English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sbend distortion U لرزش تصویر رادار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
sbend distortion U لرزش تصویر دراثر حرکت زیگزاکی انتن رادار
scurve distortion U لرزش تصویر رادار در اثرحرکت انتن
Other Matches
crystal balls U گنبد انتن رادار انتن صفحه تصویر رادار
crystal ball U گنبد انتن رادار انتن صفحه تصویر رادار
radar screen U صفحه تصویر رادار
cardinal points effect U اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
display controlled U نمایش منطقه در روی صفحه رادار راداری که تصویر ان مستقیما نشان داده میشود
chaff U وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار نوارهای منعکس کننده امواج رادار
skin paint U نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود
gadget U نوعی رادار با صفحه رنگی رادار رنگ نما
gadgets U نوعی رادار با صفحه رنگی رادار رنگ نما
radar scan U تجسس بوسیله رادار میدان مراقبت رادار
railing U امواج ضربانی که باعث کورکردن رادار و تولید خطوط موازی ریل مانند روی صفحه رادار میشود
railings U امواج ضربانی که باعث کورکردن رادار و تولید خطوط موازی ریل مانند روی صفحه رادار میشود
radar prediction U بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار
radar return U انعکاس امواج در روی صفحه رادار علایم صفحه رادار
directional radar prediction U تجزیه و تحلیل سمتی رادار پیش بینی سمتی رادار
blip U نقاط درخشان روی صفحه رادار علامت روشنی که نشانه تعقیب امواج روی لامپ صفحه رادار است
blips U نقاط درخشان روی صفحه رادار علامت روشنی که نشانه تعقیب امواج روی لامپ صفحه رادار است
radar tracking U تعقیب به وسیله رادار ردیابی هدفها به وسیله رادار
trapping U اختلاف در امواج رادار ممانعت از پخش امواج رادار
radar comouflage U استتار کردن از دید رادار استتار در مقابل رادار
guided propagation U تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
clatter U تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clattering U تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clattered U تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clatters U تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
image [سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر]
tweening U محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
cropped U کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
crops U کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
images U سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر
crop U کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
pictured U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictures U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picturing U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picture U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
acrobats U که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
video U متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
acrobat U که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
videoing U متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videoed U متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videos U متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
images U تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود
image [تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود.]
radar discrimination U قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
flicker U تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flickered U تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flickers U تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
spherization U جلوه ویژه برنامه گرافیک کامپیوتری که تصویر را به کره تبدیل میکند یا تصویر را حول یک شکل کروی می چرخاند
lossless compression U روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
radar locating U تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
refresh U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshes U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
auto U الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
autos U الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
refreshed U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
radar picket U ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
fremitus U لرزش
tremulously U با لرزش
tremor U لرزش
tremors U لرزش
quakes U لرزش
quake U لرزش
quaking U لرزش
tremour U لرزش
tremolo U لرزش
tremblement U لرزش
trembling U لرزش
quaked U لرزش
succussion U لرزش
frisson U لرزش
frissons U لرزش
flutters U لرزش
fluttering U لرزش
fluttered U لرزش
flutter U لرزش
vibration U لرزش
palpitations U لرزش
palpitation U لرزش
persistence U مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
hypertext U روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
pen drawing U تصویر خطی تصویر مدادی
shake U لرزش تزلزل
succussion U لرزش مایعات
tremulant U ترسان لرزش
boom swing U ناحیه لرزش
shaking U لرزش نوسان
aflutter U در حال لرزش
shake U لرزش نوسان
quaking U لرزش داشتن
thirl U لرزش طنین
quakes U لرزش داشتن
tremulant U لرزش دار
tremolant U موجد لرزش
tremolant U لرزش دار
quake U لرزش داشتن
quaked U لرزش داشتن
flutter U لرزش اهتزاز
fluttered U لرزش اهتزاز
fluttering U لرزش اهتزاز
flutters U لرزش اهتزاز
shakes U لرزش تزلزل
tremulous U لرزش دار
trepidation U لرزش رعشه
trill U لرزش صدا
magnetic ripple U لرزش مغناطیسی
trills U لرزش صدا
shimmey U لرزش داشتن
titubation U لرزش تلوتلوخوردن
shakes U لرزش نوسان
shaking U لرزش تزلزل
trilled U لرزش صدا
shimmy U لرزش داشتن
tremolo U لرزش صدا تحریر
vibration U لرزش ماساژ دادن
tirl U مرتعش کردن لرزش
tracing U تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
tracings U تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
vibratile U قابل لرزش و ارتعاش جنبنده
As you make your bed so you must lie on it <idiom> U هر کسی که خربزه میخوره پای لرزش هم میشینه
orthographic U تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
quavered U لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quavers U لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quaver U لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quavering U لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
backgrounds U تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
background U تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
To accpt the consequences . to face the music . U پای لرزش نشستن ( عواقب کاری را پذیرفتن )
images U نقش کردن تصویر کردن نشان دادن تصویر
raster scan U ردیابی افقی محل تصویر پیمایش محل تصویر
image dissector tube U لامپ تجزیه کننده تصویر لامپ دیسکتور تصویر
image formation U تولید تصویر تصویر
radar U رادار
radar quardship U نگهبانی رادار
teleran U رادار تلویزیونی
sidelooking airborne radar U رادار جانبی
radome U برج رادار
radar operator U متصدی رادار
radar network U شبکه ی رادار
radome U اطاق رادار
radar man U متصدی رادار
radar location U موقعیت رادار
radar alimeter U فرازیاب رادار
surveillance radar U رادار مراقبتی
radar installation U تاسیسات رادار
doppler radar U رادار دوپلر
doppler radar U رادار داپلر
crystal ball U انتن رادار
sensor U رادار مراقبتی
radar equipment U تجهیزات رادار
radar engineering U مهندسی رادار
radar countermeasures U اقدامات ضد رادار
aircraft gun laying U رادار هواپیما
radar beacon U راهنمای رادار
acquisition radar U رادار هدفیاب
aerial radar U رادار هوایی
radar U دستگاه رادار
radar trace U علامت رادار
radar trapping U اختلال رادار
search radar U رادار تجسسی
acquisition radar U رادار هدفیابی
radar boresight U محوریابی رادار
radar beam U پرتو رادار
radar ranging U میدان رادار
corner reflector U پریکسوپ رادار
counter circuit U کنتور رادار
crystal balls U انتن رادار
agl U رادار هواپیما
radar scope U صفحه رادار
radarman U متصدی رادار
scan U درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scanned U درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scans U درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
screening elevation U تراز مانع رادار
echo U برگشت امواج رادار
echoed U برگشت امواج رادار
echoes U برگشت امواج رادار
raydit U رادار اقیانوس نگار
sidelooking airborne radar U رادار با دید جانبی
airborne sensor U رادار مراقبتی هوابرد
fire control radar U رادار کنترل اتش
radar boresight U تطابق خط دید رادار
active sonar U رادار دریایی فعال
radar scope U صفحه دید رادار
radar clutter U منطقه کور رادار
radar scan U مراقبت بوسیله رادار
radar measurement U اندازه گیری رادار
radar beacon U برج مراقبت رادار
sector of search U منطقه تجسس رادار
seeker U رادار تجسس هدف
warning radar U رادار هشدار دهنده
b scope U صفحه کاتد رادار
acquisition radar U رادار اکتشاف هدف
radome U گنبد انتن رادار
surveillance radar U رادار تجسس هدف
echoing U برگشت امواج رادار
sidelobe U بیم جانبی رادار
radar countermeasures U پیش گیریهای ضد رادار
radar beacon U برج دیدبانی رادار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com