English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
electric machine U ماشین الکتریکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
scan U وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
scanned U وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
scans U وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
demodulator U دستگاهی که سیگنالهای انتقال یافته در یک اتصال مخابراتی را دریافت کرده وانها را به پالسهای الکتریکی یا بیتها که قابل ورود به ماشین داده پردازباشند
brussels U دار الکتریکی یا ژاکارد که در تهیه فرش های ماشینی بکار رفته، تارها روی بوبین در بالای ماشین قرار گرفته و بسته به نیاز باز می شوند [شبیه دار کرمانی] و در آن حلقه های نخ پود بصورت بریده شده رها می گردد
Other Matches
electrostatic U ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
PSU U مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
self binder U ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal U نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . U نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinist U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
electrical and otherwise U الکتریکی و غیر الکتریکی
anti- U ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
cybernetics U مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading U معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe U ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machines U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines U ماشین کردن با ماشین رفتن
machine U ماشین کردن با ماشین رفتن
machine U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined U ماشین کردن با ماشین رفتن
faxes U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler U کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxing U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill U ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assembles U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler U یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
gas electric generating set U مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
the machine is in operation U ماشین در گردش است ماشین دایر است
digital computer U ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
automated teller machine U ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
d.c. machine U ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
Jacquard loom U ماشین بافندگی ژاکارد [این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
electrotechnical U الکتریکی
electrical U الکتریکی
electric U الکتریکی
resistor U مقاومت الکتریکی
electric welding U جوشکاری الکتریکی
electric wind U باد الکتریکی
circuit U جریان الکتریکی
specific conductance U رسانندگی الکتریکی
circuit U اتصال الکتریکی
circuits U جریان الکتریکی
static breeze U وزش الکتریکی
electrical breeze U وزش الکتریکی
electrical bounding U اتصال الکتریکی
electrical angle U زاویه الکتریکی
voltages U فشار الکتریکی
voltage U فشار الکتریکی
electrical analogue U مشابهات الکتریکی
circuits U اتصال الکتریکی
electric wave U موج الکتریکی
electric filter U صافی الکتریکی
electric field U میدان الکتریکی
magic eye U چشم الکتریکی
electric eye U چشم الکتریکی
electric equipment U تجهیزات الکتریکی
electric flux U شار الکتریکی
electric force U نیروی الکتریکی
electric heater U گرم کن الکتریکی
resistors U مقاومت الکتریکی
electric unit U واحدهای الکتریکی
electric traction U قوه الکتریکی
electric traction U کشش الکتریکی
electrolytic iron U اهن الکتریکی
electric tension U فشار الکتریکی
images U تصویر الکتریکی
image U تصویر الکتریکی
electrical conductance U رسانایی الکتریکی
electrical conduction U رسانش الکتریکی
voltaism U ولتاژ الکتریکی
electrovalence U فرفیت الکتریکی
flux U فلوی الکتریکی
discharge U تخلیه الکتریکی
electropathy U مداوای الکتریکی
electron bombbardment U بمباران الکتریکی
electromotor U موتور الکتریکی
tachogenerator U دورسنج الکتریکی
electrovalency U فرفیت الکتریکی
flash fuze U چاشنی الکتریکی
electrodes U قطب الکتریکی
transcription U ضبط الکتریکی
transcriptions U ضبط الکتریکی
electrolysis U تجزیه الکتریکی
gyro compass U قطبنمای الکتریکی
gold contacts U اتصالات الکتریکی
galvano cautery U داغ الکتریکی
electromigration U مهاجرت الکتریکی
electromagnet U اهنربای الکتریکی
electrical insulator U عایق الکتریکی
electrical degree U درجه الکتریکی
electrical conductivity U رسانندگی الکتریکی
gasoline electric U بنزین الکتریکی
electrical conductivity U هدایت الکتریکی
discharges U تخلیه الکتریکی
electrical interface U تداخل الکتریکی
electrical model U مدل الکتریکی
electrolytic capacitor U خازن الکتریکی
spark erossion U فرسایش الکتریکی
electro erosion U فرسایش الکتریکی
electrise U الکتریکی کردن
electrical transcription U ضبط الکتریکی
electrical schematic U نمودار الکتریکی
electrical resistivity U مقاومت الکتریکی
electrical prospecting U کاوش الکتریکی
electrode U قطب الکتریکی
all electric U تماما" الکتریکی
capacitance U فرفیت الکتریکی
electric apparatus U دستگاه الکتریکی
electric arc U قوس الکتریکی
electric attraction U جاذبه الکتریکی
electric balance U تعادل الکتریکی
electric break down U شکست الکتریکی
conductivity U رسانندگی الکتریکی
electric bulb U لامپ الکتریکی
electric charge U بار الکتریکی
electric circuit U مدار الکتریکی
electric clock U ساعت الکتریکی
electric brake U ترمز الکتریکی
electric component U قطعه الکتریکی
electroplating U ابکاری الکتریکی
engine U موتورغیر الکتریکی
dielectric power U قدرت دی الکتریکی
dielectric polarization U قطبش دی الکتریکی
air dielectric U دی الکتریکی هوا
dielectric strain U بار دی الکتریکی
dielectric stress U بار دی الکتریکی
dielectric strength U پایدار دی الکتریکی
dielectric viscosity U لختی دی الکتریکی
electrifying U الکتریکی کردن
electrify U الکتریکی کردن
electrical U سیستم الکتریکی
electrifies U الکتریکی کردن
electrified U الکتریکی کردن
electric connection U اتصال الکتریکی
electric constant U ثابت الکتریکی
charge U بار الکتریکی
electric primer U چاشنی الکتریکی
electric potential U پتانسیل الکتریکی
corona discharge U تخلیه الکتریکی
electric energy U انرژی الکتریکی
electric drive U محرکه الکتریکی
charges U بار الکتریکی
electric resistance U مقاومت الکتریکی
electric shock U شوک الکتریکی
electric shocks U شوک الکتریکی
electrical connections U اتصالات الکتریکی
electric contact U کنتاکت الکتریکی
isolate U به صورت الکتریکی
electric coupling U تزویج الکتریکی
isolating U به صورت الکتریکی
conduction U رسانایی الکتریکی
electric coupling U پیوست الکتریکی
electric discharge U تخلیه الکتریکی
hot seat U صندلی الکتریکی
electric control U کنترل الکتریکی
electromotor U محرک الکتریکی
isolates U به صورت الکتریکی
constant voltage U فشار الکتریکی ثابت
coupler plug U دوشاخه وسایل الکتریکی
contact potential U فشار الکتریکی تماسی
connector U مین مسیر الکتریکی
conservation of charge U بقای بار الکتریکی
klaxon U بوق الکتریکی پرصدا
discharges U اخراج تخلیه الکتریکی
back voltage U نیروی ضد محرکه الکتریکی
klaxons U بوق الکتریکی پرصدا
discharge U اخراج تخلیه الکتریکی
rheostat U جنبه مقاومت الکتریکی
residual charge U بار الکتریکی مانده
portable electric tool U ابزار الکتریکی دستی
photoelectric reader U خواننده فتو الکتریکی
permitivity U نفوذ پذیری الکتریکی
pelorus U پایه قطبنمای الکتریکی
terminal U نقطه اتصال الکتریکی
electric chair U صندلی اعدام الکتریکی
collector U جاروی الکتریکی جارو
terminals U نقطه اتصال الکتریکی
collectors U جاروی الکتریکی جارو
absolute electrical units U واحدهای الکتریکی مطلق
oil filled cable U کابل روغنی الکتریکی
mechanical energy reservoir U منبع انرژی الکتریکی
contacts U اتصال الکتریکی برخورد
luminous discharge lamp U لامپ تخلیه الکتریکی
dielectric loss angle U زاویه اتلاف دی الکتریکی
failure U مین توان الکتریکی
failures U مین توان الکتریکی
electrical double layer U لایه مضاعف الکتریکی
electrical insulation U عایق سازی الکتریکی
electric arc current U جریان قوس الکتریکی
electrically operated chuck U سه نظام با عملکرد الکتریکی
echo sounding machine U عمق یاب الکتریکی
electro erosion process U فرایند فرسایش الکتریکی
strobe U پاس مدار الکتریکی
conduction U رسانش الکتریکی هدایت
electric field strength U شدت میدان الکتریکی
electric flux density U چگالی شار الکتریکی
electric horsepower U اسب بخار الکتریکی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com