English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 129 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
conception U لقاح تخم وشروع رشد جنین
conceptions U لقاح تخم وشروع رشد جنین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cross fertilization U لقاح دو سلول جنسی متفاوت لقاح متقابل
aborticide U دوای جنین کش دوای سقط جنین
fecundation U لقاح
zygosis U لقاح
conceptions U لقاح
conception U لقاح
fertilization U لقاح
autoerotism U لقاح با خود
reg U گرده لقاح
autoeroticism U لقاح با خود
self fertility U لقاح خود بخود
oosperm U تخم لقاح شده
crossfertilize U لقاح متقابل کردن
self U وضع لقاح کردن
anemophilous U لقاح شونده در اثرباد
autoerotic U مربوط به لقاح با خود
parthenocarpy U میوه اوری بدون لقاح
interfertile U قابل لقاح در داخل خود
cross pollinate U بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross polinize U بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross fertile U اصلاح نژاد از راه لقاح متقابل
gametogenesis U ایجاد سلول جنسی قابل لقاح
crossfertilize U پیوستن دونوع متفاوت از طریق لقاح
interfruitful U قابل گرده افشانی یا لقاح با یکدیگر
autogamy U لقاح وباروری بوسیله گرده خودگل
zygosity U کیفیت تخم لقاح شده پیوند جنسی
autogamous U مربوط به لقاح یا باروری گل بوسیله گرده خودش
gametophore U سلول تغییر یافته و منشعب جنسی قابل لقاح
apomixis U تکثیر بوسیلهء بافتهای تناسلی ولی بدون لقاح
parthenogenesis U ایجاد مولود بوسیله جنس مونث بدون عمل لقاح
apogamy U رشد و نمو گیاه هاگدار بدون عمل لقاح ازسلول جنسی
apomict U کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
foetuses U جنین
embryos U جنین
foetus U جنین
germ U جنین
germs U جنین
fetuses U جنین
embryo U جنین
afterbirth U جنین
chrysalis U جنین
fetus U جنین
chrysalises U جنین
pronucleus U هسته سلول قابل لقاح پس ازتکمیل دوره بلوغ وورودنطفه به درون تخم جانور
foeticide U جنین کشی
feticide U سقط جنین
embryogen U پیدایش جنین
embryogen U تشکیل جنین
embryogeny U پیدایش جنین
ecbolic U جنین انداز
embryogeny U تشکیل جنین
feticide U کشتن جنین
fetal U وابسته به جنین
blood money of an unborn child U دیه جنین
foaticide U جنین کشی
foaticide U سقط جنین
foetation U تشکیل جنین
foeticide U اسقاط جنین
mola U جنین کاذب
abortions U اسقاط جنین
abortion U اسقاط جنین
abortion سقط جنین
secundine U جفت جنین
to have a miscarriage U جنین افگندن
miscarried U جنین ساقط
abortive foatus U جنین ساقط
abortions U سقط جنین
wheatgerm U جنین گندم
miscarriage U سقط جنین
aborticide U جنین کشی
abortment U سقط جنین
implacental U بی جفت جنین
aborsement U سقط جنین
miscarriages U سقط جنین
malposition U جابجا شدگی جنین
malposition U حالت غیرطبیعی جنین
mesoblast U میان پوست جنین
hypoblast U غشاء داخلی جنین
placental U وابسته به جفت جنین
abortionist U سقط جنین کننده
abortionists U سقط جنین کننده
abortive foetus U جنین سقط شده
abortive medicines U ادویه مسقط جنین
aplacental U فاقد جفت جنین
embryotomy U تشریح جنین درزهدان
placentas U جفت جنین مشیمه
placenta U جفت جنین مشیمه
chorion U پرده بیرونی جنین
chorion U مشیمه خارجی جنین
miscarriage U سقط جنین غیر عمدی
embryos U جنین کمتر از هشت هفته
embryo U جنین کمتر از هشت هفته
yolk sac U کیسه زرده دورتادور جنین
mesoblast U لایه جرثومه میانی جنین
miscarriages U سقط جنین غیر عمدی
eventration U جنین بی شکم یابی روده
placentation U پیوستگی جفت جنین بدیوارزهدان
amnion U مشیمه پردهء دور جنین
by con. U مفهوم مخالف ان جنین میشود
foetuses U جنین بیش از هشت هفته حمل
foetus U جنین بیش از هشت هفته حمل
teratology U مبحث شناسایی جنین ناقص الخلقه
abortionists U کسی که موجب سقط جنین میشود
embryoctony U ازمیان بردن یافاسدکردن جنین درزهدان
blasetocyst U جنین تکامل یافته حیوانات پستاندار
fetuses U جنین بیش از هشت هفته حمل
abortionist کسی که موجب سقط جنین میشود
germinal area U قسمتی از پلاستودرم که جنین اصلی مهره داران را تشکیل میدهد
germ layer U یکی از طبقات سلول ابتدایی جنین پس از تکمیل مرحله گاسترولا
avianize U ضعیف کردن ویروس بعلت کشت مکرر در جنین جوجه
lanugo U کرکی که در روی جنین انسان و برخی جانوران دیده میشود
metencephalon U قسمتی از مغز جنین که سازنده مخچه وبصل النخاع است
superfecundation U لقاح دویاچند تخم در یک تخم ریزی
fertilize U حاصلخیز کردن لقاح کردن
fertilised U حاصلخیز کردن لقاح کردن
impregnating U لقاح کردن اشباع کردن
impregnates U لقاح کردن اشباع کردن
fertilized U حاصلخیز کردن لقاح کردن
fertilising U حاصلخیز کردن لقاح کردن
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
impregnate U لقاح کردن اشباع کردن
fertilizes U حاصلخیز کردن لقاح کردن
fertilises U حاصلخیز کردن لقاح کردن
stillbirth U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillborn U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirths U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
abortifacient U سقط جنین کننده سقط جنینی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com