English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
necrophilous U لاشه دوست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
A friend in need is a friend indeed.. <proverb> U دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
I like to be friends with you. U من دوست دارم با تو دوست باشم.
carnage U لاشه ها
carcases U لاشه
carrion U لاشه
corpse U لاشه
corpses U لاشه
carcass U لاشه
carcasses U لاشه
bier U لاشه
biers U لاشه
cadaver U لاشه
carcase U لاشه
cadavers U لاشه
corse U لاشه
quarry U لاشه شکار
quarries U لاشه شکار
trunk U تنه لاشه
hulks U لاشه کشتی
trunks U تنه لاشه
hulk U لاشه کشتی
retired draft U لاشه برات
necrophagous U لاشه خوار
cadaverous U لاشه مانند
quarrying U لاشه شکار
body U لاشه جسم
fieldstone U لاشه سنگ
rubble U سنگ لاشه
hulls U لاشه کشتی
hull U لاشه کشتی
bodies U لاشه جسم
carrion U لاشه گندیده
cadaveric U لاشه مانند
spalls U لاشه سنگ
hulky U لاشه دار بدهیکل
offal U مواد زائد لاشه
uncoursed rubble masonery U بنایی سنگ لاشه در هم
to recover a body from the wreckage U بازیابی کردن لاشه ای از خرابه
wreckage U لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
wreckage piece U تکه ای از لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
crematory U کورهای که لاشه مرده یااشغال را در ان می سوزانند
crematorium U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
incinerators U کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
incinerator U کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
crematoria U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
wreck U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecking U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecks U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
crematoriums U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
I am done with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am [have] finished with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
Where the carcass is there the ravens will collect together. <proverb> U هر کجا لاشه اى وجود دارد آنجا لاشخورها دور هم جمع مى شوند.
philogynist U زن دوست
hydrophilic compound U اب دوست
dienophile U دی ان دوست
heart-to-heart U دوست
leal U دوست
bozo U دوست
ally U دوست
philoginous U زن دوست
hydrophilic U اب دوست
chum U دوست
chums U دوست
amicable U دوست
heart to heart U دوست
heart-to-hearts U دوست
unfriended U بی دوست
allying U دوست
schoolmates U دوست
friendless U بی دوست
buddies U دوست
friend U دوست
friends U دوست
schoolmate U دوست
formalist U دوست
buddy U دوست
philanthrope U بشر دوست
I need my e U من دوست دارم
oxyphil U اسید دوست
philhellene U دوست یونان
philhellenic U دوست یونان
philobiblic U کتاب دوست
philotechnic U صنعت دوست
philotechnic U صناعت دوست
phihellenic U یونانی دوست
phiadelphian U نوع دوست
liquorish U نوشابه دوست
lipophilic U چربی دوست
kissing kind U باهم دوست
isophilic U همجنس دوست
hydrophilic compound U ترکیب اب دوست
hydrophilic U ترکیب اب دوست
lithophilous U سنگ دوست
myrmecophilous U مورجه دوست
patiot U میهن دوست
oxyphile U اسید دوست
intimado U دوست صمیمی
ornithophilous U مرغ دوست
nucleophile U هسته دوست
negrophil U سیاه دوست
negrophil U زنگی دوست
solomon U صلح دوست
pornerastic U جنده دوست
psychrophilic U سرما دوست
girlfriend U دوست دختر
girlfriends U دوست دختر
pen pal U دوست قلمی
pen pal U دوست مکاتبهای
pen pals U دوست قلمی
pen pals U دوست مکاتبهای
unlovely U دوست نداشتنی
take kindly to <idiom> U دوست داشتن
saprophytic U پوده دوست
sweet tooth U شیرینی دوست
his friend's murder U قتل دوست او
to make a friend of U دوست شدن با
xenophile U بیگانه دوست
zoophilic U حیوان دوست
zoophilous U حیوان دوست
careerist U حرفه دوست
careerists U حرفه دوست
family man U زن و بچه دوست
family men U زن و بچه دوست
hydrophilic U اب دوست علاقمند به اب
cater cousin U دوست صمیمی
boyfriends U دوست پسر
boyfriend U دوست پسر
fraternize U دوست بودن
cobber U دوست صمیمی
likable U دوست داشتنی
social U جمعیت دوست
loveliest U دوست داشتنی
social U گروه دوست
likes U دوست داشتن
fraternising U دوست بودن
lovelier U دوست داشتنی
humanitarian U بشر دوست
bibliophil U کتاب دوست
loyalists U دولت دوست
anglophile U انگلیسی دوست
loyalist U دولت دوست
amativeness U دوست داشتن
acidophile U اسید دوست
rats U دوست بی وفا
acidophile U ترشی دوست
patriotic U میهن دوست
patriots U وطن دوست
cronies U دوست صمیمی
dislike U دوست نداشتن
disliked U دوست نداشتن
dislikes U دوست نداشتن
philanthropist U بشر دوست
philanthropists U بشر دوست
patriot U وطن دوست
disliking U دوست نداشتن
expressionism U حالت دوست
crony U دوست صمیمی
affect U دوست داشتن
liked U دوست داشتن
fraternized U دوست بودن
like U دوست داشتن
sporting U بازی دوست
lovely U دوست داشتنی
fraternizes U دوست بودن
fraternizing U دوست بودن
gregarious U گروده دوست
affects U دوست داشتن
expressionist U حالت دوست
dendrophilous U درخت دوست
friends U دوست کردن
friend U دوست کردن
francophile U فرانسه دوست
lovable U دوست داشتنی
friendly state U کشور دوست
gallophile U فرانسه دوست
germanophil U المان دوست
hail fellow U دوست صمیمی
culturist U فرهگ دوست
hand and glove U دوست یک دل ویکزبان
hand and glove U دوست همراز
hand in glove U دوست یک دل ویکزبان
hand in glove U دوست همراز
hemophile U خون دوست
loveable U دوست داشتنی
francophil U فرانسه دوست
likeable U دوست داشتنی
heliophilous U افتاب دوست
fraternises U دوست بودن
humansit U انسان دوست
humnanist U همنوع دوست
peaceable U صلح دوست
warlike U جنگ دوست
fraternised U دوست بودن
dislikable U دوست نداشتنی
dislikeable U دوست نداشتنی
hydrophile U اب دوست علاقمند به اب
electrophile U الکترون دوست
chessist U شطرنج دوست
halophilous U نمک دوست
dressy U متداول لباس دوست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com