English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
he is not worth his salt U لایق نگاهداشتن نیست بنگاهداشتنش نمیارزد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
it does not befit his state U لایق مقام یا وضع او نیست
it is not worth while U بزحمتش نمیارزد
it is not worth a d U مفت نمیارزد
it is not worth a straw U پر کاهی نمیارزد
it is not worth the trouble U بزحمتش نمیارزد
it is not worth a rush U به بشیزی نمیارزد
it is not worth my while U نمیارزد برای من ارزش ندارد
this work is not painsworthy U این کار بزحمتش نمیارزد
it will pay to wait U به منتظر شدنش نمیارزد صبر کردنش ارزش دارد
All is not gold that glitters. <proverb> U هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk U دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
adequate U لایق
adequate <adj.> U لایق
qualified U لایق
sufficing <adj.> U لایق
sufficient <adj.> U لایق
capable U لایق
satisfactory <adj.> U لایق
felicitous U لایق
good [sufficient] <adj.> U لایق
competent U لایق
worthier U لایق
worthiest U لایق
acceptable <adj.> U لایق
worthy U لایق
meritorious U لایق
quoteworthy U لایق ذکر
by fits and starts U شایسته لایق
ablest U : توانا لایق
worthy of praise U لایق تمجید
reginal U لایق ملکه
fit for a king U لایق پادشاه
fittest U لایق شایسته
fit U لایق شایسته
fits U لایق شایسته
able لایق بودن
able توانا لایق
abler U : توانا لایق
step frame U استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
girl friday U زن کار امد و لایق
honorable U لایق احترام شرافتمندانه
esteem U لایق دانستن محترم شمردم
deserve U لایق بودن استحقاق داشتن
deserves U لایق بودن استحقاق داشتن
transparently U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open U به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
preserve U نگاهداشتن
preserves U نگاهداشتن
preserving U نگاهداشتن
to hold fast U نگاهداشتن
his parentage isunknown U اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
to draw rein U دهنه را نگاهداشتن
to whip in U باهم نگاهداشتن
refrigerates U خنک نگاهداشتن
righting U قائم نگاهداشتن
catch hold of U محکم نگاهداشتن
refrigerate U خنک نگاهداشتن
refrigerated U خنک نگاهداشتن
refrigerating U خنک نگاهداشتن
containment U محدود نگاهداشتن
humours U راضی نگاهداشتن
humouring U راضی نگاهداشتن
humoured U راضی نگاهداشتن
humour U راضی نگاهداشتن
humors U راضی نگاهداشتن
humored U راضی نگاهداشتن
behaving U ادب نگاهداشتن
behaves U ادب نگاهداشتن
behaved U ادب نگاهداشتن
clamps U باگیره نگاهداشتن
clamping U باگیره نگاهداشتن
clamped U باگیره نگاهداشتن
clamp U باگیره نگاهداشتن
isolate U درقرنطینه نگاهداشتن
isolates U درقرنطینه نگاهداشتن
isolating U درقرنطینه نگاهداشتن
latches U محکم نگاهداشتن
latch U محکم نگاهداشتن
behave U ادب نگاهداشتن
humoring U راضی نگاهداشتن
righted U قائم نگاهداشتن
impark U در اغل نگاهداشتن
keep up U خوب نگاهداشتن
buoys U روی اب نگاهداشتن
buoying U روی اب نگاهداشتن
buoy U روی اب نگاهداشتن
buoyed U روی اب نگاهداشتن
right U قائم نگاهداشتن
forborne U دست نگاهداشتن
to d. oneself up U بدن راراست نگاهداشتن
parked U درماندگاه اتومبیل نگاهداشتن
parks U درماندگاه اتومبیل نگاهداشتن
park U درماندگاه اتومبیل نگاهداشتن
demurrage U تاخیر کردن نگاهداشتن
To stabilize prices . U قیمت ها راثابت نگاهداشتن
withheld U منع کردن نگاهداشتن
withholding U منع کردن نگاهداشتن
withholds U منع کردن نگاهداشتن
withhold U منع کردن نگاهداشتن
refrigeration U خنک کنی نگاهداشتن در یخچال
humor U خوشی دادن راضی نگاهداشتن
hush U ارامش دادن مخفی نگاهداشتن
To bottle up ones anger. U خشم خود را دردل نگاهداشتن
talent scouts U کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
talent scout U کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
double-parking U نگاهداشتن اتومبیل در دوردیف در کنار خیابان
immure U در چهار دیوار نگاهداشتن محصور کردن
double-parks U نگاهداشتن اتومبیل در دوردیف در کنار خیابان
double-parked U نگاهداشتن اتومبیل در دوردیف در کنار خیابان
double-park U نگاهداشتن اتومبیل در دوردیف در کنار خیابان
time U به موقع انجام دادن وقت نگاهداشتن
double park U نگاهداشتن اتومبیل در دوردیف در کنار خیابان
times U به موقع انجام دادن وقت نگاهداشتن
timed U به موقع انجام دادن وقت نگاهداشتن
it is past all hope U جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
hawsers U طناب فولادی مخصوص نگاهداشتن کشتی در حوضچه
hawser U طناب فولادی مخصوص نگاهداشتن کشتی در حوضچه
to respect oneself U رعایت شرافت نفس نمودن خودراباشرف ومحترم نگاهداشتن
scullery U اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال
sculleries U اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
capacitate U لایق کردن صلاحیتدار کردن
abler U لایق بودن مناسب بودن
ablest U لایق بودن مناسب بودن
strap U : باتسمه بستن باتسمه نگاهداشتن
straps U : باتسمه بستن باتسمه نگاهداشتن
storage U می نیست
secondary U نیست
temporary storage U می نیست
it is well enough U بد نیست
Plug and Play U یچ نیست
isn't U نیست
auxiliaries U نیست
It's not new. نو نیست.
auxiliary U نیست
he takes no notice of it U نیست
aint U نیست
he is not of our number U از ما نیست
to make no mention of U ذکری از ان نیست
it is unnecessary U لازم نیست
ought not U شایسته نیست
he is out of huomor U سر دماغ نیست
he knows a thing or two U بی تجربه نیست
it's only me U کسی نیست
it needs not U لازم نیست
it is unsuitable U مناسب نیست
it lies beyond his competence U در صلاحیت او نیست
he is out of huomor U سر خلق نیست
my health is tolerable U حالم بد نیست
niet le fait U کار او نیست
no hurry U عجلهای نیست
no trouble U زحمتی نیست
he is none of my friends U او از دوستان من نیست
he is a bad husband U صرفه جو نیست
he is not in it U داخل نیست
he has nothing in him U کسی نیست
thereis no end to it U انراپایانی نیست
he is not willing to go U نیست برود
he is out of his senses U بهوش نیست
no object U چیزی نیست
no matter U چیزی نیست
you are written U حق با شما نیست
cold is merely privative U گرما نیست
it is not in good workingorder U دایر نیست
it is not half bad U هیچ بد نیست
that is wrong U درست نیست
if you please U اگرزحمت نیست
It cant be helped. U چاره ای نیست
inextinct U نیست نشده
that is not it U این نیست
it has escaped my remembrance U یاد نیست
close the door please U اگرزحمت نیست
the ice is treach erous U یخ محکم نیست
it is nothing out of the way U غریب نیست
dont mention it U چیزی نیست
he is rather i. than sick U ناخوش نیست
there is no hurry U شتابی نیست
there is no hurry U عجلهای نیست
it is immaterial U چیزی نیست
It is all right . It is o. k. U طوری نیست
Such is not the case . That is not so. U اینطور نیست
i do not have it in me U از من ساخته نیست
It is not advisable . It is inexpedient. U صلاح نیست
that depends U معلوم نیست
static U که پویا نیست
He is not man enough to do it . He is not the man for it . He hasnt got the guts to do it . U مردش نیست
He goes on and on . He is most persistent . U ول کن معامله نیست
It's not new. جدید نیست.
sacred cow <idiom> U چارهای نیست
no sweat <idiom> U مشکلی نیست
no wonder <idiom> U تعجبی نیست
Nevermind! U مهم نیست !
I dont remember ( recall ) . U یادم نیست
nihilism U نیست انگاری
There is no hot water U آب گرم نیست.
There is nothing wrong with you . You are all right . U هیچیت نیست
needn't U لازم نیست
he is indisposed to go U اماده رفتن نیست
he is nod U اهل انظباط نیست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com