Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
snorkel
U
لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
snorkels
U
لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
schnorkel
U
لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
crossbones
U
تصویر دو استخوان متقاطع درزیر جمجمه که نشان پرچم دزدان دریایی است
As mentioned below.
مذکور درزیر
[آنچه درزیر آمده است]
receipts and expenses
U
جمع وخروج
intubate
U
لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
scenarios
U
دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش
scenario
U
دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش
The inflow and outflow of foreing exchange.
U
جریان ؟ رود وخروج ارزهای خارجی
plasmolysis
U
چروک و انقباض سفیده یاخته وخروج از جداریاخته
seabee
U
گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
thereinafter
[archaic or formal]
<adv.>
U
درزیر
below
<adv.>
U
درزیر
hereinafter
[formal]
<adv.>
U
درزیر
hereafter
<adv.>
U
درزیر
under-
U
درزیر
under
U
درزیر
below
U
درزیر
under-
U
مخفی درزیر
under
U
مخفی درزیر
named here under
U
نام برده درزیر
sublingual
U
واقع درزیر زبان
subocular
U
واقع درزیر چشم
under the t. of
U
درزیر نفوذ درتحت تسلط
flat
U
درزیر خوابیده پنچری لاستیک اتومبیل
flattest
U
درزیر خوابیده پنچری لاستیک اتومبیل
submersible
U
قابل فرورفتن یا فرو بردن درزیر اب
midshipman
U
افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
piratic
U
درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
We went swimming in the moonlight (by moonlight ) .
U
درزیر نور ماه ( مهتاب ) شنا کردیم
hosed
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hoses
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate
U
بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
oceanography
U
تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
pilot chart
U
نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
kites
U
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
petty officers
U
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officer
U
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
kite
U
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
running lights
U
فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
muzzle burst
U
ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
go devil
U
لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
breech end
U
انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
chine
U
عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
thermionic tube
U
لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
cannons
U
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannon
U
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
underpin
U
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpinned
U
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpins
U
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
sea cucumber
U
حلزون دریایی از جنس راب دریایی
sea mark
U
راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
stadimeter
U
مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
jack ring
U
حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
vas deferens
U
لوله خروجی بیضه لوله منی
rigatoni
U
رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
sea power
U
قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
convoy joiner
U
ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
naval activity
U
تاسیسات دریایی قسمت دریایی
marine
U
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
terns
U
پرستوک دریایی چلچله دریایی
marines
U
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
tern
U
پرستوک دریایی چلچله دریایی
task unit
U
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
attack director
U
وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
sockets
U
بست لوله دوراهی لوله
oviduct
U
لوله رحمی لوله فالوپ
spigot
U
لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
water pipe
U
لوله مخصوص لوله کشی اب
to pipeline
U
با خط لوله لوله کشی کردن
light lists
U
کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
summary areas
U
مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
angle of depression
U
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
pipeline assets
U
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
flash tube
U
لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
knot
U
گره دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
knot
U
میل دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
incoming
U
دخول
arrivals
U
دخول
arrival
U
دخول
entree
U
دخول
intrusion
U
دخول
intrusions
U
دخول
penetration
U
دخول
entry
U
دخول
introit
U
دخول
introgression
U
دخول
ingress
U
دخول
admitance
U
دخول
ingoing
U
دخول
infare
U
دخول
admissions
U
دخول
admission
U
دخول
intromission
U
دخول
back to battery
U
برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
maritime
U
ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
entry point
U
نقطه دخول
entry side
U
جهت دخول
entry plan
U
طرح دخول به سر پل
obtrusion
U
دخول ناخوانده
insinuation
U
دخول غیرمستقیم
reentrance
U
دخول مجدد
water tight
U
مانع دخول اب
inclusion
U
دخول شمول
access
U
اجازه دخول
obtrusiveness
U
دخول ناخوانده
inlets
U
ورود دخول
inlet
U
ورود دخول
ingress and egress
U
دخول و خروج
admitance
U
اجازهء دخول
watertight
U
مانع دخول اب
entry instruction
U
دستورالعمل دخول
intravasation
U
دخول ابگونهای در
impervious
U
مانع دخول
admittance
U
ورود دخول
login
U
دخول به سیستم
log on
U
دخول به سیستم
reebtry
U
دخول مجدد
log in
U
دخول به سیستم
accession
U
دخول پیشرفت
consummation of marriage
U
دخول در زناشویی
entering through
U
مجرای دخول
accessed
U
اجازه دخول
key entry
U
دخول کلیدی
intrusiveness
U
دخول سرزده
accessing
U
اجازه دخول
accesses
U
اجازه دخول
entry condtion
U
شرط دخول
hilum
U
محل دخول رگ وپی
keyboard enirv
U
دخول صفحه کلیدی
intrant
U
دخول رسمی وقانونی
catch
U
بل گرفتن دخول پارو در اب
insinuation
U
نفوذ دخول تدریجی
let in
U
اجازه دخول دادن
to let in
U
اجازه دخول دادن
entrancing
U
حق ورود دروازهء دخول
tightest
U
مانع دخول هوا یا اب
tighter
U
مانع دخول هوا یا اب
tight
U
مانع دخول هوا یا اب
passport
U
وسیله دخول کلید
passports
U
وسیله دخول کلید
entrance
U
حق ورود دروازهء دخول
entranced
U
حق ورود دروازهء دخول
entrances
U
حق ورود دروازهء دخول
ingress
U
حق دخول اجازه ورود
inlet
U
خور راه دخول
mattriculation
U
دخول در دانشکده یادانشگاه
enters
U
اجازه دخول دادن
entered
U
اجازه دخول دادن
enter
U
اجازه دخول دادن
inlets
U
خور راه دخول
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
rear commodore
U
سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
bureau of naval personnel
U
اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
manholes
U
محل دخول استوانهای شکل
manhole
U
محل دخول استوانهای شکل
matriculation
U
دخول یا نام نویسی در دانشگاه
competition clause
U
شرط ممانعت از دخول دیگران
intrusion
U
دخول سرزده و بدون اجازه
initiatory
U
دخولی وابسته به ایین دخول
intrusions
U
دخول سرزده و بدون اجازه
light period
U
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
underbrush
U
درخت کوچک روینده درزیر درخت
this ticket admits one
U
با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
intussusception
U
دخول بخشی از روده در بخش دیگر
tightest
U
کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
reentry phase
U
مرحله دخول مجدد موشک درجو
tight
U
کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
tighter
U
کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
introsusception
U
دخول بخشی از روده در بخش دیگر
collimating sight
U
دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
porte cochere
U
در بزرگ برای دخول گردونه هابحیاط خانه
initiatory rites
U
ایین دخول کسی در انجمنی بادستور ویژه
crash position indicator
U
برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
Marine Corps
U
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
convoy commodore
U
فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
naval gunfire
U
تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
drain joints
U
فاصله بین تنبوشههای زهکش به منظور دخول اب به تنبوشه ها
lipotropic
U
موادی که سبب دخول چربی در واکنشهای بدن میگردند
debut
U
نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
conscientious objectors
U
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
conscientious objector
U
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
debuts
U
نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
finishing schools
U
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
finishing school
U
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
convoy routing
U
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
crash locator beacon
U
برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
convoy schedule
U
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
commandant of marine corps
U
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
light ship
U
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
convoy route
U
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
sofar
U
سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
lobster
U
خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
lobsters
U
خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
rollover
U
میانگیری که میتواندکاراکترها و فرمانهای تحریر شده را به هنگام بالابودن سرعت دخول انها نسبت به پردازش کامپیوتر ذخیره کند
squaring
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
angle of traverse
U
زاویه حرکت لوله در سمت زاویه سمت لوله
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com