Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
drilling fixture
U
لوازم مته کاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
accessory
U
لوازم یدکی لوازم اضافی
blow torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes
U
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torched
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
tackling
U
لوازم
fitment
U
لوازم
tackles
U
لوازم
fitments
U
لوازم
equipment
U
لوازم
equipments
U
لوازم
estovers
U
لوازم
fixings
U
لوازم
fittings
U
لوازم
needments
U
لوازم
dixings
U
لوازم
accessories
U
لوازم
furnishings
U
لوازم
apparatus
U
لوازم
service
U
لوازم
serviced
U
لوازم
tackled
U
لوازم
fixing
U
لوازم
fitting
U
لوازم
tackle
U
لوازم
stringing
U
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing
U
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
travelling outfit
U
لوازم سفر
accessory
U
لوازم کمکی
photographic accessories
U
لوازم عکاسی
plumbing tools
U
لوازم لولهکشیخانه
fittings
U
لوازم ثابت
fittings
U
لوازم قایق
throwing apparatus
U
لوازم پرتاب
sanitary ware
U
لوازم بهداشتی
tool tether
U
لوازم مورداحتیاج
accessory
U
لوازم فرعی
accessory
U
لوازم یدکی
stationery
U
لوازم التحریر
tackled
U
لوازم کار
tackles
U
لوازم کار
tackling
U
لوازم کار
tackle
U
لوازم کار
camping equipment
U
لوازم مخصوصاردو
outfit
U
لوازم فنی
paraphernalia
U
اسباب لوازم
accessories
U
لوازم یدکی
personal effects
U
لوازم شخصی
firing accessories
U
لوازم احتراق
hairstyling accessories
U
لوازم آرایشمو
rig
U
لوازم لباس
fire-irons
U
لوازم بخاری
photography
U
لوازم عکاسی
gear
U
اسباب لوازم
geared
U
اسباب لوازم
gears
U
اسباب لوازم
bedding
U
لوازم تختواب
kits
U
بسته لوازم
kit
U
بسته لوازم
maintenance materials
U
لوازم تعمیرات
kitchen stuff
U
لوازم اشپزخانه
illuminating fixture
U
لوازم روشنایی
rigs
U
لوازم لباس
utensil
U
لوازم اشپزخانه
utensils
U
لوازم اشپزخانه
rigged
U
لوازم لباس
outfits
U
لوازم فنی
Home appliances
U
لوازم خانگی
bathing things
U
لوازم شنا
[حمام]
outfitters
U
فروشنده لوازم شکار
bathing gear
U
لوازم شنا
[حمام]
spare parts list
U
فهرست لوازم یدکی
accessory box
جعبه لوازم یدکی
tableware
U
لوازم میز یا سفره
swimming things
U
لوازم شنا
[حمام]
outfitter
U
فروشنده لوازم شکار
drawing materials
U
لوازم نقشه کشی
desk accessory
U
لوازم رومیزی یا روزمره
stationers
U
فروشنده لوازم التحریر
stationer
U
فروشنده لوازم التحریر
upholstery
U
اثاثه یا لوازم داخلی
accessory pouch
کیسه کوچک لوازم
dressing case
U
جعبه لوازم ارایش
bathing clothes
U
لوازم شنا
[حمام]
fixture
U
لوازم نصب کردنی
motorcar accessories
U
لوازم اضافی اتومبیل
fire irons
U
لوازم پای بخاری
equipage
U
اسباب و لوازم جنگی
duffle bag
U
کیسه لوازم شخصی
muniment
U
وسیله دفاع لوازم
table ware
U
لوازم میز یا سفره
spares stock
U
موجودی لوازم یدکی
duffle
U
لوازم واثاثه قابل حمل
sanitate
U
دارای لوازم بهداشتی کردن
toiletry
U
لوازم ارایش اسباب توالت
dinner set
U
لوازم و فرف شام یا ناهار
fixtures
U
لوازم برقی و لوله کشی
deadlined equipment
U
لوازم و تجهیزات از کار افتاده
duffel
U
لوازم واثاثه قابل حمل
pantries
U
شربت خانه مخصوص لوازم سفره
pantry
U
شربت خانه مخصوص لوازم سفره
stock in trade
U
لوازم وابزار کار فوت وفن
manifest destiny
U
لوازم قهری بسط وتوسعه نژادی
mountings
U
لوازم نصب شده روی وسیله
glid
U
تذهیب کاری
[در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
I expended all my capital on equipment.
U
تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
bedclothes
U
لوازم رختخواب مثل ملافه ولحاف و پتو
tote road
U
جاده مخصوص حمل لوازم وذخایر به محلی
Personal effects are duty-free.
لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
tackle
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackles
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
accessory objects
U
لوازم اضافی جهت زینت بخشیدن به بافت مثل مروارید و پولک و غیره
dropped
U
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drop
U
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drops
U
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
dropping
U
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drilling pattern
U
نمونه مته کاری الگوی مته کاری
gas fitter
U
فیتر یا مکانیکی که لولههای گاز و لوازم گاز منازل رانصب و تعمیر میکند
part list
U
فهرست قطعات فهرست لوازم یدکی
mosaics
U
موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery
U
سرب کاری کارخانه سرب کاری
feckful
U
کاری
slobbery
U
تف کاری
malfunctioned
U
کژ کاری
inaction
U
بی کاری
active
U
کاری
malfunction
U
کژ کاری
malfunctions
U
کژ کاری
impotence
U
کاری
flower piece
U
گل کاری
curry powder
U
کاری
plasterwork
U
گچ کاری
curry powders
U
کاری
plastering
U
گچ کاری
currie
U
کاری
impotency
U
کاری
curry
U
کاری
electroplating
U
اب کاری
curries
U
کاری
hypofunction
U
کم کاری
parget
U
گچ کاری
effective
U
کاری
intent on doing anything
U
کاری
under employment
U
کم کاری
dry farm
U
دیم کاری
drilling work
U
مته کاری
delicacy of touch
U
ریزه کاری
to be about to do something
U
در پی کاری شدن
disguised underemployment
U
کم کاری پنهان
discreetnss
U
احتیاط کاری
d. touch
U
نازک کاری
factorage
U
حق العمل کاری
graving
U
کنده کاری
habitual way of doing anything
U
کردن کاری
hole punching
U
منگنه کاری
hours of business
U
ساعتهای کاری
hunkerism
U
محافظه کاری
hydrotreating
U
هیدروژن کاری
hypothyroidism
U
کم کاری تیروئید
i will see sbout it
U
یک کاری می کنم
ingraving
U
کنده کاری
glyptics
U
کنده کاری
galvanization
U
رویینه کاری
fairing
U
صیقل کاری
fal lal
U
ریزه کاری
fiendishness
U
تبه کاری
figuration
U
شیرین کاری
finishing touches
U
دست کاری
flagitiousness
U
تبه کاری
folding machine
U
دستگاه خم کاری
folding press
U
پرس خم کاری
insagacity
U
ندانم کاری
lubrication
U
روغن کاری
elegance
U
ریزه کاری
extravagantly
U
با افراط کاری
plumbing
U
سرب کاری
acting
U
فعال کاری
squalor
U
کثافت کاری
mining
U
معدن کاری
decoration
U
زینت کاری
decorations
U
زینت کاری
glazing
U
شیشه کاری
drilling
U
مته کاری
fretwork
U
منبت کاری
forging
U
چکش کاری
smelting
U
ذوب کاری
forming
U
فرم کاری
amalgamate
U
ملغمه کاری
amalgamated
U
ملغمه کاری
amalgamates
U
ملغمه کاری
amalgamating
U
ملغمه کاری
brickwork
U
سفت کاری
misconduct
U
خلاف کاری
cartwhip
U
شلاق کاری
caulking
U
بتونه کاری
cautiousness
U
احتیاط کاری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com