English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
piece U قطعه ادبی یاموسیقی
pieces U قطعه ادبی یاموسیقی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
morceau U قطعه ادبی یاموسیقی کوتاه
Other Matches
set pieces U قطعه ادبی ویا موسیقی منفردومشخص
set piece U قطعه ادبی ویا موسیقی منفردومشخص
montage U قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
montages U قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
segmentation U تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
lobation U قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
companion part U لنگه قطعه متقابل قطعه راهنما
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
fastest U قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasts U قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasted U قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fast U قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
segments U قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
dismantling shot U تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
segment U قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
fragmenting U قطعه قطعه کردن
segments U قطعه قطعه کردن
mainland U قطعه اصلی قطعه
sectional U قطعه قطعه بخشی
segment U قطعه قطعه کردن
fragments U قطعه قطعه کردن
fritter U قطعه قطعه کردن
fritters U قطعه قطعه کردن
fragmentation U قطعه قطعه شدن
fragment U قطعه قطعه کردن
churlishness U بی ادبی
clownishness U بی ادبی
discourtesy U بی ادبی
misbehaciour U بی ادبی
irreverence U بی ادبی
lowliness U بی ادبی
literary U ادبی
literay U ادبی
indecorousness U بی ادبی
inurbanity U بی ادبی
impoliteness U بی ادبی
belletristic U ادبی
misbehaving U بی ادبی کردن
misbehaves U بی ادبی کردن
locus U مثال ادبی
misbehaved U بی ادبی کردن
literal interpretation U تفسیر ادبی
imagery U تشبیه ادبی
reviewers U منقد ادبی
misbehave U بی ادبی کردن
reviewer U منقد ادبی
moral theology U لاهوت ادبی
miscellanea U جنگ ادبی
figure of speech U صنایع ادبی
cribbed U دزدی ادبی
literarily U بطور ادبی
plagiarizer U دزد ادبی
anthologies U گلچین ادبی
anthology U گلچین ادبی
to misbehave oneself U بی ادبی کردن
pirating U دزد ادبی
plagiarism U دزدی ادبی
pirates U دزد ادبی
pirated U دزد ادبی
garlands U گلچین ادبی
garland U گلچین ادبی
cribs U دزدی ادبی
cribbing U دزدی ادبی
pirate U دزد ادبی
stylistic U ادبی ادیبانه
florilegium U گلچین ادبی
crib U دزدی ادبی
analecta U قطعات ادبی
analecta U گلچین ادبی
apologia U پوزش ادبی
apologias U پوزش ادبی
analects U گلچین ادبی
skits U هجو ادبی
literary property U حق مالکیت ادبی
skit U هجو ادبی
gobbet U گلچین ادبی
piracy U دزدی ادبی
gobbets U گلچین ادبی
plagiarist U سارق ادبی
plagiary U دزدی ادبی
criticism U نقد ادبی
criticisms U نقد ادبی
pirated U دزدی ادبی کردن
pirates U دزدی ادبی کردن
criticizing U نقد ادبی کردن
chefs-d'oeuvre U شاهکار ادبی یا هنری
chef d'oeuvre U شاهکار ادبی یا هنری
chef-d'oeuvre U شاهکار ادبی یا هنری
locus classicus U عبارت نمونه ادبی
criticises U نقد ادبی کردن
analects U قطعات ادبی منتخبات
pirating U دزدی ادبی کردن
criticizes U نقد ادبی کردن
dialogue U مکالمات ادبی و دراماتیک
architectonics U ساختمان اثر ادبی
didactic U یاد دهنده ادبی
bluestockings U دارای ذوق ادبی
bluestocking U دارای ذوق ادبی
stylist U از نظر سبک ادبی
He is courteous ( respectful ). U آدم با ادبی است
stylists U از نظر سبک ادبی
criticised U نقد ادبی کردن
textual critic U نقدگر متون ادبی
stylistic U وابسته به انشای ادبی
dialogues U مکالمات ادبی و دراماتیک
textual critic U نقد ادبی متون
criticising U نقد ادبی کردن
textual critic U ناقد ادبی منقد
pirate U دزدی ادبی کردن
criticized U نقد ادبی کردن
criticize U نقد ادبی کردن
pastiches U تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
pastiche U تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
the desk U کار دفتری یا ادبی یاروحانی
slang U واژه عامیانه وغیر ادبی
anthologize U گلچین ادبی جمع کردن
epigone U مقلد اثار ادبی و هنری
aliterary production U فراورده یا محصول ادبی تالیف
magnum opus U مهمترین اثر ادبی یا هنری
plagiarising U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizing U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiary U سارق اثار ادبی و هنری دیگران
plagiarizes U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
architectonic U مربوط به فن معماری یاساختمان اثر ادبی
plagiarized U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
cool one's heels <idiom> U به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
plagiarize U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarises U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarised U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
academic مربوط به فرهنگستان ادبی یا انجمن علمی
renaissance U دوره تجدد ادبی و فرهنگی رنسانس
academical U ادبی عضو انجمن دانش بافرهنگستان
plagiarist U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
sketchbook U کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
classicize U ازسبک ادبی باستانی پیروی کردن
sketchbooks U کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
anthologist U متخصص و متبحردر گلچین قطعات ادبی
neoscholasticism U نهضت ادبی ادبای کاتولیک قرن نوزدهم
local colour U نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
sturm und drang U نهضت ادبی رمانتیک المان پس از انقلاب فرانسه
locus classicus U مثال ادبی برای توضیح کلمه یاموضوعی
Nothing can excuse such impoliteness. U هیچ عذری برای بی ادبی پذیرفته نیست
ethic U روش اخلاقی یک نویسنده یامکتب علمی یا ادبی و یاهنری
parodist U کسیکه نوشته ادبی راتقلیدکرده بصورت هزل درمیاورد
exegeses U تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
exegesis U تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
pot-boilers U کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boiler U کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot boiler U کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
anatomize U قطعه قطعه کردن تجزیه کردن
isagogics U گفتار در تاریخ ادبی کتاب مقدس و شرح گرداوری یاالهام شدن موادان
High Renaissance U [سبک معماری دوره رنسانس تا تجدد هنری و ادبی ایتالیا در قرن شانزد میلادی]
metaphrast U کسیکه در تبدیل عبارات ادبی یادرتبدیل نظم به نثریانثربه نظم دست دارد
scholiast U مفسر مفسر اثار ادبی کهن
block U قطعه
line segment U قطعه خط
internode U قطعه
section U قطعه
stretched U قطعه
members U قطعه
member U قطعه
fragments U قطعه
blocks U قطعه
sections U قطعه
stretch U قطعه
stretches U قطعه
bloc U قطعه
morceau U قطعه
fragment U قطعه
plots U قطعه
plotted U قطعه
doit U قطعه
plank U قطعه
copyslip U قطعه
plot U قطعه
pieces U قطعه
fragmenting U قطعه
piece U قطعه
blocs U قطعه
panes U قطعه
goblets U قطعه
panels U قطعه
snippy U قطعه
item U قطعه
segments U قطعه
items U قطعه
wodges U قطعه
extent U قطعه
very large scale integration U قطعه
trilobation U سه قطعه
calligraph U قطعه
segment U قطعه
component U قطعه
snip U قطعه
snipped U قطعه
snipping U قطعه
part U قطعه
components U قطعه
small scale integration U قطعه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com