Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
subassembly
U
قسمت فرعی دستگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
subsection
U
قسمت فرعی
subsections
U
قسمت فرعی
appendage
U
دستگاه فرعی
appendages
U
دستگاه فرعی
telephone extension set
U
دستگاه تلفن فرعی
standard
U
قسمت ساکن دستگاه
standards
U
قسمت ساکن دستگاه
major assembly
U
قسمت عمده دستگاه
motor unit
U
قسمت موتوروسیله دستگاه موتور
double housing planner
U
دستگاه رنده با دو قسمت ساکن
housing
U
چارچوب قسمت ساکن دستگاه
unit assembly
U
یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
head stock
U
قطعهای که قسمت مهم دستگاه بر ان قرار دارد
operations research
U
تحقیقات از نظر کار و عملیات یک قسمت یا دستگاه
column grinder
U
دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
arithmatic unit
U
قسمت حافظه ماشین حساب دستگاه محاسب کامپیوتر
double standard planer
U
دستگاه رنده با دو قسمت ساکن صفحه تراش استاندارددوبل
antistatic mat
U
پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
subspecies
U
قسم فرعی جنس فرعی از یک نژاد
by pass
U
بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
by pass
U
گذرگاه فرعی مسیر فرعی
ecotype
U
بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
range section
U
قسمت مسئول مسافت یاب یاکار با دستگاه مسافت یاب دریک اتشبار
butted
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
ecphora
U
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terne
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw
U
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
shuttling
U
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank
U
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone
U
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section
U
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing
U
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
section
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
sections
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
synchro
U
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
fanfold
U
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
attitude director indicator
U
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph
U
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
rawin
U
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
shuttle
U
قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency
U
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttle
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
U
قسمت قسمت حرکت کردن
transponder
U
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
U
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
ac dc set
U
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
semaphore
U
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
all mains set
U
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
prints
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
quad density
U
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
stbtitle
U
عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
pulmotor
U
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
equilibrator
U
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
facsimile recorder
U
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressors
U
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor
U
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
public relations officers
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
enlisted section
U
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps
U
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
peripheral device
U
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer
U
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
sublease
U
اجاره فرعی دادن حق اجاره بمستاجر فرعی دادن
throttling
U
عبور قسمت به قسمت
throttles
U
عبور قسمت به قسمت
shuttle
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
to sell in lots
U
قسمت قسمت فروختن
throttled
U
عبور قسمت به قسمت
throttle
U
عبور قسمت به قسمت
shuttles
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
p.p.m
U
قسمت در یک میلیون قسمت
shuttled
U
بمباران قسمت به قسمت
shuttled
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles
U
بمباران قسمت به قسمت
shuttle
U
بمباران قسمت به قسمت
parts per million
U
قسمت در میلیون قسمت
performance factor
U
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
cold swaging machine
U
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
rheostat
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
arresting gear
U
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
gun slide
U
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
rheostatic
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
transducer
U
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
plate milling stand
U
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
data transceiver
U
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
forward overlap
U
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cipher device
U
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
lazier
U
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest
U
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy
U
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
cross refer
U
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
dial test indicator
U
دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
unit
U
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
units
U
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
subsidiary
U
فرعی
branch line
U
خط فرعی
adjunct
U
فرعی
petty
U
فرعی
lateral
U
فرعی
accessorial
U
فرعی
derivatives
U
فرعی
derivative
U
فرعی
incident
U
فرعی
branch lines
U
خط فرعی
incidents
U
فرعی
subsidiaries
U
فرعی
subaltern
U
فرعی
sub dam
U
سد فرعی
tributaries
U
فرعی
subalterns
U
فرعی
second class
U
فرعی
minor
U
فرعی
tributary
U
فرعی
ancillary
U
فرعی
adjuncts
U
فرعی
accessory
U
فرعی
by-effect
U
اثر فرعی
adverse reaction
U
اثر فرعی
succursal
U
فرعی
secondary
U
فرعی
extrinsic
U
فرعی
min
U
فرعی
half deck
U
پل فرعی
by
U
فرعی
fall-out
[side effect]
U
اثر فرعی
byeffect
U
اثر فرعی
inferior
U
فرعی
secondary effect
U
اثر فرعی
inferiors
U
فرعی
spillover effect
U
اثر فرعی
side-effects
U
اثر فرعی
side effect
U
اثر فرعی
side-effect
U
اثر فرعی
bypass
U
مسیر فرعی
by-products
U
محصول فرعی
bypassed
U
مسیر فرعی
token money
U
پول فرعی
subcontract
U
قرارداد فرعی
subsidiaries
U
متمم فرعی
subcontracts
U
قرارداد فرعی
subcontracting
U
قرارداد فرعی
subsidiary
U
متمم فرعی
episode
U
داستان فرعی
subcontracted
U
قرارداد فرعی
accessory
U
دعوای فرعی
stop street
U
خیابان فرعی
bypasses
U
مسیر فرعی
extension
U
تلفن فرعی
by-product
U
محصول فرعی
DIVERSION
U
راه فرعی
slave station
U
ایستگاه فرعی
corollary
U
نتیجه فرعی
corollaries
U
نتیجه فرعی
subculture
U
کشت فرعی
subcultures
U
فرهنگ فرعی
annexe
U
ساختمان فرعی
subcultures
U
کشت فرعی
underplot
U
داستان فرعی
adjuncts
U
صفت فرعی
extensions
U
تلفن فرعی
extraneous
U
تصادفی فرعی
bypassing
U
مسیر فرعی
adjunct
U
صفت فرعی
sub contractor
U
پیمانکار فرعی
subfamily
U
خانواده فرعی
subordinating
U
فرعی پایین تر
subordinates
U
فرعی پایین تر
subordinated
U
فرعی پایین تر
submenu
U
منوی فرعی
suborder
U
راسته فرعی
subordinate
U
فرعی پایین تر
substation
U
ایستگاه فرعی
subclass
U
طبقه فرعی
subclass
U
شعبه فرعی
subdirectory
U
فهرست فرعی
subspace
U
فضای فرعی
subfamily
U
تیره فرعی
subsidiary company
U
شرکت فرعی
subgenus
U
جنس فرعی
subgenus
U
تیره فرعی
subharmonic
U
هماهنگ فرعی
subinterval
U
فاصله فرعی
substrate
U
شکل فرعی
sugroup
U
دسته فرعی
tine
U
شاخ فرعی
subordinate clauses
U
جملهوارهی فرعی
annexes
U
شعبه فرعی
subordinate clause
U
جملهوارهی فرعی
annexing
U
شعبه فرعی
sub sector
U
بخش فرعی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com