Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 179 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fuckers
U
مادر سگها
[اصطلاح رکیک]
arseholes
U
مادر سگها
[اصطلاح رکیک]
twats
U
مادر سگها
[اصطلاح رکیک]
assholes
U
مادر سگها
[اصطلاح رکیک]
dipshits
U
مادر سگها
[اصطلاح رکیک]
motherfuckers
U
مادر سگها
[اصطلاح رکیک]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
silver cord
U
محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
foremother
U
مادر مادر بزرگ
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas..
<proverb>
U
کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
mum
U
مادر
mammas
U
مادر
mamas
U
مادر
mama
U
مادر
mom
U
مادر
moms
U
مادر
mothers
U
مادر
mothering
U
مادر
mums
U
مادر
mater
U
مادر
mother in low
U
مادر زن
matricide
U
مادر کش
stepmothers
U
مادر
matricidal
U
مادر کش
stepmother
U
مادر
mother liquid
U
مادر اب
mother liquor
U
مادر اب
parenticide
U
مادر کش
mother in law
U
مادر زن
mothered
U
مادر
matriarchs
U
مادر
mother-in-law
U
مادر زن
matriarch
U
مادر
motherless
U
بی مادر
mothers-in-law
U
مادر زن
mamma
U
مادر
mother
U
مادر
moon calf
U
خل مادر زاد
parant body
U
جسم مادر
mother in low
U
مادر شوهر
dame fortune
U
مادر روزگار
grand uncle
U
عموی مادر
matricide
U
مادر کشی
foster mother
U
مادر رضاعی
grandame
U
مادر بزرگ
grannie
U
مادر بزرگ
head well
U
مادر چاه
grand uncle
U
دایی مادر
home port
U
پایگاه مادر
grand mother
U
مادر بزرگ
matronymic
U
مادر نامی
mother liquer
U
باز مادر
thetis
U
مادر اشیل
uniparental
U
از یک پدر و مادر
virgin mary
U
مادر عسیی
paternal grandmother
U
مادر بزرگ
mother substitute
U
جانشین مادر
mother surrogate
U
جانشین مادر
motherlike
U
مادر وار
original map
U
نقشه مادر
parent chain
U
زنجیر مادر
parent company
U
شرکت مادر
parent ship
U
کشتی مادر
Mother's Day
U
روز مادر
sultanas
U
زن یا مادر یا دخترسلطان
metropolises
U
مادر شهر
motherland
U
مادر میهن
motherlands
U
مادر میهن
congenital
U
مادر زادی
stepfather
U
شوهر مادر
stepfathers
U
شوهر مادر
granny
U
مادر بزرگ
grannies
U
مادر بزرگ
mother figures
U
مادر- نماد
mothered
U
مادر ننه
metropolitan
U
مادر شهری
mother-in-law
U
مادر شوهر
mothers-in-law
U
مادر شوهر
trunks
U
مادر سیم
sultaness
U
زن یا مادر یا دخترسلطان
grandmother
U
مادر بزرگ
sultana
U
زن یا مادر یا دخترسلطان
mothers
U
مادر ننه
grandmothers
U
مادر بزرگ
mothering
U
مادر ننه
mother
U
مادر ننه
parricides
U
مادر کشی
parricide
U
مادر کشی
trunk
U
مادر سیم
main line
U
نهر مادر
control map
U
نقشه مادر
parent
U
پدر یا مادر
orphans
U
بی پدر و مادر
orphaned
U
بی پدر و مادر
base map
U
نقشه مادر
orphan
U
بی پدر و مادر
bed rock
U
سنگ مادر
by birth
U
ازشکم مادر
grandmas
U
مادر بزرگ
grandma
U
مادر بزرگ
chart base
U
چارت مادر
collecting tank
U
مخزن مادر
congenitally
U
ازشکم مادر
tender
U
کشتی مادر
metropolis
U
مادر شهر
godmothers
U
مادر تعمیدی
tendering
U
کشتی مادر
godmother
U
مادر تعمیدی
main lines
U
نهر مادر
tenderest
U
کشتی مادر
tendered
U
کشتی مادر
mother figure
U
مادر- نماد
homeland
U
سرزمین پدر و مادر
A nany who has more sympathy than the real mother.
<adj.>
U
داءیه دلسوز تر از مادر
half-caste
U
فرنگی پدروهندی مادر
sponsors
U
پدر یا مادر تعمیدی
home
U
سرزمین پدر و مادر
grans
U
مخفف مادر بزرگ
gran
U
مخفف مادر بزرگ
sponsor
U
پدر یا مادر تعمیدی
virgin birth
U
از مادر باکره بدنیاامدن
birthmarks
U
خال مادر زادی
birthmark
U
خال مادر زادی
godparents
U
پدر یا مادر تعمیدی
alcmene
U
نام مادر هرکول
mother in law
U
مادر شوهر نامادری
jujitsu
U
مادر ورزشهای رزمی
godparent
U
پدر یا مادر تعمیدی
matriarchies
U
مادر سالاری شه مادری
sponor
U
پد ریا مادر تعمیدی
matricide
U
قاتل مادر مادرکش
materfamilas
U
مادر خانواده کدبانو
matriarchy
U
مادر سالاری شه مادری
sponsoring
U
پدر یا مادر تعمیدی
fuckers
U
مادر قحبه ها
[اصطلاح رکیک]
mariolatry
U
پرستش مریم مادر عیسی
arseholes
U
مادر قحبه ها
[اصطلاح رکیک]
twats
U
مادر قحبه ها
[اصطلاح رکیک]
matrolinous
U
پارهای ازصفات و مشخصات از مادر
assholes
U
مادر قحبه ها
[اصطلاح رکیک]
A mothers love for her children.
U
عشق مادر نسبت به فرزندانش
grandurncle
U
عمو یا دایی پدر و مادر
matronymic
U
اسم مشتق ازطرف مادر
motherfuckers
U
مادر قحبه ها
[اصطلاح رکیک]
dipshits
U
مادر قحبه ها
[اصطلاح رکیک]
fosterage
U
گرفتن مادر رضاعی دایه گیری
electra complex
U
حب دختر نسبت به پدر و بغض از مادر
pieta
U
نقاشی یامجسمه مریم مادر عیسی
parricides
U
قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
Grandmother is a dear old thing .
U
مادر بزرگ خیلی نازومامانی است
parricide
U
قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
Our grandmother wears the trousers ( breeches , pants ) in our family .
U
مادر بزرگمان مرد خانواده است
Want is the mother of industry.
<proverb>
U
خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
grandmother
U
مثل مادر بزرگ رفتار کردن
grandmothers
U
مثل مادر بزرگ رفتار کردن
He is of noble birth.
U
آدم پدر و مادر داری است
godmothers
U
نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
periapsis
U
نزدیکترین نقطه مدار به جسم اولیه یا مادر
cesarean
U
زایمان از راه پاره کردن شکم مادر
parricidal
U
خائن نسبت به پدر و مادر یا میهن یاپادشاه
godmother
U
نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
Guilt for poorly behaved children usually lies with the parents.
U
بد رفتاری کودکان معمولا اشتباه از پدر و مادر است.
arranged marriage
U
ازدواجی که در آن پدر و مادر برایانتخابهمسر فرزندشان تصمیم میگیرند
hologynic
U
منحصرا از مادر ارث برده بصورت صفت مغلوب
In the nature of things, young people often rebel against their parents.
U
طبعا جوانان اغلب با پدر و مادر خود سرکشی می کنند. .
lift-off
U
جدا شدن یک هواپیما یا هررسانگر دیگر از زمین یا ازرسانگر مادر
latchkey child
[کودکی که معمولا در خانه بخاطر مشغله پدر مادر تنها است]
Creches
U
[جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند]
latchkey kid
[colloquial]
U
[بچه ای که برای مدت زمانی از روز بخاطر مشغله کاری پدر و مادر در خانه تنهاست.]
latchkey child
[بچه ای که برای مدت زمانی از روز بخاطر مشغله کاری پدر و مادر در خانه تنهاست.]
My grandparents are six feet under.
<idiom>
U
پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
My curfew is at 11.
U
من ساعت ۱۱ باید خانه باشم.
[چونکه پدر و مادر اجازه نمی دهند از آن ساعت به بعد]
fossil
U
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
museum piece
U
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
parent
U
یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
grandparents
U
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam
U
مادر بزرگ ننه بزرگ
parent company
U
شرکت مادر شرکت مرکزی
grandparent
U
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
Mother-daughter boteh design
U
طرح بته جقه مادر و بچه
[این طرح در فرش های قشقایی، خمسه و بعضی دیگر از طرح ها به چشم می خورد و شامل یک بته جقه بزرگ و یک بته کوچک در دل یکدیگر است.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com