Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
market value
U
قیمت مناسب برای خریداروفروشنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fair price
U
قیمت مناسب
trial and error
<idiom>
U
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
freight
U
وسیله حملی که ازنظر قیمت مناسب است ولی کند عمل میکند
keystroke
U
برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است
aniline
U
رنگ شیمایی آنیلینی که ارزان قیمت بوده ولی ثبات رنگی خوبی ندارد لذا مناسب رنگرزی فرش نیست
skimming
U
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
fair weather
U
مناسب برای
cantabile
U
مناسب برای اواز
suitable for children
U
مناسب برای بچه ها
airworthiness
U
مناسب برای پرواز
airworthy
U
مناسب برای پرواز
in pride of grease
U
مناسب برای کشتن
winterish
U
مناسب برای زمستان
running
U
مناسب برای مسابقه دو
fill the bill
<idiom>
U
مناسب برای همه جا
skiable
U
مناسب برای اسکی
fencible
U
مناسب برای نرده کشی
ready
U
مناسب برای استفاده از یا فروش .
readying
U
مناسب برای استفاده از یا فروش .
buyer's market
U
بازار مناسب برای خریدار
readies
U
مناسب برای استفاده از یا فروش .
roadworthy
U
مناسب برای بکاربردن درجاده ها
gressorial
U
مناسب برای راه رفتن
offices
U
مناسب برای استفاده در شرکت
readied
U
مناسب برای استفاده از یا فروش .
fishable
U
مناسب یا مجاز برای ماهیگیری
office
U
مناسب برای استفاده در شرکت
kinked demand curve
U
و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
to be
[look]
somewhat
[the]
worse for wear
[person, thing]
U
مناسب نبودن برای پوشیدن
[جامه ای]
jump speed
U
سرعت مناسب برای پرش باچتر
jump altitude
U
ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
He's not suited for a doctor.
U
او
[مرد]
برای یک پزشک مناسب نیست.
fair drawing
U
طرح مناسب برای چاپ و تکثیر
lyrical
U
مناسب برای نواختن یاخواندن باچنگ
sawtimber
U
الوار مناسب برای اره کشی
log wood
U
درخت بقم
[در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
amphimictic
U
مناسب برای تولید و تناسل واختلاط نژاد
ski run
U
سرازیری یا مسیر مناسب برای اسکی بازی
flag days
U
روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
slot
U
منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
slots
U
منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
slotting
U
منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
that is i. to this purpose
U
برای این مقصود مناسب یاکافی نیست
gorge portion
U
محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
bug taper
U
ریسمان مناسب برای استفاده از طعمه زیر اب
constructive placement
U
تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
The fire is fit to roast the meat.
U
این آتش برای کباب کردن گوشت مناسب است
fits units with ... connection
U
مناسب برای دستگاه هایی با اتصال ...
[الکترونیک مهندسی برق]
spot price
U
قیمت برای فروش فوری
basing point
U
نقطه مبدا برای قیمت
request for quotation
U
تقاضا برای اعلام قیمت
What is the price per night?
U
قیمت برای یک شب چقدر است؟
sector
U
شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
sectors
U
شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
to suggest it is appropriate to do so
[matter]
U
پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد
[چیزی ]
verification
U
بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
What is the price per week?
U
قیمت برای یک هفته چقدر است؟
fourth generation computers
U
زبانهایی که برای کاربر فاهر مناسب دارند و هوشمند طراحی نشده اند
What is the price for bed and breakfast?
U
قیمت برای تخت و صبحانه چقدر است؟
recommended retail price
U
قیمت توصیه شده برای مصرف کننده
price line pricing
U
قیمت گذاری ثابت برای یک گروه کالا
reserve price
U
قیمت پنهانی
[در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
voicing
U
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voices
U
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voice
U
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
CD WO
U
مناسب برای ذخیره سازی متون آرشیو و یا آزمایش ROM-CD پیش از دوباره کاری
price support
U
تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
dropping
U
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drops
U
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropped
U
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drop
U
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
conversion
U
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversions
U
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
leases
U
نوشتهای برای واگذاری یک قطعه در یک زمانی به جای پرداخت قیمت
collusion
U
برای تعیین قیمت مشترک و یا تقسیم بازار کالامیان خود
lease
U
نوشتهای برای واگذاری یک قطعه در یک زمانی به جای پرداخت قیمت
populate
U
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populates
U
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populating
U
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
hand-held
U
کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
fibre optics
U
لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند
enumerated type
U
فضای ذخیره سازی داده یا رده بندی با استفاده از اعداد برای نمایش برچسبهای مناسب انتخاب شدنی
routing
U
مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
semaphore
U
مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
telegenic
U
دارای استعداد شرکت دربرنامههای تلویزیونی مناسب برای برنامه تلویزیونی
ergonomics
U
بخشی از طراحی نرم افزار یا سخت افزار تا برای استفاده مناسب و امن شود
fair trade laws
U
قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
wife's equity
U
عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
free drop
U
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
arm
U
وسیله مکانیکی در درایو دیسک برای مکان دهی به نوک خواندن / نوشتن روی شیار مناسب از دیسک
cost plus pricing
U
تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
current standard cost
U
مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
unbundled software
U
نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
fit
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
fits
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
fittest
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
controlled environment
U
محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
fractional T
U
روش تقسیم فرفیت از خط ارتباطی T با نرخ مگابیت در ثانیه به کانالهای کوچکتر کیلوبایت در ثانیه که مناسب تر و ارزانتر برای استفاده مشتری هستند
pos
U
سیستمی که از ترمینال کامپیوتری در سایت نقط ه فروش برای ارسال الکترونیکی یا کترول مشابه به قیمت گذاری محصول و... استفاده میکند
object code
U
خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
underprice
U
قیمت پایین تراز قیمت بازار
conversion
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
STT
U
نشانه تامین اتصال امن بین جستجوگر کاربر و وب سایت فروشنده که به کاربر امکان پرداخت قیمت برای اینترنت میدهد
point of sale
U
سیستمی که از ترمینال کامپیوتر در نقط ه فروش سایت برای ارسال الکترونیکی یا کنترل ارسال مشابه قیمت گذاری محصول و.. استفاده میشود
value added
U
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
stock watering
U
سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
list price
U
فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
paasche price index
U
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
last price
U
اخرین قیمت حداقل قیمت
shadow price
U
شبه قیمت قیمت ضمنی
normal price
U
قیمت عادی قیمت معمولی
quantum valebat
U
در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
axle stub
U
اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
secure transaction technology
U
سیستم ساخت ماکروسافت برای ایجار اتصال ایمن بین جستجوگر کاربر و وب سایت فروشنده که به کاربر امکان پرداخت قیمت کالاها روی اینترنت میدهد
bears
U
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear
U
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
early token release
U
در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
CSMA CD
U
پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
c
U
رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
slutsky theorem
U
براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
spiral of wages and prices
U
حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
law of demand
U
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
tacit collusion
U
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
marginal cost pricing
U
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
trover
U
دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
kiosks
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
acceptable
<adj.>
U
مناسب
in point
U
مناسب
suitable
<adj.>
U
مناسب
satisfactory
<adj.>
U
مناسب
exact
<adj.>
U
مناسب
good
[sufficient]
<adj.>
U
مناسب
condign
U
مناسب
congurous
U
مناسب
sufficing
<adj.>
U
مناسب
sufficient
<adj.>
U
مناسب
fit
U
مناسب
adaptations
U
مناسب
idoneous
U
مناسب
infelicitous
U
نا مناسب
correct
<adj.>
U
مناسب
proper
<adj.>
U
مناسب
real
<adj.>
U
مناسب
true
<adj.>
U
مناسب
irrelative
U
نا مناسب
proper
U
مناسب
accurate
[correct]
<adj.>
U
مناسب
assorted
U
مناسب
fitting
U
مناسب
adaption
U
مناسب
accomodating
U
مناسب
convenient
<adj.>
U
مناسب
tailored
U
مناسب
vantage
U
مناسب
pertains
U
مناسب
relevant
U
مناسب
pertained
U
مناسب
pertain
U
مناسب
oportuneness
U
مناسب
incompetent
U
نا مناسب
optimum
U
مناسب
semblable
U
مناسب
purposeful
<adj.>
U
مناسب
purpose-built
<adj.>
U
مناسب
by fits and starts
U
مناسب
habile
U
مناسب
practical
<adj.>
U
مناسب
practicable
<adj.>
U
مناسب
functional
<adj.>
U
مناسب
expedient
<adj.>
U
مناسب
appropriate
<adj.>
U
مناسب
handy
<adj.>
U
مناسب
applicatory
<adj.>
U
مناسب
becoming
U
مناسب
useful
<adj.>
U
مناسب
adequate
<adj.>
U
مناسب
appropriate
[to]
<adj.>
U
مناسب
[به]
purposive
<adj.>
U
مناسب
shapeable
U
مناسب
appropriate
[for an occasion]
<adj.>
U
مناسب
close fit
U
مناسب
apposite
U
مناسب
helpful
<adj.>
U
مناسب
handy
[useful]
<adj.>
U
مناسب
utile
[archaic]
[useful]
<adj.>
U
مناسب
utilitarian
[useful]
<adj.>
U
مناسب
adaptation
U
مناسب
beneficial
<adj.>
U
مناسب
fittest
U
مناسب
advantageous
<adj.>
U
مناسب
valuable
<adj.>
U
مناسب
serviceable
<adj.>
U
مناسب
euqal
U
مناسب
fits
U
مناسب
commodity
U
وسیله مناسب
fits
U
درخور مناسب
suitable conditions
U
شرایط مناسب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com