English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
balanced budget theorem U قضیه بودجه متوازن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
balanced budget U بودجه متوازن
cyclically balanced budget U بودجه متوازن ادواری
balanced budget multiplier U ضریب بهم فزاینده بودجه متوازن
multiplier effect of a balanced budget U اثر بهم فزاینده بودجه متوازن
appropriation U بودجه مصوبه برای هزینه اعتبارات پیش بینی شده در بودجه توزیع درامد خالص به حسابهای مختلف
subordinate coajunction U حرف عطفی که قضیه تاریخ را به قضیه اصلی می پیوندد
compound complex U دارای دو قضیه اصلی ویک قضیه فرعی
concordant U متوازن
well conditioned U متوازن
isochronous U متوازن
balanced U متوازن
harmonic U متوازن
isochronal U متوازن
balance economy U اقتصاد متوازن
ampere balance U امپرسنج متوازن
equipoise U متوازن کردن
balanced state U حالت متوازن
counterbalancing U متوازن سازی تقابلی
component of a symmetrical system U مولفه دستگاه متوازن
balanced growth model U الگوی رشد متوازن
balanced polyphase system U مدار چند فاز متوازن
alignments U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignment U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
budget U بودجه
budgets U بودجه
budgeted U بودجه
budget line U خط بودجه
appropriation symbol U کد بودجه
possibilities line U خط بودجه
unfunded U بی بودجه
budget process U مراحل بودجه
budget surplus U مازاد بودجه
budget surplus U اضافه بودجه
budget process U فرایند بودجه
budget balance U تعادل بودجه
budgetary control U کنترل بودجه
budget balance U توازن بودجه
capital budget U بودجه سرمایهای
budget bureau U دفتر بودجه
capital budget U بودجه تاسیساتی
cash budget U بودجه نقدی
budget ceiling U سقف بودجه
budget period U زمان بودجه
budget comittee U گروه بودجه
budget constraint U محدودیت بودجه
budget expenditures U مخارج بودجه
budget period U دوره بودجه
budget execution U اجرای بودجه
budget determinant U تعیین بودجه
budget deficit U کسر بودجه
administrative budget U بودجه اداری
annual budget U بودجه سالانه
appropriation U اختصاص بودجه
budget deficit U کسری بودجه
appropriation limitation U محدودیت بودجه
budget data U اطلاعات بودجه
budget cycle U مراحل بودجه
budget cycle U گردش بودجه
budget credit U اعتبار بودجه
budgetary appropriations U تخصیص بودجه
variable budget U بودجه متغیر
margins U بودجه احتیاطی
military funds U بودجه نظامی
household budget U بودجه خانوار
government dificit surplus U کسر بودجه
state budget U بودجه دولت
government budget U بودجه دولت
flexible budget U بودجه متغیر
margin U بودجه احتیاطی
municipal budget U بودجه شهرداری
unified budget U بودجه واحد
unbalanced budget U بودجه نامتوازن
program budget U بودجه برنامهای
preliminary budget U بودجه مقدماتی
preliminary budget U بودجه ابتدائی
operating budget U بودجه عملیاتی
national budget U بودجه ملی
fixed budget U بودجه ثابت
budgetary U مربوط به بودجه
current budget U بودجه جاری
cyclical budget U بودجه ادواری
cyclical budget U بودجه دورانی
financial budget U بودجه مالی
development budget U بودجه عمرانی
family budget U بودجه خانواده
family budget U بودجه خانوار
deficit U کسر بودجه
deficits U کسر بودجه
budgeting U بودجه ریزی
budget directive U دستورالعمل تهیه بودجه
command budget estimate U براورد بودجه یکان
flexible budget U بودجه انعطاف پذیر
The budget deficit of 1980 . U کسر بودجه سا ل1980
budget classification U طبقه بندی بودجه
apportionment U واگذاری سهمیه بودجه
capital budgeting U بودجه بندی سرمایه
operating budget U بودجه بهره برداری
naval appropriation bill U بودجه نیروی دریایی
national economic budget U بودجه اقتصادی ملی
budgeter U تهیه کننده بودجه
budgeteer U تهیه کننده بودجه
deficit financing U تامین کسر بودجه
premiss U قضیه
axioms U قضیه
theorem U قضیه
cages U قضیه
cage U قضیه
proposition U قضیه
thesis U قضیه
theorems U قضیه
theses U قضیه
cases U قضیه
case U قضیه
clauses U قضیه
axiom U قضیه
propositions U قضیه
propositioned U قضیه
propositioning U قضیه
clause U قضیه
finances U بودجه چیزی را تهیه کردن
preliminary budget forecast U پیش بینی مقدماتی بودجه
financing U بودجه چیزی را تهیه کردن
financed U بودجه چیزی را تهیه کردن
provide for in the budget U در بودجه پیش بینی کردن
finance U بودجه چیزی را تهیه کردن
point of honour U قضیه شرف
orthogonality theorem U قضیه تعامد
clause U جزء قضیه
test cases U قضیه در ازمایش
test case U قضیه در ازمایش
clauses U جزء قضیه
obverse U قضیه تالی
poniard asinorum U قضیه حماریه
slutsky theorem U قضیه اسلاتسکی
syllogism U قضیه منطقی
rearrangement theorem U قضیه نوارایی
pythagorean proposition U قضیه عروس
opposites U عکس قضیه
principal clause U قضیه اصلی
virial theorem U قضیه ویریال
variation theorem U قضیه تغییر
opposite U عکس قضیه
poniard asinorum U قضیه خرفهم
h theorem of boltzmann U قضیه H بولتزمن
mattering U امر قضیه
bernoulli theorem U قضیه برنولی
bayes'theorem U قضیه بیس
asses bridge U قضیه حماریه
expansion theorem U قضیه بسطی
euler's theorem U قضیه اویلر
matters U امر قضیه
euler theorem U قضیه اولر
duality theorem U قضیه دوگانگی
binomial theorem U قضیه دو جملهای
central limit theorem U قضیه حد مرکزی
matter U امر قضیه
mattered U امر قضیه
boltzmann h threrem U قضیه H بولتزمن
planning programming budgetting U نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
deficit financing U تامین مالی از راه کسر بودجه
The welfare budget has been cut down. U از بودجه رفاهی مقداری زده اند
competroller U سازمان کنترل اسناد و بودجه و اعتبارات
to p for a sum in the budget U مبلغی را بودجه پیش بینی کردن
appropriation language U شرح جزئیات بودجه و منظوراز تخصیص ان
capital budget U بودجه اصلاحات و ایجاد تاسیسات جدید
budgetary control U کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
hypothesis U قضیه فرضی نهشته
addition theorem U قضیه جمع پذیری
adjudicated case U قضیه محکوم بها
worst-case scenario U بدترین شکل قضیه
worst case scenario U بدترین شکل قضیه
Pythagoras' theorem U قضیه فیثاغورس [ریاضی]
How did it turn out? U [قضیه] چطور تمام شد؟
In this matter U در این بابت [قضیه]
Pythagorean theorem U قضیه فیثاغورس [ریاضی]
hypotheses U قضیه فرضی نهشته
thesis U رساله دکتری قضیه
non restrictive clause U قضیه غیر تحدیدی
jahn teller theorem U قضیه یان- تلر
majorpremise U کبرای قضیه منطقی
f.clause U قضیه که با in order thatاغازگرد د
superaltern U قضیه کلی مورداستدلال
theses U رساله دکتری قضیه
clausius virial theorem U قضیه ویریال کلازیوس
res judicata U قضیه محکوم بها
issues U مسئله قضیه تحویل جنس
prime number theorem U قضیه اعداد اول [ریاضی]
to have no say [in that matter] U پاسخگو نبودن [در این قضیه]
i had no voice in that matter U من دران قضیه رایی نداشتم
axiom U قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
premise U قضیه ثابت یا اثبات شده
premised U قضیه ثابت یا اثبات شده
issue U مسئله قضیه تحویل جنس
autre fois acquit U قضیه محکوم بها در امورجزاییfacsimile
premisses U قضیه ثابت یا اثبات شده
issued U مسئله قضیه تحویل جنس
well-ordering theorem U قضیه خوش ترتیبی [ریاضی]
axioms U قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
I saw it for myself . I was an eye –witness U خودم شاهد قضیه بودم
peace dividend U ازبین رفتن بودجه دفاعی دراواخر سال ۱۹۸۰
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com