Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rig
U
لوازم لباس
rigged
U
لوازم لباس
rigs
U
لوازم لباس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to dress
[put on your clothes or particular clothes]
U
لباس پوشیدن
[لباس مهمانی یا لباس ویژه]
[اصطلاح رسمی]
accessory
U
لوازم یدکی لوازم اضافی
motley
U
مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
hang out
U
پهن کردن لباس
[روی بند لباس]
life jacket
U
لباس نجات لباس چوب پنبهای
serviced
U
لوازم
tackles
U
لوازم
tackle
U
لوازم
needments
U
لوازم
tackled
U
لوازم
service
U
لوازم
fitment
U
لوازم
fitments
U
لوازم
accessories
U
لوازم
equipment
U
لوازم
tackling
U
لوازم
fixing
U
لوازم
fitting
U
لوازم
fittings
U
لوازم
dixings
U
لوازم
fixings
U
لوازم
apparatus
U
لوازم
equipments
U
لوازم
estovers
U
لوازم
furnishings
U
لوازم
personal effects
U
لوازم شخصی
paraphernalia
U
اسباب لوازم
travelling outfit
U
لوازم سفر
tackled
U
لوازم کار
plumbing tools
U
لوازم لولهکشیخانه
stationery
U
لوازم التحریر
camping equipment
U
لوازم مخصوصاردو
firing accessories
U
لوازم احتراق
hairstyling accessories
U
لوازم آرایشمو
photographic accessories
U
لوازم عکاسی
tool tether
U
لوازم مورداحتیاج
throwing apparatus
U
لوازم پرتاب
tackle
U
لوازم کار
tackles
U
لوازم کار
utensil
U
لوازم اشپزخانه
gear
U
اسباب لوازم
geared
U
اسباب لوازم
kits
U
بسته لوازم
kit
U
بسته لوازم
photography
U
لوازم عکاسی
illuminating fixture
U
لوازم روشنایی
kitchen stuff
U
لوازم اشپزخانه
maintenance materials
U
لوازم تعمیرات
accessory
U
لوازم کمکی
accessory
U
لوازم فرعی
accessory
U
لوازم یدکی
gears
U
اسباب لوازم
accessories
U
لوازم یدکی
bedding
U
لوازم تختواب
sanitary ware
U
لوازم بهداشتی
tackling
U
لوازم کار
utensils
U
لوازم اشپزخانه
fittings
U
لوازم قایق
outfit
U
لوازم فنی
Home appliances
U
لوازم خانگی
fittings
U
لوازم ثابت
fire-irons
U
لوازم بخاری
outfits
U
لوازم فنی
outfitters
U
فروشنده لوازم شکار
accessory pouch
کیسه کوچک لوازم
bathing gear
U
لوازم شنا
[حمام]
drawing materials
U
لوازم نقشه کشی
tableware
U
لوازم میز یا سفره
outfitter
U
فروشنده لوازم شکار
accessory box
جعبه لوازم یدکی
bathing things
U
لوازم شنا
[حمام]
stationers
U
فروشنده لوازم التحریر
swimming things
U
لوازم شنا
[حمام]
desk accessory
U
لوازم رومیزی یا روزمره
bathing clothes
U
لوازم شنا
[حمام]
spare parts list
U
فهرست لوازم یدکی
fixture
U
لوازم نصب کردنی
motorcar accessories
U
لوازم اضافی اتومبیل
equipage
U
اسباب و لوازم جنگی
table ware
U
لوازم میز یا سفره
duffle bag
U
کیسه لوازم شخصی
drilling fixture
U
لوازم مته کاری
dressing case
U
جعبه لوازم ارایش
spares stock
U
موجودی لوازم یدکی
stationer
U
فروشنده لوازم التحریر
upholstery
U
اثاثه یا لوازم داخلی
fire irons
U
لوازم پای بخاری
muniment
U
وسیله دفاع لوازم
dinner set
U
لوازم و فرف شام یا ناهار
sanitate
U
دارای لوازم بهداشتی کردن
deadlined equipment
U
لوازم و تجهیزات از کار افتاده
toiletry
U
لوازم ارایش اسباب توالت
duffel
U
لوازم واثاثه قابل حمل
fixtures
U
لوازم برقی و لوله کشی
duffle
U
لوازم واثاثه قابل حمل
stock in trade
U
لوازم وابزار کار فوت وفن
manifest destiny
U
لوازم قهری بسط وتوسعه نژادی
pantries
U
شربت خانه مخصوص لوازم سفره
mountings
U
لوازم نصب شده روی وسیله
pantry
U
شربت خانه مخصوص لوازم سفره
steam irons
U
ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam iron
U
ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
tote road
U
جاده مخصوص حمل لوازم وذخایر به محلی
I expended all my capital on equipment.
U
تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
Personal effects are duty-free.
لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
bedclothes
U
لوازم رختخواب مثل ملافه ولحاف و پتو
uniform
U
لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
uniforms
U
لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
tackle
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackles
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
accessory objects
U
لوازم اضافی جهت زینت بخشیدن به بافت مثل مروارید و پولک و غیره
dropped
U
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
dropping
U
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drops
U
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drop
U
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
gas fitter
U
فیتر یا مکانیکی که لولههای گاز و لوازم گاز منازل رانصب و تعمیر میکند
clobbered
U
لباس
clobber
U
لباس
accouterments
U
لباس
clobbers
U
لباس
costume
U
لباس
clobbering
U
لباس
evining dress
U
لباس شب
rosettes
U
گل لباس
rosette
U
گل لباس
frou frou
U
خش خش لباس
out fit
U
لباس
clothing
U
لباس
bibandtucker
U
لباس
bathhouse
U
لباس کن
acoutrement
U
لباس
costumes
U
لباس ها
oilskins
U
لباس ضد اب
costumes
U
لباس
dressing
U
لباس
flannel
U
لباس
untented
U
بی لباس
vesture
U
لباس
donkey jacket
U
لباس
flannels
U
لباس
nightgown
U
لباس شب
nightgowns
U
لباس شب
garb
U
لباس
costume
U
لباس
dressings
U
لباس
attire
U
لباس
vestment
U
لباس
outwall
U
لباس تن
accouterment
U
لباس
part list
U
فهرست قطعات فهرست لوازم یدکی
ankle bracelet
U
لباس ردیاب
disguisedly
U
با لباس مبدل
tuxedo
U
لباس رسمی
dreadnought
U
لباس بارانی
dress suit
U
لباس رسمی شب
driss uniform
U
لباس رسمی
tuxedos
U
لباس رسمی
dressed in white
U
لباس سفیدپوشیده
costumes
U
لباس محلی
costume
U
لباس محلی
silk
U
لباس ابریشمی
skirts
U
دامن لباس
skirt
U
دامن لباس
tether
U
لباس ردیاب
battle dress
U
لباس ضدگلوله
asbestos kit
U
لباس نسوز
antiblackout suit
U
لباس ضد فشار اب
zipper
U
زیب لباس
zippers
U
زیب لباس
academic costume
U
لباس دانشگاهی
electronic tag
U
لباس ردیاب
skirted
U
دامن لباس
clothier
U
لباس فروش
clothes tree
U
چنگک لباس
knitwear
U
لباس کشباف
thing
U
لباس موجود
braw
U
جوش لباس
academicals
U
لباس دانشگاهی
wearer
U
پوشنده لباس
water suit
U
لباس ضد فشار اب
vestment
U
لباس رسمی
uniform of the day
U
لباس فصل
underclothing
U
لباس زیر
tux
U
لباس رسمی
tunicle
U
لباس کوتاه
tou book
U
لباس تکواندو
toggery
U
لباس فروشی
to dress up
U
لباس پوشیدن
to a onself
U
لباس زیباپوشیدن
woolie
U
لباس پشمی
wooly
U
لباس پشمی
put on
<idiom>
U
لباس پوشیدن
Full dress. Formal dress.
U
لباس رسمی
Clinging clothes. Tight-fitting dress.
U
لباس چسب تن
sportswear
U
لباس خودمانی
sportswear
U
لباس راحت
sportswear
U
لباس ورزش
spacesuits
U
لباس فضایی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com