English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dedication U قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
dedications U قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
scilicet U از این چنین استنباط میشود.....
It was inappropriate to make such a remark . U مناسبت نداشت چنین مطلبی اظهار گردد
methought U چنین بنظرم میرسد چنین می نماید
institutive U تاسیسی
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
equitable estate U در CL مرتهن بالقوه مالک عین مرهونه میشود و بعلاوه تاسیسی وجوددارد که به موجب ان می توان حق از گرو دراوردن ملک را از راهن سلب کرد
presumptions U استنباط
readings U استنباط
corollaries U استنباط
inference U استنباط
elicitation U استنباط
eduction U استنباط
inferences U استنباط
presumption U استنباط
sequitur U استنباط
reading U استنباط
corollary U استنباط
it happened thaf U چنین
such U چنین
such U یک چنین
likewise U چنین
so U چنین
sic U چنین
thus U چنین
i express my regret for it U که چنین شد
like this U چنین
deduce U استنباط کردن
inferring U استنباط کردن
infers U استنباط کردن
educe U استنباط کردن
educt U استخراج یا استنباط
presumption U استنباط گستاخی
presumptions U استنباط گستاخی
deducing U استنباط کردن
inferred U استنباط کردن
inducts U استنباط کردن
inducting U استنباط کردن
infer U استنباط کردن
inducted U استنباط کردن
deduced U استنباط کردن
induct U استنباط کردن
deduces U استنباط کردن
deducible U استنباط شدنی
presumption of law U استنباط قانونی
follows U پیروی استنباط
to be deduced U استنباط شدن
followed U پیروی استنباط
follow U پیروی استنباط
implications U مفهوم استنباط
implication U مفهوم استنباط
inferible U قابل استنباط
read U استنباط کردن
inferentially U ازراه استنباط
inferable U قابل استنباط
inference program U برنامه استنباط
reads U استنباط کردن
perpetuting testtimony U تاسیسی که به وسیله ان شهادتی که ممکن است بعدا" به ان استناد لازم شود و در عین حال ممکن است بعدا" ممکن الحصول نباشد حفظ میشود
there is a rumour that U چنین میگویند که
the report goes U چنین گویند
so said darius U چنین گفت ....
secus U نه این چنین
be it so U چنین باشد
be it so U چنین باد
beit so U چنین باشد
i imagine he is my friend U چنین می پندارم
amen U چنین باد
i was given to understand U چنین فهمیدم
beit so U چنین باد
exactly U چنین است
such and such U چنین و چنان
methinks U چنین مینماید
who said so? U که چنین حرفی زد
divines U کشیش استنباط کردن
divined U کشیش استنباط کردن
divine U کشیش استنباط کردن
divining U کشیش استنباط کردن
ruled based deduction U استنباط بر مبنای مقررات
infers U استنباط کردن پی بردن به
inferrable U قابل استنباط برامدنی
inferentally U بطریق استنتاج یا استنباط
infer U استنباط کردن پی بردن به
inferred U استنباط کردن پی بردن به
nonsequitur U عدم استنباط قضایا
inferring U استنباط کردن پی بردن به
presumption of fact U استنباط از روی امارات
educible U قابل استخراج یا استنباط
i express my regret for it U پوزش میخواهم که چنین شد
in that case U حال که چنین است
meseems U چنین بنظرم میرسد
what [some] people would call [may call] <adj.> U که چنین نامیده شده
is it not U ایا چنین نیست
it follows that..... U چنین برمی اید که ....
Fate had so decreed . I t was so destined . U قسمت چنین بود
it look as if U چنین مینماید که گویی
methinks U بنظرم چنین میرسد
perhaps so U شاید چنین باشد
semble U چنین به نظر می رسد
that is not the case U مطلب چنین نیست
so called U که چنین نامیده شده
so-called U که چنین نامیده شده
unsettling U آنچهباعثعصبانیتوخشمشما گردد
He is looking for trouble. U دنبال شر می گردد
to i. from somebodies words U از حرفهای کسی استنباط کردن
is that so? U ایا وا قعا چنین است
so-and-so U اینکار وانکار چنین وچنان
ex-directory U شخصی که چنین شمارهای را دارد
But fate decreed otherwise. U اما قسمت چنین بود .
Never! Not at all !! By no means !There is no such thing at all . Nothing of the sort. Nothing doing. U ابدا"چنین چیزی نیست
i had never seen such a book U من هرگز چنین کتابی ندیده ام
so and so U اینکار وانکار چنین وچنان
it promisews to be easy U چنین مینماید که اسان است
such being the case U حال که چنین است دراینصورت
so to speak U اگربتوان چنین چیزی گفت
I never saw anything like it. U من تا اکنون هرگز چنین چیزی را ندیده ام.
Such a thing does not exist at all . U چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
so to peaking U اگر بتوان چنین چیزی گفت
The story goes that … U آورده اند که (چنین روایت کنند )…
coloraturas U خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
coloratura U خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
he pretended to be asleep U چنین وانمود کرد که خواب است
He wont be back for another six months. U رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
covenants U که بین طرفین مبادله می گردد
reductase U دیاستازی که موجب تقلیل و حل گردد
Spint not against heaven,it will fall back in thy . <proverb> U بر آسمان تف مکن,که به صورتت بر مى گردد .
The earth moves round the sun . U زمین بدور خورشید می گردد
covenant U که بین طرفین مبادله می گردد
deduction U استنباط پی بردن ازکل به جزء یاازعلت به معلول
Not on your life ! U هرگز توعمرم ( چنین کاری نخواهم کرد) !
No such a thing has been stipulated in the contract. U درقرارداد چنین چیزی قید نشده است
Everything goes back to its origin . <proverb> U باز گردد به اصل خود هر چیز .
sic U علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده
riffle U کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
registers U ثبات انتقال که خروجی آن به ورودی اش برمی گردد.
registering U ثبات انتقال که خروجی آن به ورودی اش برمی گردد.
riffles U کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
riffled U کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
delays U دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد
delaying U دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد
register U ثبات انتقال که خروجی آن به ورودی اش برمی گردد.
Unless otherwise stated . U مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
riffling U کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
save all U چیزی که مانع زیان گردد پایه شمعدان
proteranthous U دارای گلهاییکه قبل از برگ فاهر گردد
bargain hunter U کسی که دنبال قیمت خیلی ارزان می گردد.
delay U دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد
sick U علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده برانگیختن
sickest U علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده برانگیختن
implied assumpist U تعهد غیر رسمی که از نحوه عمل متعهد ناشی و استنباط میشود
When one door shuts another opens. <proverb> U وقتى درى بسته مى شود در دیگرى باز مى گردد .
force U ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
out and in U گویی که با پیچش بطرف شیارمی رود و برمی گردد
polder U زمین پست ساحلی که بوسیله سد بندی مزروع گردد
forces U ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
forcing U ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
the big three U ترومن و استالین وهم چنین به انگلستان امریکا و شوروی اطلاق میشود
to take action to prevent [stop] such practices U اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
circulating U ثبات حرکتی که خروجی آن از طریق یک حلقه بسته به ورودی آن بر می گردد
asset U جمع دارایی شخص که بایستی بابت دیون او پرداخت گردد
progressive rebate U تخفیفی که با بالا رفتن حجم خرید به درصد ان افزوده می گردد
in irons U نقص در تعیین سمت حرکت که در نتیجه قایق بعقب بر می گردد
annulus U دایرهای که بوسیلهء گردش یک دایره وراء محیط خودتشکیل گردد
eds U وسیلهای که بطور الکترویکی میتواندپاک شده و برنامه ریزی گردد
curved weft U [انتهای نخ پودی که به زیر تارهای انتهایی خم شده و محکم می گردد.]
objectivism U روش فکری که مبتنی بر اصالت حقایقی است که به وسیله درک حسی استنباط میشود
perfect participle U وجه وصفی معلوم که برای ساختن ماضی نقلی اغاز گردد
documented U فرآیندی که طی آن متنی که تصادفاگ پاک شده است دوباره برمی گردد
documenting U فرآیندی که طی آن متنی که تصادفاگ پاک شده است دوباره برمی گردد
hitch U نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitched U نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitches U نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
typematic U هر کاراکتر صفحه کلید که تاوقتی بر ان فشار وارد میشود تکرار می گردد
observation pipe U لوله ایکه جهت تعیین سطح اب زیرزمینی درزمین حفر گردد
hitching U نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
alumetize U الومینیوم روی فولاد باپیستوله تزریق شده و سپس گداخته می گردد
debt limit U حداکثر مبلغی که یک واحددولتی میتواند مدیون گردد وبیش از ان مجاز نیست
eerom U دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
document U فرآیندی که طی آن متنی که تصادفاگ پاک شده است دوباره برمی گردد
The law prescribes a prison sentence of at least five years for such an offence. U قانون کم کمش پنج سال حکم زندان برای چنین جرمی تجویزمی کند.
postal match U مسابقهای که در محل انجام میشود و نتیجه ان با پست نزد داوران ارسال می گردد
eyestrings U ضمائم چشمی که سابقا معتقد بودند هنگام کوری ومرگ از هم گسیخته می گردد
hard hyphen U خط کجی که به هنگام هجی کردن مورد نیاز بوده وهمیشه چاپ می گردد
this day six months U شش ماه بعد در چنین روزی جهت بیان امر غیر قابل وقوع بکار می رود
multipe expansion of credit U استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
bombs U شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bombed U شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bombed out U شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bomb U شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
find U برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
finds U برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
imperialism U استعمار طلبی سیاست مبتنی بر توسعه یک کشور تا حد یک امپراطوری ویا حفظ چنین قلمرویی درصورت وجود
cruelty U عقلا" قابل پیش بینی باشد . این چنین رفتاری معمولا" باعث صدورحکم طلاق میشود
horizontal U مدت زمانی که اشعه تصویر در صفحه نمایش به اول خط بعد برمی گردد از آخر خط قبل
acceleration principle U براساس این اصل سرمایه گذاری متناسب است با تغییرات تولید که بارابطه زیر بیان می گردد : Y * A = I
immunity U به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
latest event time U دیرترین زمانیکه تا ان زمان یک واقعه میتواند اتفاق بیافتد بدون انکه مدت اجرای پروژه طولانی تر گردد
economic determinism U یکی ازاصول عقاید مارکس که به موجب ان جمیع تحولات اجتماعی وسیاسی ناشی ازجبر اقتصادی تلقی می گردد
derived information U اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
verbal note U شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد
telpak U سرویسی که توسط شرکتهای همگانی مخابراتی برای اجاره کانالهای با پهنای باندزیاد بین دو یا چندین نقطه ارائه می گردد
glitch U یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com