Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
wire head
U
قسمت مقصد سیم کشی ایستگاه جلویی سیم کشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
forward overlap
U
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
advance section
U
قسمت جلویی
telencephalon
U
قسمت جلویی مغزجنین
scratch spin
U
چرخش روی قسمت جلویی تیغه اسکیت
block stowage loading
U
بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
primary
U
وضعیت این ایستگاه موقت است و از یک ایستگاه به دیگری ارسال میکند
imethod
U
روش ارسال پیام یک طرفه ازیک ایستگاه به ایستگاه دیگر
relateral tell
U
مبادله پیام بین دو ایستگاه بااستفاده از ایستگاه واسطه
dial up
U
استفاده از یک شماره گیر یا دکمه فشاری تلفن برای ایجاد مکالمه تلفنی ایستگاه به ایستگاه
string
U
یک سری پیام که از یک ایستگاه به ایستگاه دیگرارسال میشود
aeronautical station
U
ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
transponder
U
تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
air station
U
ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
all weather air station
U
ایستگاه هواشناسی عمومی ایستگاه هواشناسی همه هوایی
headmost
U
جلویی
front end
U
سر جلویی
butts
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
foretop
U
بام جلویی
front door
[of house]
U
در جلویی
[ساختمان]
entry door
U
در جلویی
[ساختمان]
advanced
U
جلویی مقدم
entrance
U
در جلویی
[ساختمان]
forward station
U
پاسگاه جلویی
front view
U
نمای جلویی
entrance door
U
در جلویی
[ساختمان]
forestay
U
بکسل جلویی
lap
U
رسیدن به حریف جلویی
luff
U
لبه جلویی بادبان
lapped
U
رسیدن به حریف جلویی
forward edge of battle area
U
لبه جلویی منطقه نبرد
ecphora
U
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw
U
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terneplate
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling
U
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank
U
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone
U
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
noses
U
دماغه جلویی تخته موج سواری
The car in front is obstructintg us.
U
اتوموبیل جلویی به ما راه نمی دهد
nose
U
دماغه جلویی تخته موج سواری
base section
U
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing
U
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
one toe spin
U
چرخش با اسکیت قرقره دارروی قرقرههای جلویی
sanshifter
U
واژه توهین امیز برای نفردونده جلویی
burdended
U
فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
tack
U
تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
tacked
U
تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
tacks
U
تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
popping crease
U
خط 8 متری در طرفین میله که محدوده جلویی توپزن است
tacking
U
تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
section
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
sections
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
toe rake
U
تیغه تیز جلویی اسکیت برای کمک به پرش یا چرخش
toe pick
U
تیغه تیز جلویی اسکیت برای کمک به پرش یا چرخش
to beg
[of a dog holding up front paws]
U
التماس کردن
[سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
to sit up and beg
U
التماس کردن
[سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
fanfold
U
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttled
U
حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency
U
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttles
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
U
قسمت قسمت حرکت کردن
addressee
U
مقصد
addressees
U
مقصد
destinations
U
مقصد
saunteringly
U
بی مقصد
virtual
U
و مقصد.
destination
U
مقصد
object point
U
مقصد
consummation
U
مقصد
goals
U
مقصد
goal
U
مقصد
aimless
U
بی مقصد
aims
U
مقصد
objective point
U
مقصد
aimed
U
مقصد
driftless
U
بی مقصد
aim
U
مقصد
toe point
U
پوشش لاستیکی سفت روی لبه جلویی اسکیت قرقره دار برای کمک به پرش
object code
U
برنامه مقصد
object language
U
زبان مقصد
winning post
U
تیر مقصد
terminal port
U
بندر مقصد
goal-oriented
<adj.>
U
مقصد گرا
targeted
<adj.>
U
مقصد گرا
target-oriented
<adj.>
U
مقصد گرا
goal oriented
U
مقصد گرا
object module
U
واحد مقصد
destined
U
مقصد معین
aimlessly
U
بدون مقصد
port of entry
U
بندر مقصد
immediate destination
U
اولین مقصد
port of destination
U
بندر مقصد
destination inspection
U
بازدید در مقصد
destination file
U
فایل مقصد
final destination
U
مقصد نهایی
destination port
U
بندر مقصد
Are we there yet?
U
[ما]
رسیدیم
[به مقصد]
؟
immediate destination
U
مقصد بعدی
named place of destination
U
مقصد مشخص
declinating station
U
ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
stationed
U
یا مقصد استفاده میشود
station
U
یا مقصد استفاده میشود
ex quay
U
تحویل در بندر مقصد
ex quay
U
تحویل در بارانداز مقصد
named port of destination
U
بندر مقصد مشخص
payable at destiination
U
قابل پرداخت در مقصد
out port
U
بندر دور از مقصد
named point of destination
U
نقطه مشخص در مقصد
stations
U
یا مقصد استفاده میشود
messages
U
در مقصد مربوط میشود
message
U
در مقصد مربوط میشود
survey station
U
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
public relations officer
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
We are getting there.
U
ما به هدف
[مقصد]
نزدیک می شویم.
interactive
U
کد اصلی و مقصد را بررسی کند
lay line
U
خط فرضی مسیر قایق به مقصد
port of debarkation
U
بندر مقصد حمل کالا
detachment
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
carriage forward
U
هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
diverts
U
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
diverted
U
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
divert
U
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
datagram
U
که حاوی آدرس مقصد و مسیر آن است
redirects
U
ارسال پیام به مقصد از مسیر دیگر
redirecting
U
ارسال پیام به مقصد از مسیر دیگر
freight payable at destination
U
هزینه حمل در مقصد پرداخت میشود
drifted
U
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifting
U
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drift
U
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifts
U
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
redirect
U
ارسال پیام به مقصد از مسیر دیگر
redirection
U
ارسال پیام به مقصد از مسیر دیگر
freight collect
U
هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
at the full landed cost price
U
قیمت تمام شده کالا در مقصد
redirected
U
ارسال پیام به مقصد از مسیر دیگر
tucking
U
پای عقبی را پشت پای جلویی بردن پیش از فشار با هر دوپا
tucks
U
پای عقبی را پشت پای جلویی بردن پیش از فشار با هر دوپا
tuck
U
پای عقبی را پشت پای جلویی بردن پیش از فشار با هر دوپا
nose ribs
U
تیغه هایی در امتداد وتر که در تمام طول بال و تا تیرک جلویی امتداد میابند
toe weight
U
وزنه فلزی وصل به سم جلویی اسب در ارابه رانی برای تنظیم گامهای اسب
destination
U
صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم
There is no royal road to learning .
<proverb>
U
مقصد علم و دانش را,جاده اى نیست هموار .
destinations
U
صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم
army nurse corps
U
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section
U
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
sinks
U
شرح در جدول مسیردرباره تمام مسیرهای شبکه به یک مقصد
sink
U
شرح در جدول مسیردرباره تمام مسیرهای شبکه به یک مقصد
p.p.m
U
قسمت در یک میلیون قسمت
shuttle
U
بمباران قسمت به قسمت
shuttle
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
throttled
U
عبور قسمت به قسمت
shuttles
U
بمباران قسمت به قسمت
throttle
U
عبور قسمت به قسمت
shuttles
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
throttling
U
عبور قسمت به قسمت
shuttled
U
بمباران قسمت به قسمت
to sell in lots
U
قسمت قسمت فروختن
parts per million
U
قسمت در میلیون قسمت
throttles
U
عبور قسمت به قسمت
messages
U
انتخاب مسیر مناسب بین مبدا و مقصد پیام در شبکه
marshalling yard
U
محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
message
U
انتخاب مسیر مناسب بین مبدا و مقصد پیام در شبکه
switching
U
بهنگام سازی ثابت اطلاعات بین تغییر مبدا و مقصد در شبکه
messages
U
ترتیب داده در ابتدای پیام که حاوی اطلاعات مسیر و مقصد است
message
U
ترتیب داده در ابتدای پیام که حاوی اطلاعات مسیر و مقصد است
free on quay
U
قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
to bite the bullet
<idiom>
U
باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید
portmark
U
علامت روی بسته که مشخصات بندر مقصد نیز دران ذکر گردیده
station
U
ایستگاه
stationed
U
ایستگاه
sited
U
ایستگاه
site
U
ایستگاه
sites
U
ایستگاه
stations
U
ایستگاه
stand
U
ایستگاه
object program
U
برنامه مقصد دستورالعملهایی که ازcompiler یا assemblerنتیجه شده و اماده اند تا درکامپیوتر اجرا شوند
terminus
U
ایستگاه نهایی
terminuses
U
ایستگاه نهایی
enquiry station
U
ایستگاه پرس و جو
clients
U
ایستگاه پردازشگر
stop
U
ایستگاه نقطه
workstation
U
ایستگاه کاری
loading station
U
ایستگاه بارگیری
known datum point
U
ایستگاه معلوم
ground position
U
ایستگاه زمینی
fuelling station
U
ایستگاه سوختگیری
forward station
U
ایستگاه جلو
workstations
U
ایستگاه کاری
master station
U
شاه ایستگاه
orienting station
U
ایستگاه توجیه
client
U
ایستگاه پردازشگر
space stations
U
ایستگاه فضایی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com