English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
everglade U قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
slump U زمین باتلاقی
slumped U زمین باتلاقی
slumping U زمین باتلاقی
slumps U زمین باتلاقی
ignisfatuus U روشنایی شبانه بر روی زمینهای باتلاقی که تصور میرفت ازاحتراق گازهای باتلاقی بوجودمیاید
grassplot U قطعه زمین علفزار
paludal U باتلاقی
marshy U باتلاقی
swampy U باتلاقی
poachy U باتلاقی
poachv U باتلاقی
impaludism U تب باتلاقی
founderous U باتلاقی
foundrous U باتلاقی
fenny U باتلاقی
mayflower U کالبای باتلاقی
marsh marigold U کالتای باتلاقی
slew U محل باتلاقی
mossy U خزه گرفته باتلاقی
marsh hen U ابچلیک باتلاقی امریکا
drosera U دروزرا گیاه حشره خوار باتلاقی
a corduroy road U جاده باتلاقی [که کنده های درختان را بصورت اریب در آن می چینند.]
block U قطعه زمین
lot U قطعه زمین
blocks U قطعه زمین
blocked U قطعه زمین
reservations U قطعه زمین اختصاصی
reservation U قطعه زمین اختصاصی
quadrat U قطعه زمین مستطیل
plat U قطعه زمین کوچک
parcel U دسته قطعه کوچکی از زمین
terra incognita U قطعه زمین از گرو در نیامده
I'll need a plot of land . U یک قطعه زمین لازم دارم
parcels U دسته قطعه کوچکی از زمین
sand trap U قطعه زمین پر از ماسه بعنوان مانع
nook U قطعه زمین پیش امده برامدگی
espianade U قطعه زمین هموار شیب ملایم
patches U مشمع روی زخم قطعه زمین
patch U مشمع روی زخم قطعه زمین
karoo U قطعه زمین صاف مرتفع وخشک افریقا
karroo U قطعه زمین صاف مرتفع وخشک افریقا
bags U قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
bag U قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
tussock grass U علف چمن وچراگاه چمن باتلاقی
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
positive U اتصال به منبع تغذیه که در فرفیت الکتریکی بیشتری از زمین است و جریان را به یک قطعه تامین میکند
shields U صفحه فلزی متصل به زمین برای اینکه ولتاژ خط رناک یا واسط ها به قطعه الکترونیکی نرسند
shield U صفحه فلزی متصل به زمین برای اینکه ولتاژ خط رناک یا واسط ها به قطعه الکترونیکی نرسند
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile U موشک زمین به زمین
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall. U بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
surface-to-surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface to surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction U جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface missile U موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
acres U زمین
ground line U خط زمین
earth U زمین
acre U زمین
ground U : زمین
cinder tracks U زمین دو
lackland U بی زمین
terrain U زمین
earths U زمین
cinder track U زمین دو
ground U زمین
ground surface U کف زمین
ground U کف زمین
norland U زمین
floors U کف زمین
floored U کف زمین
aerospace U جو زمین
floor U کف زمین
real estate U زمین
land n U زمین
this earthly round U زمین
extra terrestrial U زمین
grazes U زمین
grazed U زمین
graze U زمین
domains U زمین
soil U زمین
rooter U زمین کن
globe U زمین
floor U کف زمین
ground [British] [floor] U کف زمین
soils U زمین
domain U زمین
soiling U زمین
fields U زمین
field U زمین
land U زمین
earthing U زمین
globes U زمین
fielded U زمین
grass roots U کف زمین
tellus U زمین
geodetically U زمین
losse earth U زمین خوره
low land U پستی زمین
low land U زمین پست
panhandled U زمین باریکه
lowland U زمین پست
panhandles U زمین باریکه
soil U خاک زمین
stamp one's foot U پا به زمین زدن
strake U باریکه زمین
soil species U نوع زمین
subbasement U زیر زمین
soils U خاک زمین
soil creep U زمین خزه
site building U زمین ساختمانی
soil strain U فشار زمین
marchland U زمین مرزی
mallet field U زمین چوگان
soiling U خاک زمین
panhandling U زمین باریکه
subgrade U زمین پی راه
quick ground U زمین سست
lared of the covenant U زمین موعود
landed a U ملک زمین
shell U قشر زمین
shelling U قشر زمین
shells U قشر زمین
land tax U مالیات زمین
tectonic U زمین ساخت
land restoration U بازسازی زمین
tectonic U زمین ساختی
land reclamation U عمران زمین
cripples U زمین گیر
land reclamation U ابادانی زمین
land of promise U زمین موعود
routes U به زمین نشاندن
table land U زمین هموار
contour U عوارض زمین
crippling U زمین گیر
loose ground U زمین سست
territories U زمین ملک
territory U زمین ملک
levelling rod U زمین پیمایی
crippled U زمین گیر
level land U زمین مسطح
route U به زمین نشاندن
cripple U زمین گیر
parcelling U تفکیک زمین
playing court U زمین بازی
punner U زمین کوب
rammer U زمین کوب
parterre U در طول زمین
paralytic disability U زمین گیری
rear court U انتهای زمین
baselines U خط انتهای زمین
baseline U خط انتهای زمین
original ground U زمین بکر
original ground U زمین طبیعی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com