Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fulfill a contract
U
قرارداد را اجرا کردن
perform a contract
U
قرارداد را اجرا کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
escalation
U
مادهای در قرارداد که براساس ان قیمتهای قرارداد تعدیل میگردد
negotiated contract
U
قرارداد بدون استعلام بها قرارداد پیش تنظیم
parol contract
U
قرارداد کتبی امضا نشده قرارداد شفاهی
rapallo treaty
U
قرارداد یا معاهده راپالو قرارداد دوستی منعقده بین دولتین المان و شوروی به سال 2291 در محل راپالوواقع در ایتالیا
contra preferentum rule
U
درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد
phantom order
U
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
contract
U
مخفف کردن مقاطعه کردن قرارداد بستن
indenture
U
دوبل کردن قرارداد
take out an insurance policy
U
قرارداد بیمه را منعقد کردن
cost contract
U
قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
enhance
U
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhanced
U
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhances
U
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhancing
U
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
standard
U
تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standards
U
تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
asynchronous
U
تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند
simple
U
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simpler
U
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simplest
U
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
enforcing
U
اجرا کردن
delivers
U
اجرا کردن
conducted
U
اجرا کردن
conducting
U
اجرا کردن
conducts
U
اجرا کردن
deliver
U
اجرا کردن
make something happen
U
اجرا کردن
conduct
U
اجرا کردن
make a reality
U
اجرا کردن
put inpractice
U
اجرا کردن
put ineffect
U
اجرا کردن
implement
U
اجرا کردن
carry ineffect
U
اجرا کردن
actualize
U
اجرا کردن
actualise
[British]
U
اجرا کردن
carry into effect
U
اجرا کردن
enforce
U
اجرا کردن
carry into effect
U
اجرا کردن
bring into being
U
اجرا کردن
put into effect
U
اجرا کردن
put into practice
U
اجرا کردن
fulfill
[American]
U
اجرا کردن
performs
U
اجرا کردن
performed
U
اجرا کردن
perform
U
اجرا کردن
accomplish
U
اجرا کردن
bring inbeing
U
اجرا کردن
administration
U
اجرا کردن
practicing
U
اجرا کردن
enforces
U
اجرا کردن
put in practice
U
اجرا کردن
administrations
U
اجرا کردن
implements
U
اجرا کردن
enforced
U
اجرا کردن
implementing
U
اجرا کردن
implemented
U
اجرا کردن
implement
U
اجرا کردن
carry out
U
اجرا کردن
practises
U
اجرا کردن
executes
U
اجرا کردن
execute
U
اجرا کردن
effect
U
اجرا کردن
exercised
U
اجرا کردن
fulfit
U
اجرا کردن
to put in practice
U
اجرا کردن
executing
U
اجرا کردن
practising
U
اجرا کردن
effected
U
اجرا کردن
exercise
U
اجرا کردن
effecting
U
اجرا کردن
carry into execution
U
اجرا کردن
execute
U
اجرا کردن
carry out
U
اجرا کردن
practise
U
اجرا کردن
exercises
U
اجرا کردن
executed
U
اجرا کردن
obey
U
اجرا کردن دستور
obeyed
U
اجرا کردن دستور
to carry a motion
U
پیشنهادی را اجرا کردن
to perform a command
U
فرمانی را اجرا کردن
obeying
U
اجرا کردن دستور
obeys
U
اجرا کردن دستور
sight read
U
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
to conduct
[run]
a campaign
U
مبارزه ای
[مسابقه ای]
را اجرا کردن
perform
U
بجا اوردن اجرا کردن
sight-reads
U
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
performs
U
بجا اوردن اجرا کردن
sight-read
U
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
fills
U
اجرا کردن بزرگ شدن
performed
U
بجا اوردن اجرا کردن
sight-reading
U
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
fill
U
اجرا کردن بزرگ شدن
implemented
U
انجام دادن یا اجرا کردن چیزی
implementing
U
انجام دادن یا اجرا کردن چیزی
execution
U
بدار زدن اعدام اجرا کردن
implements
U
انجام دادن یا اجرا کردن چیزی
to spotlessly perform something
U
اجرا کردن چیزی بطور بی ایراد
implement
U
انجام دادن یا اجرا کردن چیزی
runs
U
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
run
U
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
conducted
U
اجرا کردن هدایت کردن
conduct
U
اجرا کردن هدایت کردن
conducts
U
اجرا کردن هدایت کردن
conducting
U
اجرا کردن هدایت کردن
pass
U
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
kills
U
پاک کردن فایل با توقف برنامه در حین اجرا
passes
U
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
passed
U
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
kill
U
پاک کردن فایل با توقف برنامه در حین اجرا
operation
U
ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
passes
U
صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
pass
U
صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
passed
U
صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
doctrines
U
اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrine
U
اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
overlaying
U
نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
overlays
U
نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
overlay
U
نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
processor
U
وارد کردن داده توسط اپراتور که توسط کامپیوتر اجرا میشود
concurrent
U
اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت
deed of covenant
U
قرارداد
pact
U
قرارداد
pacts
U
قرارداد
acted
U
قرارداد
protocol
U
قرارداد
contract
U
قرارداد
treaties
U
قرارداد
protocols
U
قرارداد
treaty
U
قرارداد
act
U
قرارداد
defaults
U
قرارداد
agreement
U
قرارداد
agreements
U
قرارداد
deeds
U
قرارداد
convenant
U
قرارداد
contract
U
:قرارداد
mise
U
قرارداد
deed
U
قرارداد
default
U
قرارداد
convention
U
قرارداد
defaulting
U
قرارداد
defaulted
U
قرارداد
conventions
U
قرارداد
defoult
U
قرارداد
contracting party
U
طرف قرارداد
unilateral contract
U
قرارداد یک جانبه
contract specification
U
مشخصات قرارداد
unilateral agreement
U
قرارداد یک جانبه
futures contract
U
قرارداد اینده
contract quantity
U
حجم قرارداد
contracting parties
U
طرفین قرارداد
The party to the contract (agreement).
U
طرف قرارداد
subcontracts
U
قرارداد فرعی
futures contract
U
قرارداد سلف
affreightment
U
قرارداد حمل
bond
U
قرارداد کفیل
service contract
U
قرارداد خدماتی
conventions
U
قرارداد عهدنامه
escape convention
U
قرارداد گریز
service contract
U
قرارداد خدمت
convention
U
قرارداد عهدنامه
acceptances
U
قبول قرارداد
private agreement
U
قرارداد خصوصی
sales contract
U
قرارداد فروش
contract
U
قرارداد بستن
gentlemen's agreement
U
قرارداد شفاهی
prime contract
U
قرارداد اصلی
compositions
U
قرارداد ارفاقی
composition
U
قرارداد ارفاقی
special agreement
U
قرارداد ویژه
contract of sale
U
قرارداد فروش
contract of farmletting
U
قرارداد مزارعه
validity of a contract
U
اعتبار قرارداد
contract curve
U
منحنی قرارداد
parol promise
U
قرارداد شفاهی
contract note
U
سند قرارداد
contract period
U
دوره قرارداد
contract guarantee
U
ضمانتنامه قرارداد
validity of contract
U
صحت قرارداد
contract guarantee
U
ضمانت قرارداد
contract of sales
U
قرارداد فروش
geneva convention
U
قرارداد ژنو
subcontracting
U
قرارداد فرعی
open contract
U
قرارداد باز
contract period
U
مدت قرارداد
agreement of arbitration
U
قرارداد داوری
arrangement
U
ضمیمه قرارداد
open end contract
U
قرارداد نامحدود
arrangements
U
ضمیمه قرارداد
acceptance
U
قبول قرارداد
parties to a contract
U
طرفین قرارداد
conditions of contract
U
شرایط قرارداد
open end contract
U
قرارداد باز
social contract
U
قرارداد اجتماعی
operation of contract
U
نفوذ قرارداد
subcontracted
U
قرارداد فرعی
bilateral contract
U
قرارداد دو جانبه
contract in set form
U
قرارداد تیپ
labor contract
U
قرارداد کار
subcontract
U
قرارداد فرعی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com