Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
stator
U
قسمت ساکن موتوریا ژنراتور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
boring stay
U
قسمت ساکن مقابل
standard
U
قسمت ساکن دستگاه
standards
U
قسمت ساکن دستگاه
housing
U
چارچوب قسمت ساکن دستگاه
double housing planner
U
دستگاه رنده با دو قسمت ساکن
slovak
U
نژاد اسلواک ساکن قسمت مرکزی چکوسلواکی
double standard planer
U
دستگاه رنده با دو قسمت ساکن صفحه تراش استاندارددوبل
column grinder
U
دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
producers
U
ژنراتور
generator set
U
ژنراتور
generators
U
ژنراتور
electric generator
U
ژنراتور
generator
U
ژنراتور
producer
U
ژنراتور
butt
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
turbo generator
U
توربو ژنراتور
generator voltage
U
ولتاژ ژنراتور
impluse sender
U
پولز ژنراتور
asynchronous alternator
U
ژنراتور اسنکرون
generator
U
دینام ژنراتور
inductor alternator
U
توربو ژنراتور
motor generator
U
موتور ژنراتور
series generator
U
ژنراتور سری
two phase generator
U
ژنراتور دو فاز
induction generator
U
ژنراتور القائی
generators
U
دینام ژنراتور
generator resistance
U
مقاومت ژنراتور
generator busbar
U
باسبار ژنراتور
generator impedance
U
مقاومت ژنراتور
series wound generator
U
ژنراتور سری
signal generator
U
سیگنال ژنراتور
generator impedance
U
امپدانس ژنراتور
generator terminal
U
ترمینالهای ژنراتور
shunt generator
U
ژنراتور شنت
synchronous generator
U
ژنراتور سنکرون
starter/generator
U
استارتر ژنراتور
high frequency generator
U
ژنراتور فرکانس بالا
bleeding turbo generator
U
توربو ژنراتور انشعابی
generator winding
U
سیم پیچی ژنراتور
high frequency signal generator
U
سیگنال ژنراتور فرکانس بالا
inductor type synchronous generator
U
ژنراتور مولدسنکرون نوع اندوکتور
ecphora
U
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terne
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw
U
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terneplate
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
plank
U
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling
U
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone
U
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing
U
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section
U
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
amplidyne
U
ژنراتور دی سی که ولتاژخروجی ان با تغییرات تحریک میدان متناسب است
sections
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
section
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
thyratron
U
پریود تخلیه که بعنوان سویچ رله یا ژنراتور بکار میرود
fanfold
U
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttled
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
U
قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency
U
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttles
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
U
حمل کردن قسمت به قسمت
public relations officer
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
commutator
U
سری هادیهایی که بصورت شعاعی از یکدیگر جدا شده وبصورت حلقهای دور تا دورشفت گردنده ژنراتور قرارگرفته اند
detachments
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
enlisted section
U
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps
U
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
induction tachogenerator
U
دورسنج الکتریکی- القائی تاکو ژنراتور القائی
to sell in lots
U
قسمت قسمت فروختن
throttling
U
عبور قسمت به قسمت
shuttled
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles
U
بمباران قسمت به قسمت
shuttled
U
بمباران قسمت به قسمت
shuttle
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle
U
بمباران قسمت به قسمت
parts per million
U
قسمت در میلیون قسمت
p.p.m
U
قسمت در یک میلیون قسمت
throttles
U
عبور قسمت به قسمت
throttled
U
عبور قسمت به قسمت
throttle
U
عبور قسمت به قسمت
occupier
U
ساکن
occupiers
U
ساکن
lodger
U
ساکن
slack water
U
اب ساکن
quiescent
U
ساکن
statist
U
ساکن
lodgers
U
ساکن
inert
U
ساکن
stilly
U
ساکن
still
U
ساکن
stiller
U
ساکن
denizen
U
ساکن
domiciled
U
ساکن
abiding
U
ساکن
occupants
U
ساکن
occupant
U
ساکن
resident
U
ساکن
residents
U
ساکن
dwellings
U
ساکن
denizens
U
ساکن
stillest
U
ساکن
stills
U
ساکن
static
U
ساکن
irenic
U
ساکن
inhabitant
U
ساکن
habitant
U
ساکن
abider
U
ساکن
dweller
U
ساکن
inmate
U
ساکن
inmates
U
ساکن
dwelling
U
ساکن
resting
U
ساکن
dead
U
ساکن
waveless
U
ساکن
stationary
U
ساکن
residing
U
ساکن
forward overlap
U
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
abhide
U
ساکن شدن
rest mass
U
جرم ساکن
populate
U
ساکن شدن
populates
U
ساکن شدن
indwell
U
ساکن شدن
bedlamite
U
ساکن تیمارستان
breake contact
U
کنتاکت ساکن
steadied
U
ساکن شدن
idle position
U
وضعیت ساکن
townee
U
ساکن شهر
hospitaler
U
ساکن بیمارستان
dwelled
U
ساکن بودن
isthmian
U
ساکن تنگه
isthmic
U
ساکن تنگه
libyan
U
ساکن لیبی
nonresidence
U
غیر ساکن
nonresidency
U
غیر ساکن
dwell
U
ساکن بودن
calm
U
ساکت ساکن
lunarian
U
ساکن ماه
to animals
U
ساکن زمین
populating
U
ساکن شدن
levantine
U
ساکن خاور
levanter
U
ساکن خاور
chthonian
U
ساکن زیرزمین
hibernian
U
ساکن ایرلند
earthling
U
ساکن جهان
abide
U
ساکن شدن
abided
U
ساکن شدن
abides
U
ساکن شدن
colonised
U
ساکن شدن در
colonises
U
ساکن شدن در
colonising
U
ساکن شدن در
colonize
U
ساکن شدن در
colonized
U
ساکن شدن در
colonizes
U
ساکن شدن در
colonizing
U
ساکن شدن در
settle
U
ساکن کردن
settles
U
ساکن کردن
domiciled in tehran
U
ساکن تهران
denizens
U
ساکن کردن
inhabit
U
ساکن شدن
inhabiting
U
ساکن شدن
electrostatics
U
الکتریسیته ساکن
denizen
U
ساکن کردن
hellion
U
ساکن جهنم
chthonic
U
ساکن زیرزمین
people
U
ساکن شدن
peopled
U
ساکن شدن
peoples
U
ساکن شدن
peopling
U
ساکن شدن
calms
U
ساکت ساکن
calming
U
ساکت ساکن
calmest
U
ساکت ساکن
calmer
U
ساکت ساکن
calmed
U
ساکت ساکن
level point
U
سطح اب ساکن
dead load
U
بار ساکن
woodsy
U
ساکن جنگل
townie
U
ساکن شهر
townies
U
ساکن شهر
inhabits
U
ساکن شدن
pekineses
U
ساکن شهرپکن
mountaineers
U
ساکن کوه
mountaineer
U
ساکن کوه
silvicolous
U
ساکن جنگل
static electricity
U
برق ساکن
static electricity
U
الکتریسیته ساکن
static friction
U
اصطکاک ساکن
state of rest
U
حالت ساکن
dwells
U
ساکن بودن
seasider
U
ساکن دریاکنار
pacific
U
اقیانوس ساکن
dwelt
U
ساکن بود
stagirite
U
ساکن شهر
sojourner
U
ساکن موقتی
easterners
U
ساکن مشرق
easterner
U
ساکن مشرق
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com