English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
The new bI'll was ratified. Unanimously. U لایحه جدید باتفاق آراءتصویب شد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
in concert with U باتفاق
inchorus U باتفاق
accompanied by U باتفاق
in company with U باتفاق
unanimously U باتفاق اراء
to pull together U باتفاق زیستن
with one a U باتفاق متفقا
with consent U باتفاق ارا با یک زبان
rehyphenation U تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید
imagism U مکتب شعر جدید که قبل ازجنگ اول جهانی رایج شده وپیرو تشبیهات زنده وموضوعات جدید وبکر وازادی از قید سجع وقافیه است
install U تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installing U تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installs U تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
bills U لایحه
bill U لایحه
essays U لایحه
essay U لایحه
first reading of a bill U شوراول لایحه
statement of defence U لایحه دفاعیه
cross bill U لایحه دفاعیه
financial bill U لایحه مالی
the bill got throught the majlis U لایحه از مجلس گذشت
to veto a bill U لایحه قانونی راردکردن
got through (the bill got through the ma U لایحه از مجلس گذشت
To pass a bI'll through parliament . U لایحه یی را از مجلس گذراندن
army program memorandum U لایحه برنامههای ارتشی
the bill was read for the first time U شور اول لایحه تمام شد
army program memorandum U لایحه برنامههای نیروی زمینی
bills U سند مالی لایحه یا طرح قانونی
particulars U دادخواست خواهان و لایحه جوابیه خوانده
pocket veto U رد لایحه قانونی بوسیله معوق گذاردن ان
omnibus bill U لایحه قانونی که مسائل گوناگون در بر دارد
bill U سند مالی لایحه یا طرح قانونی
first reading U طرح نخستین لایحه قانونی درمجلس
map compilation U تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
the bill defined his powers U حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
amendments U پیشنهاداصلاحی نمایندهء مجلس نسبت به لایحه یا طرح قانونی
amendment U پیشنهاداصلاحی نمایندهء مجلس نسبت به لایحه یا طرح قانونی
riders U ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
rider U ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
bill of attainder U لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
update U 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updated U 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updates U 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
rejoinders U پاسخ خواهان به لایحه جوابیه خواهان
rejoinder U پاسخ خواهان به لایحه جوابیه خواهان
up-to-date U جدید
up to date U جدید
unprecedented U جدید
novels U جدید
maidens U جدید
maiden U جدید
newer U جدید
unprecedentedly U جدید
new U جدید
modern U جدید
new- U جدید
recent U جدید
newest U جدید
novel U جدید
innovations U حرکت جدید
neophyte U جدید الایمان
reorganization U صورت جدید
innovation U حرکت جدید
freshmen U جدید الورود
freshman U جدید الورود
neophytes U جدید الایمان
modern U جدید مدرن
It's not new. جدید نیست.
probes U اکتشاف جدید
probe U اکتشاف جدید
probed U اکتشاف جدید
New Year U سال جدید
the new testament U عهد جدید
neoteric U جدید تازه
new deal U سیاست جدید
modern physics U فیزیک جدید
revisions U چاپ جدید
revision U چاپ جدید
newfound U جدید الاکتشاف
postulancy U جدید الورودی
postulant U جدید الورود
proselyte U جدید الایمان
recent development U بسط جدید
neogenesis U تولید جدید
modern system U نظام جدید
fresh target U هدف جدید
reprinting U چاپ جدید
new deal U قرار جدید
reprinted U چاپ جدید
reprint U چاپ جدید
neologisms U واژه جدید
reprints U چاپ جدید
modern sector U بخش جدید
neologism U واژه جدید
acclimate به آب و هوای جدید خو گرفتن
reseats U صندلی جدید دادن
acclimates U به اب و هوای جدید خو گرفتن
resurfaced U لایهی جدید افزودن
resurfaces U لایهی جدید افزودن
neoanthropic U وابسته به انسان جدید
rehousing U بخانه جدید رفتن
rehouses U بخانه جدید رفتن
rehoused U بخانه جدید رفتن
rehouse U بخانه جدید رفتن
forwarding address آدرس پستی جدید
bring some new facts to light <idiom> U کشف حقایق جدید
on the bandwagon <idiom> U مشهوریت گروه جدید
acclimating U به اب و هوای جدید خو گرفتن
reseating U صندلی جدید دادن
neoanthropic U شبیه انسان جدید
restores U برگرداندن به وضعیت جدید
restored U برگرداندن به وضعیت جدید
restore U برگرداندن به وضعیت جدید
kakapo U طوطی زلاند جدید
involucrum U تشکیل استخوان جدید
acclimated U به اب و هوای جدید خو گرفتن
imagism U مکتب شعر جدید
one nails drives another U غم جدید غم کهنه را بر از یاد
neoplatonism U مکتب افلاطونیون جدید
ultramodern U خیلی جدید متجدد
reseat U صندلی جدید دادن
reseated U صندلی جدید دادن
restoring U برگرداندن به وضعیت جدید
currencies U جدید بودن نقشه
currency U جدید بودن نقشه
neo- U پیشوند بمعنی جدید
neo U پیشوند بمعنی جدید
draft U بازیگر جدید تیم
drafted U بازیگر جدید تیم
drafts U بازیگر جدید تیم
resurface U لایهی جدید افزودن
used U آنچه جدید نیست
development U توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
natality U تعداد زایش وموالید جدید
neology U استعمال واژه یااصطلاح جدید
kiwis U نوعی مرغ زلاند جدید
zelanian U Zeland New وابسته به زلاند جدید
installation U تنظیم سیستم کامپیوتر جدید
newfound U جدید الاختراع تازه پیداشده
kiwi U نوعی مرغ زلاند جدید
neoplatonic U وابسته به فلسفه افلاطونی جدید
developments U توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
installations U تنظیم سیستم کامپیوتر جدید
maori U قبایل مائوری زلاند جدید
release U قراردادن محصول جدید دربازار
granfather file U یک طرح حفافتی که در ان سه فایل جدید
precursor U ماده متشکله جسم جدید
precursors U ماده متشکله جسم جدید
acclimation U اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
epochs U اغاز فصل جدید عصر
epoch U اغاز فصل جدید عصر
cenogenesis U ایجاد میشود نسل جدید
releases U قراردادن محصول جدید دربازار
released U قراردادن محصول جدید دربازار
infanticide U قاتل بچه جدید الولاده
demotic U وابسته بحروف جدید هیروگلیفی
get in the swing of things <idiom> U به شرایط جدید عادت کردن
analysis U یات هزینههای محصول جدید
rename U دادن نام جدید به فایل
renamed U دادن نام جدید به فایل
renames U دادن نام جدید به فایل
renaming U دادن نام جدید به فایل
New Testament U کتب عهد جدید مسیحیان
capital budget U بودجه اصلاحات و ایجاد تاسیسات جدید
updates U بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
receptee U افرادپذیرفته شده جدید یا افرادجدیدی یکان
upgrade U قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
development U برنامه ریزی تولید محصول جدید
upgraded U قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
neolith U الت سنگی مربوط به عصرحجر جدید
acclimating U به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
acclimates U به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
acclimated U به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
upgrades U قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
upgrading U قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
neolithic U وابسته به عصر حجر جدید نوسنگی
technological U تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
technologically U تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
icot U موسسه تکنولوژی کامپیوتر نسل جدید
updated U بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
New World U نیمکره غربی یا دنیای جدید امریکا
launches U قرار دادن محصول جدید در بازار
launched U قرار دادن محصول جدید در بازار
The new road is 40 miles long . U جاده جدید 40 میل طول دارد
researches U توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
launching U قرار دادن محصول جدید در بازار
research U توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
This is the site for a new scool . U اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
launch U قرار دادن محصول جدید در بازار
researching U توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
update U بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
developments U برنامه ریزی تولید محصول جدید
prescientific U مربوط بدوره قبل از علوم جدید
researched U توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
up to d. U تمام شده تا تاریخ فعلی تازه جدید
kaka U طوطی سبز زیتونی رنگ زلاند جدید
inserting U افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
to acclimate [American E] to new circumstances U [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
abstract representation U [ترکیب معماری پست مدرنیسم و نوگرایی جدید]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com