English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
organization chart U لوحه سازمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sub domain U سطح دوم آدرس دهی در اینترنت که مربوط به نام سازمان در یک سازمان بزرگتر است
central treaty organization U سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
secret police U سازمان پلیس مخفی سازمان کاراگاهی
ibi U Informatics of IntergovermentalBureauسازمانی متشکل از اعضای سازمان ملل UNESCO یانمایندگی سازمان ملل متحد
central treaty organization U پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
economic and social council U شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
plate U لوحه
signboards U لوحه
signboard U لوحه
tablets U لوحه
plaque U لوحه
tablet U لوحه
plaques U لوحه
slabs U لوحه
brede U لوحه
slab U لوحه
plates U لوحه
international labour organization U سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
stables U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
structuring U سازمان سازمان دادن
structures U سازمان سازمان دادن
structure U سازمان سازمان دادن
apparatus [machinery] U سازمان [سازمان اداری ]
slab ingot U شمش لوحه
duty roster U لوحه نگهبانی
plates U لوحه روکش
maneuvering board U لوحه مانور
maneuvering board U لوحه سینماتیک
plate U لوحه روکش
gravestone U لوحه قبر
gravestones U لوحه قبر
sign writer U لوحه نویس
slats U لوحه سنگ باریک
ingots slab mill U دستگاه نورد لوحه
battle bill U لوحه جنگی ناو
slat U لوحه سنگ باریک
slabbing mill U دستگاه نورد لوحه
traffic sign U لوحه نشانه گذاری
test chart U لوحه بینایی سنجی
pallette U لوحه ارایش پالت
billet slip U لوحه اسکان افراد
watch bill U لوحه نگهبانی ناو
enamel plaque U لوحه فلزی میناکاری شده
memorial U لوحه یادبود وابسته به حافظه
memorials U لوحه یادبود وابسته به حافظه
memorialist U نویسنده یاد بود یا لوحه
pax U لوحه تمثال عیسی ومریم
woodcut U گراوور چوبی حکاکی بر لوحه چوبین
station bill U لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
abacuses U گنجه فرف لوحه مربع موزائیک سازی
abacus U گنجه فرف لوحه مربع موزائیک سازی
palettes U لوحه سوراخ دار بیضی یامستطیل مخصوص رنگ امیزی نقاشی
palette U لوحه سوراخ دار بیضی یامستطیل مخصوص رنگ امیزی نقاشی
organizations U سازمان
systems U سازمان
system U سازمان
organisations U سازمان
departments U سازمان
department U سازمان
organisms U سازمان
activity U سازمان
activities U سازمان
organism U سازمان
organization U سازمان
machinery U سازمان
structures U سازمان
structuring U سازمان
structure U سازمان
inst U سازمان
institution U سازمان
monuments U لوحه تاریخی اثر تاریخی
monument U لوحه تاریخی اثر تاریخی
clandestine U سازمان پنهانی
labor organization U سازمان کارگری
United Nations U سازمان ملل
visual organization U سازمان دیداری
organization U سازمان بندی
task organization U سازمان رزمی
organized U سازمان یافته
charity organization U سازمان خیریه
board of inspection and survey U سازمان بازرسی
counterintelligence U سازمان ضد جاسوسی
data organization U سازمان داده ها
organizational U مربوط به سازمان
economic organization U سازمان اقتصادی
organizing U سازمان دادن
file organization U سازمان پرونده
organisations U سازمان بندی
file organization U سازمان فایل
force structure U سازمان یکانها
labor service U سازمان کار
unit structure U سازمان یکان
social organization U سازمان اجتماعی
table of organization U جدول سازمان
foundation U سازمان خیریه
organizations U سازمان بندی
organises U سازمان دادن
sensory organization U سازمان حسی
organising U سازمان دادن
system U مجموعه سازمان
physiques U سازمان بدن
systems U مجموعه سازمان
planning organization U سازمان برنامه
physique U سازمان بدن
tailors U سازمان دادن
tailor U سازمان دادن
nonprofit organization U سازمان غیرانتفاعی
organize U سازمان دادن
reorganization U تجدید سازمان
organizes U سازمان دادن
restructured U تجدید سازمان کردن
Civil Aviation Organization U سازمان هواپیمایی کشور
task organization U سازمان برای رزم
social security organization U سازمان تامین اجتماعی
chief programmer U سازمان برنامه نویسی
economic reorganization U تجدید سازمان اقتصادی
table of organization and equipment (toe U جدول سازمان و تجهیزات
stablishment U قسمت نظامی سازمان
coast defence U سازمان پدافنداز ساحل
the church e. U سازمان قانونی کلیسا
United Nations U سازمان ملل متحد
organized market U بازار سازمان یافته
Organization of American States U سازمان دول امریکایی
type table U نوع جدول سازمان
united nations organization U سازمان ملل متحد
order of battle U سازمان نیروهایا یکان
nonprofit organization U سازمان غیر انتفاعی
hiring hall U اژانس یا سازمان کاریابی
world health organization U سازمان بهداشت جهانی
food and agricultural organization U سازمان خواروبار وکشاورزی
front office U سیاستمداران وگردانندگان یک سازمان
geological survey U سازمان زمین شناسی
restructures U تجدید سازمان کردن
restructure U تجدید سازمان کردن
u.n. U سازمان ملل متحد
cento U سازمان پیمان مرکزی
cadres U اعضای یک سازمان نظامی
advance organizer U پیش سازمان دهنده
organize U بازار سازمان یافته
reorganizing U دوباره سازمان دادن
reorganises U تجدید سازمان کردن
reorganizes U دوباره سازمان دادن
reorganized U تجدید سازمان کردن
infrastructure U سازمان زیر سازی
reform U اصلاحات تجدید سازمان
compositions U ارایش یکان سازمان
composition U ارایش یکان سازمان
reorganizing U تجدید سازمان کردن
cadre U اعضای یک سازمان نظامی
direction U سازمان دهی یامدیریت
reorganizes U تجدید سازمان کردن
tribalism U سازمان وتشکیلات قبیلهای
organises U بازار سازمان یافته
reforms U اصلاحات تجدید سازمان
organising U بازار سازمان یافته
organizes U بازار سازمان یافته
organizing U بازار سازمان یافته
reorganising U دوباره سازمان دادن
organized U سازمان داده شده
reorganised U تجدید سازمان کردن
reorganised U دوباره سازمان دادن
association for women in computing U سازمان حرفهای وغیرانتفاعی
reorganising U تجدید سازمان کردن
reorganize U دوباره سازمان دادن
directs U مدیریت یا سازمان دهی
reorganize U تجدید سازمان کردن
directed U مدیریت یا سازمان دهی
direct U مدیریت یا سازمان دهی
reorganization U تجدید سازمان کردن
reorganized U دوباره سازمان دادن
reorganises U دوباره سازمان دادن
distributions U سازمان دادن پراکندگی تیر
reorder point U نقطه تجدید سازمان یا تجدیدگسترش
organization for european economic coopr U سازمان همکاری اقتصادی اروپا
international refugee organization U سازمان بین المللی اوارگان
OPEC U سازمان کشورهای صادرکننده نفت
international standards organization U سازمان استانداردهای بین المللی
ku klux klan U سازمان سری ضدسیاهپوستان امریکا
north atlantic treaty organization (nato U سازمان پیمان اتلانتیک شمالی
organization of central american states U سازمان دول امریکای مرکزی
organization of petroleum exporting cont U سازمان کشورهای صادرکننده نفت
sequential file organization U سازمان دهی ترتیبی فایل
distribution U سازمان دادن پراکندگی تیر
army management structure U سازمان مدیریت نیروی زمینی
e c s c (european coal & steel commissio U سازمان متشکل ازنمایندگان بلژیک
consumer organization U سازمان حمایت از مصرف کنندگان
coefficient of relative efficiency organ U ضریب نسبی کارایی سازمان
APEC U سازمان مرکز همکاریهای اقتصادی
OAS U مخفف سازمان کشورهای امریکایی
mafias U سازمان سری و قانون شکن
federative U مبنی بر سازمان کشورهای متحد
gosplan U سازمان برنامه ریزی شوروی
gestapo U گشتاپو سازمان پلیس مخفی
mafia U سازمان سری دولت ستیز
mafia U سازمان سری و قانون شکن
organization for economic co opration U سازمان توسعه و همکاری اقتصادی
mafias U سازمان سری دولت ستیز
accountable supply distribution activity U سازمان نگهداری سوابق امادی
to shake up [a company] <idiom> U سازمان [شرکتی را ] اساسا تغییر دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com