Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
base course
U
لایه اساس قشر اساس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
subbase course
U
لایه زیر اساس
subbase course
U
لایه پی قشر زیر اساس
Other Matches
substantialize
U
اساس دادن یا اساس پیدا کردن
wage fund theory of wages
U
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
grass roots
U
اساس
unfounded
U
بی اساس
foundation
U
اساس
subsistance
U
اساس
structuring
U
اساس
structures
U
اساس
structure
U
اساس
ground
U
اساس
element
U
اساس
groundless
U
بی اساس
elements
U
اساس
groundsel
U
اساس
bedrock
U
اساس
cornerstone
U
اساس
cornerstones
U
اساس
nuclei
U
اساس
nucleus
U
اساس
rootless
U
بی اساس
ill-founded
U
بی اساس
basis
U
اساس
fundament
U
اساس
unsubstantiality
U
بی اساس
vaporous
U
بی اساس
unsubstantial
U
بی اساس
baseless
U
بی اساس
delusive
U
بی اساس
substantially
U
در اساس
rationale
U
اس اساس
idles
U
بی اساس
ill founded
U
بی اساس
pier foundation
U
اساس پی
idle
U
بی اساس
idled
U
بی اساس
origins
U
اساس
origin
U
اساس
idlest
U
بی اساس
principium
U
اس اساس
fundamental
U
اساس
chimeric
U
بی اساس
root
U
اساس
roots
U
اساس
insubstatiality
U
بی اساس
groundwork
U
زمینه اساس
gossipry
U
شایعات بی اساس
corner stone
U
بنیاد اساس
there is nothing in it
U
بی اساس است
corpus delicti
U
اساس جرم
idle rumoues
U
شایعات بی اساس
element
U
عنصر اساس
tittle tattle
U
شایعات بی اساس
tittle-tattle
U
شایعات بی اساس
gossip
U
شایعات بی اساس
elements
U
عنصر اساس
gossiped
U
شایعات بی اساس
insubstantial
U
بی اساس بیموضوع
gossiping
U
شایعات بی اساس
corpus juris
U
اساس قانون
foundation
U
پی ریزی اساس
gossips
U
شایعات بی اساس
groundlessly
U
بطور بی اساس
data origination
U
اساس داده
ignoring
U
بی اساس دانستن
ignore
U
بی اساس دانستن
ignored
U
بی اساس دانستن
ignores
U
بی اساس دانستن
Unfounded rumours.
U
شایعات بی اساس
gossiped
U
شایعات بی اساس دادن
grounded (his complaint was not grounded
U
شکایت او بی اساس بود
To build on sand.
U
کار بی اساس کردن
demand processing
U
پردازش بر اساس نیاز
bedding
U
بنیاد و اساس هرکاری
rooty of sand
U
چیز ناپایدار یا بی اساس
fabrics
U
سبک بافت اساس
hot mix base
U
اساس اسفالتی گرم
gossips
U
شایعات بی اساس دادن
fabric
U
سبک بافت اساس
gossip
U
شایعات بی اساس دادن
gossiping
U
شایعات بی اساس دادن
on an arm's length basis
U
بر اساس مستقل و برابر بودن
[در]
ill founded
U
دارای شالوده یا اساس بد بی پروپا
cotton grade
U
درجه پنبه بر اساس مرغوبیت
gossiper
U
کسیکه شایعات بی اساس میدهد
euhemerism
U
اساس تاریخی برای افسانه ها
euhemerize
U
اساس تاریخی قائل شدن برای
his joys p from baseless hope
U
خوشیهای اوناشی ازامیدهای بی اساس است
element
U
رکن اساس جزئی از یک قسمت یایکان
elements
U
رکن اساس جزئی از یک قسمت یایکان
It must have a solid foundation.
U
اساس کار باید محکم باشد
average cost pricing
U
قیمت گذاری بر اساس هزینه متوسط
simple interest
U
سود پول بر اساس سال 063 روزه
it was basedon evclid
U
اساس ان روی اقلیدس گذارده شده بود
yarn sorting
U
دسته بندی نخ
[بر اساس ظرافت، نمره نخ، جنس و غیره]
plateform
U
بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی بنیاد یا اساس چیزی
animism
U
همزاد گرایی اعتقاد باینکه روح اساس زندگی است
Your slander is completely preposterous .
U
تهمت وافترایی که می زنید بکلی مسخره وبی اساس است
anti federalist
U
اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
probit
U
واحد قیاس احتمالات اماری بر اساس حداقل انحراف ازمیزان متوسط
redundant information
U
یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
anlage
U
اساس و پایهء رشد بعدی قسمت کوچکی که بعدا رشدنموده وبزرگ میشود
simulation
U
روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulations
U
روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
pareto distribution
U
در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
stagnation thesis
U
فرضیه رکود .فرضیهای که بر اساس ان بعلت بلوغ کامل اقتصادی یک کشور و امکان عدم جذب پس اندازها
utilitarianism
U
بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
permanent income hypothesis
U
این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
wool sorting
U
دسته بندی الیاف
[بر اساس طول الیاف، ناحیه چیده شدن از بدن حیوان و رنگ پشم]
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
fools paradise
U
خوشی بی اساس یا خیالی الکی خوشی
enewal of contract by tacit agreement
U
تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
invisible hand
U
منشاء این اصطلاح کتاب "ثروت ملل "ادام اسمیت است . بر اساس این کتاب
phillips curve
U
منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
pay as you go principle
U
اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
pareto criterion
U
ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
reaganomics
U
اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
natural rate hypothesis
U
فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
marxist economics
U
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
life cycle hypothesis
U
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
services
U
توابعی که در یک لایه DSI برای استفاده در لایه بالاتر به کار می روند
blanket course
U
لایه ضد میک لایه در برابر کشش موئی روکش پادرس
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
underlay
U
در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
collapse pressure
U
حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
underlays
U
در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
media
U
زیر لایه در لایه اتصال داده از مدل شبکه OSI که دستیابی به رسانه ارسال را ممکن می سازد
die
U
قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد
blanket course
U
لایه محافظ در مقابل رس لایه پادرس
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
lamination
U
لایه لایه سازی
argillite
U
خاک رس لایه لایه
delamination
U
لایه لایه کردن
interlayer
U
لایه بین دو لایه
delaminate
U
لایه لایه شدن
delamination
U
لایه لایه شدگی
delamination
U
لایه لایه شدن
gas plasma display
U
صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
gas discharge display
U
صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
ribands
U
لایه
ribbands
U
لایه
leaf
U
لایه
yard
U
لایه
three-ply
U
سه لایه
three ply
U
سه لایه
yards
U
لایه
bed
U
لایه
padding
U
لایه
stratum
U
لایه
tier
U
لایه
tiers
U
لایه
beds
U
لایه
lamellar
U
لایه لایه
lamellose
U
لایه لایه
courses
U
لایه
layer line
U
خط لایه
coursed
U
لایه
course
U
لایه
shells
U
لایه
shelling
U
لایه
substrate
U
لایه
riband
U
لایه
ribband
U
لایه
layers
U
لایه
coats
U
لایه
coatings
U
لایه
coated
U
لایه
coat
U
لایه
provine
U
لایه
shell
U
لایه
strata
U
لایه ها
stuffless
U
بی لایه
layer
U
لایه
intermediate layer
U
لایه میانی
frost blanket course
U
لایه پاد یخ
impervious blanket
U
لایه ناتراوا
impervious blanket
U
لایه نفوذناپذیر
hard layer
U
لایه سخت
hard layer
U
لایه سفت
five ply
U
پنج لایه
frost blanket course
U
لایه ضد یخ قشر ضد یخ
insulated layer
U
لایه عایق
filter layer
U
لایه پالایش
in layers
U
در چند لایه
ionosphere
U
لایه یونسفر
wearing course
U
لایه رویی
surface course
U
لایه رویی
superstratum
U
ابر لایه
substratum
U
زیر لایه
subsell
U
زیر لایه
sublevel
U
زیر لایه
subfloor
U
لایه زیر کف
sub grade
U
لایه زیرین
the inner layer
U
لایه درونی
thin film
U
لایه نازک
zonate
U
لایه دار
waterproofing course
U
لایه اب بندی
undercoat
U
زیر لایه
traprock
U
لایه بازالتی
top layer
U
لایه فوقانی
overburden
U
لایه سربار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com