English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
luff U قلاب مخصوص بلندکردن چیزهای سنگین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
forklift U ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
hay fork U چنگال مخصوص بلندکردن بسته علف ویونجه
squids U قلاب سنگین ماهیگیری
squid U قلاب سنگین ماهیگیری
kentledge U چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
gaff U میله نگهدارنده ضلع بالایی بادبان قلاب مخصوص حمل ماهی به خشکی یا قایق
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
lofts U بلندکردن
loft U بلندکردن
pickup U بلندکردن
removing U بلندکردن
remove U بلندکردن
rears U بلندکردن
rear U بلندکردن
reared U بلندکردن
heft U بلندکردن
extol U بلندکردن
rearing U بلندکردن
extolled U بلندکردن
extolling U بلندکردن
extols U بلندکردن
removes U بلندکردن
crane hook U قلاب سرکابل بالابر جرثقیل قلاب یا چنگک جرثقیل
enhance U زیادکردن بلندکردن
enhances U زیادکردن بلندکردن
enhancing U زیادکردن بلندکردن
shoot up <idiom> U ناگهانی بلندکردن
louden U صدا را بلندکردن
to kick up dust U خاک بلندکردن
to raise a dust U گردوخاک بلندکردن
enhanced U زیادکردن بلندکردن
ennobled U شرافت دادن بلندکردن
ennoble U شرافت دادن بلندکردن
he wants stirring up U برای بلندکردن بایدسیخش زد
lifts U یک وهله بلندکردن بار
ennobling U شرافت دادن بلندکردن
lifting U یک وهله بلندکردن بار
lifted U یک وهله بلندکردن بار
ennobles U شرافت دادن بلندکردن
to get up U بلندکردن ترتیب دادن
lift U یک وهله بلندکردن بار
enthroning U برتخت سلطنت نشاندن بلندکردن
enthrones U برتخت سلطنت نشاندن بلندکردن
enthrone U برتخت سلطنت نشاندن بلندکردن
pile driver U ماشین یا دستگاه بلندکردن الوار
enthroned U برتخت سلطنت نشاندن بلندکردن
lutes U گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lute U گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
write U وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
writes U وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil U روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
sticks U خطای بلندکردن چوب بیش ازحد نشانه
typefaces U مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typeface U مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
graphics U کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
statue of liberty play U بازی تهاجمی از بازیگر گوش که با بلندکردن دست خودحریف را گول می زند
trivia U چیزهای بی اهمیت
valuables U چیزهای بهادار
post matter U چیزهای پستی
the sublime U چیزهای بلندوعالی
scatterings U چیزهای پراکنده
the inevitable U چیزهای عادی
inflammables U چیزهای اتشگیر
inflammable substances U چیزهای اتشگیر
bygone U چیزهای گذشته
gaudery U چیزهای کم بها
oddment U چیزهای متفرقه
by gone U چیزهای گذشته
munching U چیزهای جویدنی
munches U چیزهای جویدنی
cates U چیزهای لذیذ
munch U چیزهای جویدنی
munched U چیزهای جویدنی
incidentals U چیزهای کوچک
inanimate objects U چیزهای بیجان
paleology U دانش چیزهای کهنه
appurtenence U اسباب چیزهای وابسته
inter alia U میان چیزهای دیگر
available amount U مقدار [چیزهای] در دسترس
among others U میان چیزهای دیگر
coconsciousness U ادراک چیزهای یکسان
coconscious U ادراک چیزهای یکسان
to compare oppsites U چیزهای ضد را با هم مقایسه کردن
impediment U چیزهای دست و پاگیر
among other things U میان چیزهای دیگر
microtomy U بریدن چیزهای ریز
Well what do you know!Well i never! U بحق چیزهای نشنیده !
impediments U چیزهای دست و پاگیر
impedimenta U چیزهای دست و پا گیر
bye U چیزهای کناری یاثانوی فرعی
interposition U چیزی که در میان چیزهای دیگرگذارند
to compare apples and oranges <idiom> U چیزهای کاملا گوناگون را با هم برابرکردن
byes U چیزهای کناری یاثانوی فرعی
plexus U چیزهای درهم پیچیده پیچیدگی
to i. on particulars U به چیزهای جزئی اهمیت دادن
microphotography U عکس برداری از چیزهای خرد
gimceackery U چیزهای قشنگ وبی مصرف
pretty pretties U چیزهای قشنگ و نادان فریب
registering U که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register U که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers U که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
see things <idiom> U چیزهای غیر واقعی راتصور کردن
irrespectively U بدون ملاحظه چیزهای دیگر مستقلا
She is fond of sweet things. U از چیزهای شیرین ( شیرینی ) خوشش می آید
scrape together <idiom> U پول یا چیزهای دیگر جمع کردن
supemundane U بالاتراز چیزهای وابسته به این جهان
other things being equal U اگر برای چیزهای دیگر نباشد
litters U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
litter U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
bathos U تنزل از مطالب عالی به چیزهای پیش پا افتاده
littered U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
littering U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
gutter man U دوره گردیکه چیزهای ارزان وکهنه می فروشد
drainer U خشک اندازنده فرفی که اب چیزهای دیگرراخشک میاندازد
intercurrent U مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
papier U یکجور مقوای سخت که چسب و گل رس و چیزهای دیگربخمیران میزنند
penny-wise and pound-foolish <idiom> U توجه به چیزی کوچک وکم توجهای به چیزهای با اهمیت
deleting U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
object lessons U درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
object lesson U درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
nympholepsy U جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
object method of teaching U شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
matelote U یکجور خوراک ماهی که باشراب و پیاز و چیزهای دیگر درست می کنند
I am a great believer in using natural things for cleaning. U من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
embedded code U کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
presentationism U عقیده باینکه چیزهای واقعی هنگام درک در مغز انسان نمایش داده میشوند
dispersal airfield U فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
heavy lift U حمل و نقل هوایی سنگین واحد حمل و نقل هوایی سنگین
harnessing U قلاب
grapples U قلاب
grappled U قلاب
creel U قلاب
creels U قلاب
grapple U قلاب
grappling U قلاب
iron fork U قلاب
crampoon U قلاب
harnessed U قلاب
harness U قلاب
fifi hook U قلاب فی فی
clasps U قلاب
grips U قلاب
gib U قلاب
gripping U قلاب
gripped U قلاب
crows foot U قلاب
hamulus U قلاب
grip U قلاب
crampon U قلاب
takle U قلاب
kake U قلاب
grabbed U قلاب
drag U قلاب
sling dog U تک قلاب
grab U قلاب
knop U قلاب نخ
fishing line U زه قلاب
fish line U زه قلاب
toggles U قلاب
agrafe U قلاب
agraffe U قلاب
toggle U قلاب
fishhook U قلاب
tache U قلاب
tach U قلاب
bracket U قلاب
grabs U قلاب
buckle U قلاب
buckled U قلاب
buckles U قلاب
grabbing U قلاب
grapnels U قلاب
drags U قلاب
ticks U قلاب
dragged U قلاب
grabber U قلاب
holdfast U قلاب
grapnel U قلاب
square bracket U قلاب
hooks U قلاب
hook U قلاب
uncus U قلاب
ticked U قلاب
clasping U قلاب
hamulus U قلاب چه
clasped U قلاب
clasp U قلاب
button hook U قلاب
tick U قلاب
hookers U قلاب انداز
shackle hook U قلاب بوکسل
on hook U قلاب شده
tackle U قرقره قلاب
cleek U قلاب بزرگ
osborne shackle U قلاب حامل
cargo hook U قلاب بار
slinging U قلاب سنگ
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com