاک کردن
gin U پنبه را پاک کردن
scutch U پنبه زنی کردن پهن کردن
uncork U چوب پنبه بطری را بر داشتن رها کردن
uncorking U چوب پنبه بطری را بر داشتن رها کردن
waxing cork U چوب پنبه برای پولیش کردن اسکی
uncorks U چوب پنبه بطری را بر داشتن رها کردن
uncorked U چوب پنبه بطری را بر داشتن رها کردن
swab U پنبه برای پاک کردن زخم وگوش وغیره
swabs U پنبه برای پاک کردن زخم وگوش وغیره
swob U چوبی که برسران پنبه یا اسفنج پیچیده برای پاک کردن بکاربرن
steeve U خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک
self binder U ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal U نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . U نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
shut down U خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
operates U تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
operated U تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
operate U تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
machinists U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
arm U 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
printed U ماشین کردن
print U ماشین کردن
type write U ماشین کردن
prints U ماشین کردن
type U ماشین کردن طبقه بندی کردن
typed U ماشین کردن طبقه بندی کردن
types U ماشین کردن طبقه بندی کردن
to type in quadruplicate U چهارنسخه ماشین کردن
type write U ماشین نویسی کردن
cybernetics U مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading U معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe U ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machined U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
bulldozed U روی ماشین بولدوزکار کردن
wind up <idiom> U سفت کردن فنر ماشین
bulldozes U روی ماشین بولدوزکار کردن
bulldozing U روی ماشین بولدوزکار کردن
bulldoze U روی ماشین بولدوزکار کردن
blenders U ماشین مخصوص مخلوط کردن
blender U ماشین مخصوص مخلوط کردن
hit the road <idiom> U ترک کردن (معمولابرای ماشین)
turn on U وصل کردن منبع تغذیه یک ماشین
to cross-check the result with a calculator U حل را مجددا با ماشین حساب بررسی کردن
pull over <idiom> U متوقف کردن ماشین گوشه جاده
faxes U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler U کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxed U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
mechanizing U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
feeds U وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
to switch on the dipped [dimmed] headlights U چراغ نور پایین [ماشین] را روشن کردن
feed U وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
forklift U ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
double column vertical boring mill U ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
collodion U پنبه
carder U پنبه زن
cottons U پنبه
cotton yarn U نخ پنبه
cotton U پنبه
combines U ترکیب کردن ماشین درو وخرمن کوبی کمباین
combining U ترکیب کردن ماشین درو وخرمن کوبی کمباین
take to pieces U پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
combine U ترکیب کردن ماشین درو وخرمن کوبی کمباین
microphonics U انعکاس صدای کار کردن ماشین الات در میکروفن
assembles U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
oxide zine U پنبه روی
cotton wool U لایی پنبه
floers of zinc U پنبه روی
earth flax U پنبه کوهی
rock cork U پنبه کوهی
card U پنبه زنی
bullied U پهلوان پنبه
miuntain flax U سنگ پنبه
cards U پنبه زنی
bravado U پهلوان پنبه
bully U پهلوان پنبه
bullies U پهلوان پنبه
bullying U پهلوان پنبه
miuntain flax U پنبه کوهی
To cut ones head with cotton . <proverb> U با پنبه سر بریدن .
lint U ضایعات پنبه
asbestos U پنبه نسوز
pyrocotton U پنبه باروتی
cotton seed U تخم پنبه
feeding cloth U پنبه رسان
cotton plant U درخت پنبه
cash crops U پنبه وتنباکو
cotton seed U پنبه دانه
Egyptian cotton U پنبه مصری
cotton plantation U پنبه کاری
cotton plantation U پنبه زار
asbestos U پنبه کوهی
floats U چوب پنبه
floated U چوب پنبه
float U چوب پنبه
phellem U چوب پنبه
floss U پنبه ابریشمی
cottonseed U پنبه دانه
cottonseed U تخم پنبه
pyrocellulose U پنبه باروتی
cotton waste U ضایعات پنبه
cotton plant U بوته پنبه
bobber U چوب پنبه
asbestus U سنگ پنبه
pods U قوزه پنبه
stoppers U چوب پنبه
paper tiger U پهلوان پنبه
paper tigers U پهلوان پنبه
stopper U چوب پنبه
asbestus U پنبه کوهی
asbeston U پنبه نسوز
asbestus U پنبه نسوز
boll [cotton gin] غوزه پنبه
pod U قوزه پنبه
nitro cotton U باروت پنبه
guncotton U باروت پنبه
corks U چوب پنبه
abiston U پنبه کوهی
absorbent cotton U پنبه هیدروفیل
cork U چوب پنبه
abiston U پنبه نسوز
cotton wool U پنبه لایی
assembler U یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
to rev [British E] the engine U موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
telephoning U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
to goose [American E] the engine U موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
tedder U ماشین مخصوص پخش وخشک کردن علف درو شده
telephone U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephones U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephoned U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
loggerhead U نوعی افت پنبه
basic crops U پنبه تنباکو و برنج
maco U پنبه درجه یک مصری
cottonseed oil U روغن پنبه دانه
cork oak U درخت چوب پنبه کش
bung U چوب پنبه بشکه
cork borer U چوب پنبه سوراخ کن
corked U چوب پنبه دار
stoppers U باچوب پنبه بستن
cotton cake U کنجاره پنبه دانه
bungs U چوب پنبه بشکه
bunging U چوب پنبه بشکه
bunged U چوب پنبه بشکه
pourpoint U لحاف پنبه دار
kapok U چوب پنبه سبک
asbestos cement U سیمان پنبه نسوز
asbestine U مانند پنبه نسوز
cotton-waste U آشغال و ضایعات پنبه
tampon U پنبه یا کهنه قاعدگی
tampons U پنبه یا کهنه قاعدگی
mountain cork U یکجور پنبه کوهی
cotton-mills U کارخانه ریسندگی پنبه ای
ginning U پنبه پاک کنی
asbestos cement U سیمان پنبه کوهی
stopper U باچوب پنبه بستن
mallow U پنیرک پنبه ایرانی
pace lap U دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
the cork went off with apop U چوب پنبه در رفته تپ صداکرد
seed wool U پنبه خام یاپاک نکرده
cotton grade U درجه پنبه بر اساس مرغوبیت
quilting U پنبه دار پارچه لحافی
subereous U از چوب پنبه گرفته شده
peasecod U جلونیم تنه پنبه دار
asbestos mica U عایق پنبه نسوز و میکا
angola yarn U نوعی نخ مخلوط از پنبه و پشم
phellogen U لایه چوب پنبه ساز
bundle U بقچه کلاف پشم یا پنبه
chain U روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
chains U روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
to jump-start someone's car U کمک برای روشن کردن [خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
carburizing U گرم کردن قطعات فولادی ماشین شده در اتمسفر قوی از گازهای هیدروکربن
atm U ماشین الکترونیکی در بانک با وارد کردن کارت مغناطیسی پول را خرد میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com