Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
batch
U
قرار دادن داده ها و کارها در یک گروه
batches
U
قرار دادن داده ها و کارها در یک گروه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
adding
U
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
add
U
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
adds
U
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
putting
U
قرار دادن داده در پشته
dates
U
قرار دادن داده در یک متن
date
U
قرار دادن داده در یک متن
put
U
قرار دادن داده در پشته
puts
U
قرار دادن داده در پشته
capturing
U
قرار دادن داده در سیستم کامپیوتری
capture
U
قرار دادن داده در سیستم کامپیوتری
captures
U
قرار دادن داده در سیستم کامپیوتری
minor league
U
دسته یا گروه فرعی ورزشی تیمهای کودکان یا تازه کارها
archive
U
قرار دادن داده در محیط ذخیره سازی
packing
U
قرار دادن حجم زیاده داده در فضاهای ذخیره سازی کوچک
civil reserve air fleet
U
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
format
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
formats
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
quantum meruit
U
کارفرما کاری را که برای انجام دادن به کارگر می داده و قرار می گذاشته که مزد او را برمبنای قاعده فوق بدهد
classifies
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classify
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
addresses
U
قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
address
U
قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
addressed
U
قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
jobs
U
فایل حاوی کارها با نام کارها که منتظر پردازش هستند
job
U
فایل حاوی کارها با نام کارها که منتظر پردازش هستند
dry run
U
اجرای برنامه با داده پیش فرض برای اطمینان از صحت کارها
strobe
U
سیگنالی که بیان میکند داده معتبر در باس داده قرار دارد
posture
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
Babies should be classified as antidepressants.
U
نوزادان را باید در گروه داروهای ضد افسردگی قرار داد.
off load
U
انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
authorized
U
در اختیار قرار داده شده مجاز به اجازه استفاده داده شده
packs
U
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack
U
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
cellars
U
محل ذخیره سازی موقت داده یا ثبات یا کارها که موضوعات برای درج و حذف به صورت Lifo عمل می کنند یعنی اولی که می آید آخر از همه سرویس می گیرد
cellar
U
محل ذخیره سازی موقت داده یا ثبات یا کارها که موضوعات برای درج و حذف به صورت Lifo عمل می کنند یعنی اولی که می آید آخر از همه سرویس می گیرد
batches
U
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batch
U
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
gaps
U
عدد اضافی که به یک گروه داده اضافه میشود.
gap
U
عدد اضافی که به یک گروه داده اضافه میشود.
gathered
U
نوشتن یک گروه از رکوردهای جداگانه به صورت بلاک داده
gather
U
نوشتن یک گروه از رکوردهای جداگانه به صورت بلاک داده
electronic cottage
U
مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
installed
<adj.>
<past-p.>
U
قرار داده شده
appointed
<adj.>
<past-p.>
U
قرار داده شده
deployed
<adj.>
<past-p.>
U
قرار داده شده
applied
<adj.>
<past-p.>
U
قرار داده شده
inserted
<adj.>
<past-p.>
U
قرار داده شده
square away
U
سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
duct
U
لولهای که حاوی کابل هایی است که اطراف یک گروه کابل یک پوشش محافظ قرار دارد
packet
U
گروه بیت داده که به صورت گروهی از یک گره به دیگری روی شبکه ارسال می شوند
packets
U
گروه بیت داده که به صورت گروهی از یک گره به دیگری روی شبکه ارسال می شوند
firmware
U
RO قرار داده شده است ابزار استوار
packing
U
برنامهای که داده را در فضاهای ذخیره سازی کوچک قرار میدهد
integral controller
U
واحد ارتباطات که درون یک کامپیوتر قرار داده شده است
defines
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
storing
U
ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
immediate
U
دستیابی سریع به داده چرا که در فیلد آدرس دستور قرار دارد
sequences
U
بررسی اینکه داده ذخیره شده به صورت مناسب قرار دارد
store
U
ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
sequence
U
بررسی اینکه داده ذخیره شده به صورت مناسب قرار دارد
slip sheet
U
صفحه سفیدی که بین دوصفحه چاپی دیگر قرار داده شده
distributing
U
عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
distribute
U
عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
distributes
U
عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
sequence
U
تعداد موضوعات یا داده هایی که به صورت لیست مرتب منط قی قرار دارد
sequences
U
تعداد موضوعات یا داده هایی که به صورت لیست مرتب منط قی قرار دارد
down line processor
U
پردازندهای که در ترمینال یک شبکه ارتباطات قرار دارد وانتقال داده را اسان میکند
cordon bleu
U
گوشتی که در میان آن ژامبون و پنیر قرار داده و سرخمیکنند و معمولا با سس سرو میشود
row
U
قرار دادن
lay
U
قرار دادن
parked
U
قرار دادن
set
U
قرار دادن
rowed
U
قرار دادن
sets
U
قرار دادن
parks
U
قرار دادن
superpose
U
قرار دادن
underexpose
U
قرار دادن
putting
U
قرار دادن
puts
U
قرار دادن
rows
U
قرار دادن
placements
U
قرار دادن
placement
U
قرار دادن
setting up
U
قرار دادن
put
U
قرار دادن
relative location
U
قرار دادن
posit
U
قرار دادن
individuate
U
تک قرار دادن
makes
U
قرار دادن
locating
U
قرار دادن
park
U
قرار دادن
settles
U
قرار دادن
make
U
قرار دادن
locates
U
قرار دادن
pack
U
قرار دادن
locate
U
قرار دادن
lodged
U
قرار دادن
settle
U
قرار دادن
located
U
قرار دادن
lays
U
قرار دادن
lodge
U
قرار دادن
packs
U
قرار دادن
lodges
U
قرار دادن
binary coded decimal
U
سیستم کدگذاری در کامپیوترکه در ان همه ارقام دهدهی توسط گروه 4 تائی از 0 و 1ها نمایش داده میشود اعداد اعشاری با کد دودوئی
decimal
U
تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
worded
U
بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
shuttle
U
ماکو
[وسیله ای که نخ پود در آن قرار گرفته و بین نخ های تار عبور داده می شود.]
DD/D
U
نرم افزاری که لیستی از نوع و حالت دادههای پایگاه داده در اختیار قرار میدهد
decimals
U
تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
word
U
بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
range
U
در طبقه قرار دادن
encapsulate
U
در محفظهای قرار دادن
encapsulates
U
در محفظهای قرار دادن
doubted
U
موردتردید قرار دادن
doubting
U
موردتردید قرار دادن
doubts
U
موردتردید قرار دادن
utilises
U
در دسترس قرار دادن
ranged
U
در طبقه قرار دادن
place at disposal
U
در دسترس قرار دادن
utilize
U
در دسترس قرار دادن
ranges
U
در طبقه قرار دادن
lead by the nose
U
الت قرار دادن
treat
U
موردعمل قرار دادن
utilises
U
مورداستفاده قرار دادن
treated
U
موردعمل قرار دادن
treats
U
موردعمل قرار دادن
doubt
U
موردتردید قرار دادن
utilised
U
در دسترس قرار دادن
back-up
U
پشت قرار دادن
utilizes
U
مورداستفاده قرار دادن
utilizing
U
در دسترس قرار دادن
plebeianize
U
جزوتوده قرار دادن
laminate
U
رویهم قرار دادن
modeled
U
نمونه قرار دادن
compacts
U
تنگ هم قرار دادن
modelled
U
نمونه قرار دادن
utilize
U
مورداستفاده قرار دادن
models
U
نمونه قرار دادن
compacting
U
تنگ هم قرار دادن
couched
U
درلفافه قرار دادن
model
U
نمونه قرار دادن
utilised
U
مورداستفاده قرار دادن
utilising
U
مورداستفاده قرار دادن
couches
U
درلفافه قرار دادن
inprocess
U
درجریان قرار دادن
utilizes
U
در دسترس قرار دادن
back up
U
پشت قرار دادن
boxed
U
قرار دادن در یک جعبه
couch
U
درلفافه قرار دادن
utilizing
U
مورداستفاده قرار دادن
utilising
U
در دسترس قرار دادن
prifixal
U
در جلوچیزی قرار دادن
enfilade
U
روبروی هم قرار دادن
places
U
قرار دادن گماردن
put in
U
قرار دادن چیزی در
sides
U
در یکسو قرار دادن
place
U
قرار دادن گماردن
compact
U
تنگ هم قرار دادن
to put down
U
پایین قرار دادن
put to
U
در تنگنا قرار دادن
oppress
U
درمضیقه قرار دادن
oppresses
U
درمضیقه قرار دادن
include
U
قرار دادن شمردن
includes
U
قرار دادن شمردن
encapsulating
U
در محفظهای قرار دادن
to lead by the nose
U
الت قرار دادن
prefers
U
جلو قرار دادن
lapped
U
رویهم قرار دادن
prifix
U
در جلوچیزی قرار دادن
collimate
U
موازی قرار دادن
subjected
U
در معرض قرار دادن
meddle
U
در وسط قرار دادن
subjecting
U
در معرض قرار دادن
pile up
<idiom>
U
روی هم قرار دادن
meddled
U
در وسط قرار دادن
subjects
U
در معرض قرار دادن
colocate
U
در مجاور هم قرار دادن
meddles
U
در وسط قرار دادن
colocate
U
درمجاورت هم قرار دادن
compacted
U
تنگ هم قرار دادن
subject
U
در معرض قرار دادن
placing
U
قرار دادن گماردن
prefer
U
جلو قرار دادن
mans
U
قرار دادن سرنشین
oppressing
U
درمضیقه قرار دادن
emplace
U
در محلی قرار دادن
pronate
U
دمر قرار دادن
sandwiches
U
در تنگنا قرار دادن
obligate
U
در محظور قرار دادن
preferring
U
جلو قرار دادن
man
U
قرار دادن سرنشین
lap
U
رویهم قرار دادن
set of the sails
U
قرار دادن بادبانها
impacts
U
زیرفشار قرار دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com