Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
building machinery
U
ماشین الات ساختمانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
compensation trading
U
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
enginery
U
ماشین الات
machinary
U
ماشین الات
machinery
U
ماشین الات
scrapped
U
ماشین الات اوراق
mechanician
U
مکانیک ماشین الات
scrapping
U
ماشین الات اوراق
machinery designer
U
طراح ماشین الات
plants
U
ماشین الات کارخانه
plant
U
ماشین الات کارخانه
mechanics
U
علم ماشین الات
light machinery
U
ماشین الات سبک
scraps
U
ماشین الات اوراق
carpenter's machines
U
ماشین الات درودگری
heavy machinery
U
ماشین الات سنگین
heavy goods
U
ماشین الات سنگین
scrap
U
ماشین الات اوراق
operator of light machinery
U
اپراتور ماشین الات سبک
operator of heavy machinery
U
اپراتور ماشین الات سنگین
economic life
U
مدت بهره برداری از ماشین الات
automation
U
خودکار شدن ماشین الات اتوماسیون
grader
U
یکی از ماشین الات راه سازی
fixed assets
U
درائیهای ثابت مانند ساختمان و ماشین الات
microphonics
U
انعکاس صدای کار کردن ماشین الات در میکروفن
acm
U
Computing Asssociationfor انجمن ماشین الات کامپیوتری achinery
pilot model
U
مدل یا قالب نمونه اولیه وسایل و ماشین الات یاقطعات
crate
U
صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
crates
U
صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
cybernation
U
کاربرد کامپیوترهای تزویج شده با ماشین الات خودکاربه منظور کنترل و انجام عملیات پیچیده
mechanizing
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanic
U
مکانیک مکانیک ماشین الات
glasswork
U
شیشه الات بلور الات
operating slide
U
دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
machinery space
U
محوطه موتورخانه ناو محوطه ماشین الات ناو
self binder
U
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
U
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
U
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinists
U
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist
U
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
iron mongery
U
اهن الات
instruments
U
الات دقیق
ironware
U
فلز الات
instrument
U
الات دقیق
glassware
U
بلور الات
ironware
U
اهن الات
genital organs
U
الات تناسلی
glassware
U
شیشه الات
hard ware
U
فلز الات
precision tools
U
الات دقیق
irowork
U
اهن الات
brass ware
U
برنج الات
obturator
U
الات جازم
cast iron ware
U
الات چدنی
gear
U
الات جامه
glass
U
شیشه الات
silverware
U
نقره الات
tinware
U
حلبی الات
passementerie
U
زینت الات
surgical instruments
U
الات جراحی
hardware
U
اهن الات
agricultural implements
U
الات کشاورزی
breech block carrier
U
الات متحرک
optical
U
الات بصری
gears
U
الات جامه
geared
U
الات جامه
cybernetics
U
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
obturator spindle
U
دوکی الات جازم
percussion instrument
U
الات موسیقی ضربی
woodwork
U
چوب الات نجاری
iron monger
U
اهن الات فروش
optical instruments
U
الات وابسته به بینایی
surveying instrument
U
الات نقشه برداری
wind instrument
U
الات موسیقی بادی
lighting equipments
U
الات و ادوات روشنایی
hardware
U
اهن الات ابزارالات
wind instruments
U
الات موسیقی بادی
instrument
U
الات اندازه گیری
ironmongers
U
فروشنده اهن الات
hardwareman
U
اهن الات فروش
trinketry
U
جواهر الات بدلی
trinkums
U
زیور الات بدلی
ironmonger
U
فروشنده اهن الات
calibration
U
تنظیم الات دقیق
cutler
U
فروشنده الات برنده
bench lathe
U
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machines
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
war implements
U
ساز و برگ یا الات جنگ
trade fixtures
U
الات صنعتی نصب شده
musical instrument digital interface
U
میانجی رقمی الات موسیقی
midi
U
میانجی رقمی الات موسیقی
obturator
U
الات مانع خروج گاز
cross compiler
U
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxed
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
interactive
U
الات و یا سرویسی مثل تلفن زدن
pailette
U
زینت الات بدلی مانندمنجوق وغیره
hygrometer
U
الات وادوات سنجش رطوبت هوا
deferred maintenance
U
قصور و تاخیر در تعمیرماشین الات و غیره
reed stop
U
کلید یا جا انگلشتی الات موسیقی بادی
equipment
U
تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار
tiepin
U
سنجاق مدال وزینت الات زنانه
reed pipe
U
لوله یا نای الات موسیقی بادی
constructional
U
ساختمانی
structurally
U
ساختمانی
building line
U
بر ساختمانی
structural
U
ساختمانی
organic
U
ساختمانی
disassembler
U
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
sights
U
الات نشانه روی شکاف درجه تفنگ
paleolith
U
الات سنگی نتراشیده عصر حجر قدیم
pailett
U
زینت الات بدلی مانند منجوق وغیره
sight
U
الات نشانه روی شکاف درجه تفنگ
double column vertical boring mill
U
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
building material
U
مصالح ساختمانی
monumentality
U
عظمت ساختمانی
timber
U
چوب ساختمانی
structural timber
U
الوار ساختمانی
site
U
کارگاه ساختمانی
contractors plant
U
ماشینهای ساختمانی
structural member
U
عضو ساختمانی
structural joints
U
درزهای ساختمانی
structural factor
U
ضریب ساختمانی
structural drawing
U
نقشه ساختمانی
structural draftsman
U
نقشه کش ساختمانی
construction joints
U
درزهای ساختمانی
construction joint
U
درز ساختمانی
structural concrete
U
بتن ساختمانی
site
U
زمین ساختمانی
structual engineering
U
مهندس ساختمانی
structural steel
U
فولاد ساختمانی
structrual stability
U
ثبات ساختمانی
structrual steelwork
U
فولاد ساختمانی
members
U
جزء ساختمانی
member
U
جزء ساختمانی
sites
U
زمین ساختمانی
sites
U
کارگاه ساختمانی
sited
U
کارگاه ساختمانی
sited
U
زمین ساختمانی
structural crack
U
ترک ساختمانی
building sites
U
کارگاه ساختمانی
constructive
U
مفید ساختمانی
artificial stone
U
سنگ ساختمانی
ashlar
U
سنگ ساختمانی
ashler
U
سنگ ساختمانی
to found a building
U
ساختمانی بینادکردن
site building
U
زمین ساختمانی
structrual stability
U
استحکام ساختمانی
grillage
U
شبکه ساختمانی
component
U
جزء ساختمانی
components
U
جزء ساختمانی
site office
U
دفتر ساختمانی
building limes
U
اهک ساختمانی
building unit
U
واحد ساختمانی
Construction works .
U
عملیات ساختمانی
building operations
U
عملیات ساختمانی
building work
U
کار ساختمانی
building site
U
کارگاه ساختمانی
basic unit assembly group
U
گروه ساختمانی
basic construction unit
U
واحد ساختمانی
contractors yard
U
واحد ساختمانی
recoil operated
U
مسلح شونده به وسیله عقب نشینی الات متحرک
assembled
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
U
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
intelligent building
U
[ساختمانی با سرویس هوشمند]
masonery
U
مصالح ساختمانی سنگتراشی
masonry lining
U
پوشش با مصالح ساختمانی
home wiring
U
سیم کشی ساختمانی
structural steel sheet
U
ورق فولاد ساختمانی
modules
U
مدلهای نمونه ساختمانی
construction cost index
U
شاخص هزینه ساختمانی
module
U
مدلهای نمونه ساختمانی
material storage area
U
انبار مصالح ساختمانی
light weight unit
U
واحد ساختمانی سبک
ashlar
U
سنگ ساختمانی تراشیده
corbelling
U
پیش امدگی ساختمانی
corbeling
U
پیش امدگی ساختمانی
structural transformation
U
تغییر شکل ساختمانی
constitutive
U
تشکیل دهنده ساختمانی
building craftsman
U
کارگر ماهر ساختمانی
refractory
U
ماده ساختمانی نسوز
public works
U
کارهای ساختمانی همگانی
material testing laboratory
U
ازمایشگاه مصالح ساختمانی
fabrique
U
[ساختمانی در محوطه باغ]
to pull down a building
U
متلاشی کردن ساختمانی
to tear down a building
U
خراب کردن ساختمانی
to pull down a building
U
خراب کردن ساختمانی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com