Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
electronic camputer
U
ماشین حساب الکترونیکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
industrial electronic computer
U
ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
Other Matches
cybernetics
U
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
digital computer
U
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
computers
U
ماشین الکترونیکی
computer
U
ماشین الکترونیکی
calculating machine
U
ماشین حساب
ibm computer
U
ماشین حساب ای بی ام
calculator mode
U
مد ماشین حساب
calculator
U
ماشین حساب
desktop
U
ماشین حساب
comptometer
U
ماشین حساب
arithmometer
U
ماشین حساب
calculators
U
ماشین حساب
computer
U
ماشین حساب
computers
U
ماشین حساب
calculator
U
ماشین الکترونیکی که پاسخ مشکلات عددی را میدهد
calculators
U
ماشین الکترونیکی که پاسخ مشکلات عددی را میدهد
eniac
U
ماشین حساب الکترونی
computers
U
ماشین حساب کامپیوتر
hand calculator
U
ماشین حساب جیبی
pocket calculator
U
ماشین حساب جیبی
hand calculator
U
ماشین حساب دستی
computer
U
ماشین حساب کامپیوتر
multiplier
U
وسیله افزایش ماشین حساب
solar calculator
U
ماشین حساب جیبی خورشیدی
to cross-check the result with a calculator
U
حل را مجددا با ماشین حساب بررسی کردن
programmable calculator
U
ماشین حساب قابل برنامه نویسی
atm
U
ماشین الکترونیکی در بانک با وارد کردن کارت مغناطیسی پول را خرد میکند
sidekick
U
برنامه مشهور که یک ماشین حساب کامپیوتری صفحه یادداشت
arithmatic unit
U
قسمت حافظه ماشین حساب دستگاه محاسب کامپیوتر
sidekicks
U
برنامه مشهور که یک ماشین حساب کامپیوتری صفحه یادداشت
Babbage
U
nelrhC Babbage مخترع انگلیسی اولین ماشین حساب خودکار و قالب اصلی کامپیوترهای دیجیتالی امروز
LCD
U
کریستال مایع که در صورت اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتهای مچی به ماشین حساب و سایر صفحات دیجیتال به کار می رود
solid-state
U
وسیله الکترونیکی که با اثرات سیگنالهای الکترونیکی یا مغناطیسی در ماده نیمه هادی کار میکند
electronic office
U
محل تجهیزات الکترونیکی دفتر الکترونیکی
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
ebam
U
Addressed ElectricBeam دستگاه ذخیره الکترونیکی که از مدارهای الکترونیکی برای کنترل اشعهای از یک سطح نیمه هادی اکسید فلز خوانده یا در ان می نویسد استفاده میکندemory
electronic element
U
بخش الکترونیکی قسمت الکترونیکی
cost plus contracts
U
به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckon
U
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned
U
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons
U
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
capitalized expense
U
هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
equity accounts
حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
overdrawn account
U
حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
clearance
U
تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
To bring someone to account.
کسی را پای حساب کشیدن
[حساب پس گرفتن]
To cook the books.
U
حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
paperless
U
شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
electronic
U
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
privilege
U
دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckoning
U
تصفیه حساب صورت حساب
reckonings
U
تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements
U
حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
white
U
پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
whiter
U
پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
whitest
U
پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
e mail
U
علامت اختصاری پست الکترونیکی پست الکترونیکی
electrosensitive printer
U
چاپگر حساس الکترونیکی چاپگر با حساسیت الکترونیکی
check register
U
بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
self binder
U
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
U
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
U
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinists
U
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist
U
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
account
U
حساب صورت حساب
electro optics
U
وسایل نشانه روی الکترونیکی دوربینهای نشانه روی الکترونیکی
compensation trading
U
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
no year oppropriation
U
حساب تامین اعتبار باز حساب باز
he calcn lates with a
U
اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
bench lathe
U
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machines
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
faxing
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler
U
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
fax
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler
U
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill
U
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assembles
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
U
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
automated teller machine
U
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
the machine is in operation
U
ماشین در گردش است ماشین دایر است
d.c. machine
U
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
electronic
U
الکترونیکی
electronic element
U
عنصر الکترونیکی
electronic security
U
تامین الکترونیکی
electronic pen
U
قلم الکترونیکی
electronic printer
U
چاپگر الکترونیکی
graphics
U
وسیله الکترونیکی
snail mail
U
و نه پست الکترونیکی
electronic navigation
U
ناوبری الکترونیکی
electronic publishing
U
انتشارات الکترونیکی
adapter
U
وسیله الکترونیکی
electronic music
U
موسیقی الکترونیکی
electronic deception
U
فریب الکترونیکی
electronic mail
U
پست الکترونیکی
electronic magazine
U
مجله الکترونیکی
electronic interfrence
U
تداخل الکترونیکی
electronic filling
U
پر کردن الکترونیکی
electronic countermea sures
U
اقدامات ضد الکترونیکی
electronic brain
U
مغز الکترونیکی
electrical communications
U
ارتباطات الکترونیکی
email
[short for electronic mail]
U
پست الکترونیکی
e-mail
[short for electronic mail]
U
پست الکترونیکی
electrical interception
U
رهگیری الکترونیکی
electronic control
U
تنظیم الکترونیکی
electronic calculator
U
حسابگر الکترونیکی
electronic components
U
اجزاء الکترونیکی
electronic computer
U
کامپیوتر الکترونیکی
electronic beam
U
اشعه ی الکترونیکی
elctron tube
U
لامپ الکترونیکی
electronic control
U
کنترل الکترونیکی
pos
U
قط ه فروش الکترونیکی
electronic counter measure
U
جنگهای الکترونیکی
electronic counter counter measures
U
اقدامات ضد ضد الکترونیکی
strobe
U
ا ز یک مدار الکترونیکی
electronic control
U
فرمان الکترونیکی
Jacquard loom
U
ماشین بافندگی ژاکارد
[این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
amusement arcade
U
سالن بازیهای الکترونیکی
electronic spreadsheet
U
صفحه گسترده الکترونیکی
electronic power supply
U
منبع تغذیه الکترونیکی
edp manager
U
مدیرداده پردازی الکترونیکی
electronic data processing
U
پردازش الکترونیکی داده
eft
U
انتقال الکترونیکی دارائی
integrate electronic component
U
قطعه الکترونیکی مجتمع
electrosensitive paper
U
کاغذ حساس الکترونیکی
eft
U
انتقال الکترونیکی سرمایه
electronic voltmeter
U
ولت سنج الکترونیکی
bin
U
بلوک سه بعدی الکترونیکی
electronic fund transfer
U
ارسال الکترونیکی دارائی
electronic warfare
U
میدان جنگ الکترونیکی
electronic transfer of data
U
انتقال الکترونیکی اطلاعات
electronic modulation
U
مدولاسیون اطلاعات الکترونیکی
electronic countermea sures
U
پیش گیریهای ضد الکترونیکی
electronic
U
الکترونیکی مربوط به الکترونیک
bins
U
بلوک سه بعدی الکترونیکی
microsoft
U
برنامهای در ویندوز که پست الکترونیکی
electronic data processing system
U
سیستم پردازش الکترونیکی داده
OR function
U
پیاده سازی الکترونیکی تابع OR
electronic security
U
رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
video
U
فرافرستی الکترونیکی اطلاعات مرئی
videoed
U
فرافرستی الکترونیکی اطلاعات مرئی
videos
U
فرافرستی الکترونیکی اطلاعات مرئی
videoing
U
فرافرستی الکترونیکی اطلاعات مرئی
electronically programmable
U
برنامه پذیر به صورت الکترونیکی
EXOR
U
پیاده سازی الکترونیکی تابع EX OR
trunk exchange
U
مرکز تلفن با سیستم الکترونیکی
electronic navigation
U
هدایت هواپیما یا کشتی بادستگاههای الکترونیکی
gates
U
مدار الکترونیکی که تابع OR را انجام میدهد
balloon reflector
U
بالن منعکس کننده امواج الکترونیکی منعکس کننده امواج الکترونیکی بالن
gate
U
پیاده سازی الکترونیکی تابع EXNOR
replied
U
پاسخ دادن به پیام پست الکترونیکی
gate
U
پیاده سازی الکترونیکی تابع NAND
gate
U
مدار الکترونیکی که تابع NOR را انجام میدهد
gate
U
مدار الکترونیکی که تابع OR را انجام میدهد
EXNOR
U
پیاده سازی الکترونیکی تابع EXNOR
exclusive
U
پیاده سازی الکترونیکی تابع EXOR
facsimile transceiver
U
واحدی برای انتقال و دریافت الکترونیکی
responsor
U
دستگاه گیرنده و جواب دهنده الکترونیکی
an system
U
سیستم الکترونیکی نیروی زمینی و دریایی
gate
U
پیاده سازی الکترونیکی تابع EXOR
replies
U
پاسخ دادن به پیام پست الکترونیکی
gates
U
مدار الکترونیکی که تابع NOR را انجام میدهد
motorola
U
سازنده تجهیزات الکترونیکی شامل ریزپردازنده ها
gates
U
پیاده سازی الکترونیکی تابع NAND
gates
U
پیاده سازی الکترونیکی تابع EXOR
electronically
U
مراجعه به دستورات بااستفاده از روشهای الکترونیکی
replying
U
پاسخ دادن به پیام پست الکترونیکی
reply
U
پاسخ دادن به پیام پست الکترونیکی
gates
U
پیاده سازی الکترونیکی تابع EXNOR
sense
U
آزمایش وضعیت یک وسیاه یا قطعه الکترونیکی
senses
U
آزمایش وضعیت یک وسیاه یا قطعه الکترونیکی
NEQ
U
پیاده سازی الکترونیکی تابع NER
non equivalence function
U
پیاده سازی الکترونیکی تابع NEQ
sensed
U
آزمایش وضعیت یک وسیاه یا قطعه الکترونیکی
edp
U
پردازش داده بااستفاده از قط عات کامپیوتری و الکترونیکی
NOT function
U
مدار الکترونیکی یا قطعه که تابع NOT را انجام میدهد
equipment bay
U
محفظه یا جعبهای که تجهیزات الکترونیکی در ان نصب میشود
NAND function
U
مدار الکترونیکی که دارای تابع NAND است
pursuit navigation
U
ناوبری و هدایت موشک باامواج الکترونیکی تا هدف
proms
U
وسیله الکترونیکی برای برنامه نویسی PROM
shouts
U
نوشتن پیام یا بیت الکترونیکی با حروف بزرگ
shouted
U
نوشتن پیام یا بیت الکترونیکی با حروف بزرگ
amplifiers
U
مدار الکترونیکی که قدرت یک سیگنال را افزایش میدهد
prom
U
وسیله الکترونیکی برای برنامه نویسی PROM
processor
U
سیستم کامپیوتری یا الکترونیکی برای پردازش تصویر
shouting
U
نوشتن پیام یا بیت الکترونیکی با حروف بزرگ
proms
U
حاقظه الکترونیکی که داده روی آن ذخیره میشود
amplifier
U
مدار الکترونیکی که قدرت یک سیگنال را افزایش میدهد
prom
U
حاقظه الکترونیکی که داده روی آن ذخیره میشود
NOR function =
U
مدار الکترونیکی یا قطعهای که تابع NOR را انجام میدهد
electronic
U
داده ارسال شده به صورت باسهای الکترونیکی
electroluminescent
U
قابل انتشار نور طبق روشنایی الکترونیکی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com