English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
clarificant U ماده تصفیه کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
raffinate U ماده تصفیه شده
antiset U ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
female connector U دوشاخه ماده متصل کننده ماده
coolant U ماده سرماساز ماده خنک کننده
coolants U ماده سرماساز ماده خنک کننده
depuratory U تصفیه کننده
purificator U تصفیه کننده
expurgator U تصفیه کننده
depurator U تصفیه کننده
expurgatory U تصفیه کننده
depurative U تصفیه کننده
expurgatorial U تصفیه یاتنقیح کننده
purificative U تصفیه کننده تصفیهای
cathartic U تصفیه کننده روانپاکساز
purificatory U تصفیه کننده تصفیهای
fuel cooled oil cooler U خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
plasticizer U ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
filler U ماده پر کننده
fillers U ماده پر کننده
coolants U ماده سرد کننده
accelerant U ماده تسریع کننده
insulated layer U ماده ایزوله کننده
exclusion clause U ماده مستثنی کننده
illuminant U ماده روشن کننده
emulsifiers U ماده امولسیون کننده
emulsifier U ماده امولسیون کننده
acidulating agent U ماده اسیدی کننده
wetting agent U ماده خیس کننده
diluting media U ماده رقیق کننده
insulating material U ماده ایزوله کننده
accelerating agent U ماده تسریع کننده
diluent U ماده رقیق کننده
moderates U ماده معتدل کننده
acidifier U ماده اسیدی کننده
mordant U ماده ثابت کننده
moderated U ماده معتدل کننده
moderating U ماده معتدل کننده
sorbent U ماده جذب کننده
moderate U ماده معتدل کننده
disinfector U ماده ضدعفونی کننده
coolants U ماده خنک کننده
coolant U ماده سرد کننده
coolant U ماده خنک کننده
naphthenate drier U ماده خشک کننده نفت
siccative U ماده خشک کننده رنگ
insulant U ماده مقاومت کننده مقاوم
cleanser U وسیله یا ماده تمیز کننده
cleansers U وسیله یا ماده تمیز کننده
novocain U ماده بی حس کننده موضعی پروکائین
fumigant U ماده ضد عفونی کننده تدخینی
abstergent U شستشو دهنده ماده پاک کننده
cladding U ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
remanence U چگالی شار باقیمانده در یک ماده بعد از از بین رفتن نیروی مغناطیس کننده
benzocaine U ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود
tracers U فشنگ رسام ماده رسام رسم کننده
tracer U فشنگ رسام ماده رسام رسم کننده
deodorants U برطرف کننده بوی بد ماده دافع بوی بد
deodorant U برطرف کننده بوی بد ماده دافع بوی بد
anti blush tinner U ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
thermite U ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
materialism U فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
photoresist U ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
dope U معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
dopes U معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
gunk U ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
fuel U ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment U ماده رنگی ماده ملونه
pigments U ماده رنگی ماده ملونه
fuels U ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled U ماده انرژی زا ماده کارساز
fueled U ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling U ماده انرژی زا ماده کارساز
closed cycle reactor system U در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
gynandromorph U جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti- U ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
oogamete U سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
administrations U تصفیه
expurgation U تصفیه
conciliation U تصفیه
arrangement U تصفیه
clearance U تصفیه
fining U تصفیه
arrangements U تصفیه
depuration U تصفیه
rectification U تصفیه
purgation U تصفیه
settlements U تصفیه
clarification U تصفیه
administration U تصفیه
water purification U تصفیه اب
settlement U تصفیه
percolation U تصفیه
liquidation U تصفیه
water softener U اب تصفیه کن
water softeners U اب تصفیه کن
adjustments U تصفیه
adjustment U تصفیه
infiltration U تصفیه
accorded U تصفیه کردن
refinery U تصفیه خانه
accords U تصفیه کردن
adjust تصفیه نمودن
liquidator U مدیر تصفیه
gold refining U تصفیه طلا
gold parting U تصفیه طلا
puriform U تصفیه کردن
refinef copper U مس تصفیه شده
accord U تصفیه کردن
liquidation U تصفیه شرکت
official liquidator U مدیر تصفیه
have it out with someone <idiom> U تصفیه حساب
gas cleaning U تصفیه گاز
refineries U تصفیه خانه
liquidators U مدیر تصفیه
official receiver U مدیر تصفیه
rarefy U تصفیه کردن
rarify U تصفیه کردن
outstandingly U تصفیه نشده
unsettled U تصفیه نشده
primary treatment U تصفیه نخستین
rectified U تصفیه کردن
rectifies U تصفیه کردن
rectify U تصفیه کردن
receiver U مدیر تصفیه
filters U تصفیه کردن
trustees U مدیر تصفیه
trustee U مدیر تصفیه
purification U شستشو تصفیه
order of discharge U حکم تصفیه
overrefinement U تصفیه بسیار
filtration U تصفیه پالایش
filter U تصفیه کردن
outstanding U تصفیه نشده
catharsis U تصفیه تطهیر
sublimated U تصفیه کردن
sewage purification U تصفیه فاضلاب
refines U تصفیه شدن
settlements U تصفیه پرداخت
discharges U مفاصا تصفیه
discharge U مفاصا تصفیه
tries U تصفیه کردن
try U تصفیه کردن
sublimates U تصفیه کردن
sublimating U تصفیه کردن
settlement U تصفیه پرداخت
administers U تصفیه کردن
administratrix U مدیره تصفیه
clarifies U تصفیه شدن
clarifies U تصفیه کردن
clarify U تصفیه شدن
average adjustment U تصفیه خسارت
refines U تصفیه کردن
refine U تصفیه شدن
break up price U بهای تصفیه
to set at rest U تصفیه کردن
to pay out U تصفیه کردن
calcining klin U بوته تصفیه
calcining method U روش تصفیه
calcine U تصفیه کردن
to pay off U تصفیه کردن
to a upon U تصفیه کردن
administrators U مدیر تصفیه
administrator U مدیر تصفیه
refined U تصفیه شده
water sterilizing bag U کیف تصفیه اب
purified U تصفیه شده
receivers U مدیر تصفیه
secondary treatment U تصفیه دومین
sublimate U تصفیه کردن
refine U تصفیه کردن
clarify U تصفیه کردن
depurate U تصفیه کردن
compounded U تصفیه کردن
reconcile U تصفیه کردن
accommodated U تصفیه کردن
smeet U تصفیه کردن
administer U تصفیه کردن
accommodates U تصفیه کردن
reconciles U تصفیه کردن
zone purification U تصفیه منطقهای
compounds U تصفیه کردن
reconciling U تصفیه کردن
compound U تصفیه کردن
administered U تصفیه کردن
clarifying U تصفیه شدن
administering U تصفیه کردن
clarifying U تصفیه کردن
accommodate U تصفیه کردن
check out U تصفیه حساب کردن
refined lead U سرب تصفیه شده
purify U تصفیه کردن پالودن
realization [American E] [of something] U تصفیه شرکت [اقتصاد]
filtering U صاف کنندگی تصفیه
liquidation of company U تصفیه امور شرکتها
acquits U پرداختن و تصفیه کردن
realisation [British E] [of something] U تصفیه شرکت [اقتصاد]
purifies U تصفیه کردن پالودن
refined oil U نفت تصفیه شده
sewage works {sg} U تصفیه خانه فاضلاب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com