English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
market prices U قیمتهای بازار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
market prices U قیمتهای تعیین شده در بازار
Other Matches
walras law U براساس این قانون در تعادل عمومی بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادی بازار کالا درحالت تعادل قرارداشته باشنددر این صورت بازار بعدی که میتواند بازار پول باشد نیز درحالت تعادل قرار خواهدداشت
dumping U فروش کالا در بازار خارج به قیمتی ارزانتر از بازار داخل
market research U تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
fairest U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairer U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairs U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fair U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
whole prices U قیمتهای عمده
relative prices U قیمتهای نسبی
official prices U قیمتهای رسمی
guaranteed prices U قیمتهای تضمین شده
distorted prices U قیمتهای تحریف شده
value cost contract U پیمان بستن با قیمتهای پایه
index of wholesale prices U شاخص قیمتهای عمده فروشی
index of retail prices U شاخص قیمتهای خرده فروشی
price support system U نظام قیمتهای حمایت شده
market failure U شکست بازار نارسائی بازار
point of sale U محل ای در مغازه برای پرداخت قیمتهای کالاها
effective demand U تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
market value U در بازار قیمت بازار
market socialism U سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
escalation U مادهای در قرارداد که براساس ان قیمتهای قرارداد تعدیل میگردد
market economies U اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economy U اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
market U بازار
bazaars U بازار
markets U بازار
marketed U بازار
bazaar U بازار
the mareet was weak U بازار
trone U بازار
agora U بازار
market places U بازار
market place U بازار
cloth-hall U بازار
shopping center U بازار
mart U بازار
market demand U تقاضای بازار
county fair U بازار مکاره
market freedom U ازادی بازار
county fair U بازار روز
credit market U بازار اعتباری
market functions U وفائف بازار
market equilibrium U تعادل بازار
commodity market U بازار کالا
market forces U نیروهای بازار
aggregate market supply U عرضه کل بازار
market failure U ناتوانی بازار
capital market U بازار سرمایه
dead market U بازار کساد
dead market U بازار کم فروش
imperfect market U بازار ناقص
historical cost U قیمت بازار
labor market U بازار کار
gold market U بازار طلا
foreign market U بازار خارج
foreign exchange market U بازار ارز
falling market U بازار رو به زوال
fair market U بازار مکاره
fair market U هفته بازار
exchange market U بازار اسعار
download U بازار کارافتاده
loan market U بازار وام
buyers market U بازار خرید
domestic market U بازار داخلی
market appraisal U سنجش بازار
home market U بازار داخلی
mart U بازار مالی
EEC U بازار مشترک
widening of market U گسترش بازار
wage market U بازار دستمزد
the market is dull U بازار کساداست
spot market U بازار نقدی
sharing the market U تقسیم بازار
seller's market U بازار فروشنده
sales area U بازار فروش
perfect market U بازار کامل
carpet market U بازار فرش
financial market U بازار مالی
oil market U بازار نفت
narrow market U بازار محدود
market value U قیمت بازار
market price U قیمت بازار
market penetration U نفوذ به بازار
market overt U بازار اشکار
market oriented U در جهت بازار
market opportunity U فرصت بازار
market mechanism U مکانیسم بازار
market leader U پیشرو بازار
market leader U پیشقدم در بازار
market review U بررسی بازار
market survey U بررسی بازار
market trust U بازار انحصاری
market trends U روندهای بازار
market system U نظام بازار
market structure U بنیان بازار
market structure U ساخت بازار
market share U سهم بازار
market segmentation U تجزیه بازار
market segmentation U تقسیم بازار
market risk U خطر بازار
market imperfection U نقص بازار
market research U بررسی بازار
emporium U بازار بزرگ
free market U بازار ازاد
emporiums U بازار بزرگ
black market U بازار سیاه
open market U بازار باز
open market U بازار ازاد
tenors U بازار سلف
black markets U بازار سیاه
emporia U بازار بزرگ
free markets U بازار ازاد
market economy U اقتصاد بازار
supermarket U ابر بازار
market economies U اقتصاد بازار
supermarkets U ابر بازار
money market U بازار پول
money markets U بازار پول
sale U بازار فروش
marketing U بازار یابی
outlets U بازار فروش
outlet U بازار فروش
Common Market U بازار مشترک
marketplace U بازار گاه
gluts U پر کردن بازار
competitions U بازار ازاد
competition U بازار ازاد
bourse U بازار سهام
brand leader U پیشرو در بازار
slump U کسادی بازار
bullion market U بازار شمش
bullish market U بازار احتکاری
bullish market U بازار رو به رونق
buyer's market U بازار خرید
bearish market U بازار رو به افول
slumping U کسادی بازار
tenor U بازار سلف
slumped U کسادی بازار
glut U پر کردن بازار
slumps U کسادی بازار
aggregate market demand U تقاضای کل بازار
market grades and grading U طبقه بندی بازار
launches U جا انداختن کالا در بازار
launched U جا انداختن کالا در بازار
the market is dull U بازار راکد است
launch U جا انداختن کالا در بازار
markets U در بازار دادوستد کردن
market U در بازار دادوستد کردن
market rate of interest U نرخ بهره بازار
market U به بازار عرضه کردن
marketed U در بازار دادوستد کردن
marketed U به بازار عرضه کردن
markets U به بازار عرضه کردن
to place on the market U به بازار عرضه کردن
open market price U قیمت بازار ازاد
to put on the market U به بازار عرضه کردن
To depress the market . U بازار را کساد کردن
security market U بازار اوراق بهادار
securities market U بازار اوراق بهادار
soft market U بازار با تقاضای خوب
product launch U جا انداختن محصول در بازار
organized market U بازار سازمان یافته
open purchase U خرید از بازار ازاد
open market rate U نرخ بازار ازاد
spot market U بازار معاملات نقدی
open market operations U عملیات بازار ازاد
market U بازار فروش [اقتصاد]
launching U جا انداختن کالا در بازار
marketability U قابلیت عرضه در بازار
organises U بازار سازمان یافته
organising U بازار سازمان یافته
bull the market U بازار را گرم کردن
break into the market U در بازار رسوخ کردن
black market operations U عملیات بازار سیاه
market directed economy U اقتصاد مبتنی بر بازار
free market system U نظام بازار ازاد
demand and supply market U بازار عرضه و تقاضا
baltic exchange U بازار بورس بالتیک
dual labor market U بازار کار دوگانه
exchange intervention U دخالت در بازار ارز
exchange market U بازار داد و ستد
free market economy U اقتصاد بازار ازاد
home market U بازار داخل کشور
cornering the market U قبضه نمودن بازار
commodity market U بازار کالای مصرفی
organize U بازار سازمان یافته
initial campaign U معرفی کالا به بازار
market mechanism U طرز کار بازار
market leader U دارای رهبریت بازار
organizes U بازار سازمان یافته
organizing U بازار سازمان یافته
market information U اطلاعات و دادههای بازار
commodity market U بازار مواد اولیه
market imperfection U ناقص بودن بازار
market forces U عوامل موثردر بازار
cooling period U زمان بازار خراب کن
market clearing price U قیمت تعادل در بازار
market demand schedule U صورت تقاضاهای خریدارجزء در بازار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com