Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
tubulate
U
لولهای کردن لوله دار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tubal
U
لوله رحم لولهای
tubulation
U
شکل لوله ترتیب لولهای
go devil
U
لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
to pipeline
U
با خط لوله لوله کشی کردن
collimate
U
موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
lyophilization
U
خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
intubate
U
لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
tube
U
از لوله رد کردن
tubes
U
از لوله رد کردن
syphoned
U
از لوله یاسیفون رد کردن
siphons
U
از لوله یاسیفون رد کردن
siphoned
U
از لوله یاسیفون رد کردن
siphon
U
از لوله یاسیفون رد کردن
piped
U
لوله کشی کردن
syphons
U
از لوله یاسیفون رد کردن
tide drain
U
زهکشی کردن با لوله
To lay the pipes .
U
لوله کشی کردن
plumb
U
لوله کشی کردن
pipe
U
لوله کشی کردن
canalize
U
نهرسازی لوله کشی کردن
lay
U
روانه کردن لوله توپ یا تفنگ
rams
U
پر کردن توپ راندن به داخل لوله
stave
U
شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
ram
U
پر کردن توپ راندن به داخل لوله
lays
U
روانه کردن لوله توپ یا تفنگ
layihg azimuth
U
گرای روانه کردن لوله توپ
rammed
U
پر کردن توپ راندن به داخل لوله
boresight
U
میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
port
U
بزرگ کردن لوله اگزاست سمت چپ قایق
priming
U
پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
anchor block
U
بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند
intubation
U
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
hose
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosed
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hoses
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate
U
بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
breech end
U
انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
muzzle burst
U
ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
thermionic tube
U
لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
bore sighting
U
محوریابی کردن محوریابی لوله توپ
cannons
U
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannon
U
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
jack ring
U
حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
rigatoni
U
رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
vas deferens
U
لوله خروجی بیضه لوله منی
cannulated
U
لولهای
tubular
U
لولهای
cylindrical
U
لولهای
tubiform
U
لولهای
pipelines
U
لولهای
fistulous
U
لولهای
fistular
U
لولهای
tubulose
U
لولهای
cannulate
U
لولهای
tubulous
U
لولهای
pipy
U
لولهای
pipeline
U
لولهای
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
tube insulator
U
مقره لولهای
pipe culvert
U
ابگذر لولهای
tube well
U
چاه لولهای
four way
U
چهار لولهای
false key
U
خار لولهای
pipe aqueduct
U
اباره لولهای
tubular radiator
U
رادیاتور لولهای
tubular mast
U
دکل لولهای
salver shaped
U
لولهای شکل
barrel outlet
U
ابگیر لولهای
salverform
U
لولهای شکل
barrel drop
U
ابشار لولهای
poppet valve
U
سوپاپ لولهای
tubular pole
U
دکل لولهای
tubular capacitor
U
خازن لولهای
roll paper
U
کاغذ لولهای
pipe aqueduct
U
ناو لولهای
spar
U
الوار لولهای
tubular well
U
چاه لولهای
tubular condenser
U
خازن لولهای
bore hole
U
چاه لولهای
tubular scaffold
U
داربست لولهای
tubular shaft
U
محور لولهای
tulip valve
U
سوپاپ لولهای
sparred
U
الوار لولهای
twingun
U
توپ دو لولهای
tubular rivet
U
پرچ لولهای
spars
U
الوار لولهای
pipe outlet
U
ابگیر لولهای
pipe organ
U
ارغنون لولهای
tubular
U
لولهای شکل
tubularity
U
حالت لولهای
three gun picture tube
U
لامپ تصویر سه لولهای
single gun color tube
U
لامپ تصویر تک لولهای
tricolor picture tube
U
لامپ تصویر سه لولهای
dash pot
U
کمک فنر لولهای
tubular transmission shaft
U
محور انتقال لولهای
multiple gun
U
توپ چند لولهای
tubular steel scaffold
U
داربست لولهای فولادی
to pull at a pipe
U
با کوشش اب از لولهای کشیدن
tubulure
U
دریچه کوچک لولهای
pipe sand trap
U
ماسه گیر لولهای
pipestill
U
دستگاه تقطیر لولهای
water pipe
U
لوله مخصوص لوله کشی اب
oviduct
U
لوله رحمی لوله فالوپ
spigot
U
لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
sockets
U
بست لوله دوراهی لوله
pipeline assets
U
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
angle of depression
U
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
tubulous
U
دارای گلهای کوچک لولهای
drainpipes
U
لولهای که با ان چرک را خارج میکنند
tubulose
U
دارای گلهای کوچک لولهای
drainpipe
U
لولهای که با ان چرک را خارج میکنند
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
flash tube
U
لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
tubuliferous
U
دارای گلهای لولهای وطبقی شکل
tubulifloral
U
دارای گلهای لولهای وطبقی شکل
ac fittings
U
رابطهای لولهای پخدار بازاویه 53 درجه
bound barrel
U
لولهای که در اثر حرارت تاب برداشته
ontos
U
تفنگ 601 میلی متری دو لولهای خودکششی
parotid duct
U
لولهای که از غده بنا گوشی بدهان میرود
back to battery
U
برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
density of loading
U
تراکم پر کردن خرج در لوله تراکم خرج پرتاب
teleprinters
U
کاغذ لولهای شکل که پیام ها روی آن چاپ می شوند
teleprinter
U
کاغذ لولهای شکل که پیام ها روی آن چاپ می شوند
rivnut
U
نوعی پرچ لولهای کور باساقه رزوه شده
pitot tube
U
لولهای در مسیر جریان سیال که فشار داخل ان بافشار کل محیط برابر است
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
collimating sight
U
دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
mandrel
U
جسم مرکزی معمولا با مقطع دایرهای که قطعه لولهای یاقسمت مادگی دور ان شکل میگردد
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com