Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 173 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
We made a long step toward success.
U
قدم بزرگه بسوی موفقیت برداشتیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the large one
U
بزرگه
winning streak
<idiom>
U
موفقیت پشت موفقیت
against
U
بسوی
off
U
بسوی
toward
U
بسوی
into
U
بسوی
at
U
بسوی
towards
U
بسوی
to
U
بسوی
inpouring
U
بسوی درون
off
U
عازم بسوی
aport
U
بسوی بندر
earthward
U
بسوی زمین
landward
U
بسوی خشکی
easterly
U
بسوی شرق
eastbound
U
بسوی شرق
east
U
بسوی خاوررفتن
landward
U
بسوی زمین
skyward
U
بسوی اسمان
selenotropic
U
بسوی ماه
to put a bout
U
بسوی دیگرگرداندن
south wards
U
بسوی جنوب
over
U
بسوی دیگر
seaward
U
بسوی دریا
over-
U
بسوی دیگر
spaceward
U
بسوی فضا
onward
U
بسوی جلو
soiuth ward
U
بسوی جنوب
introrse
U
رو کننده بسوی درون
southwestwards
U
بسوی جنوب غربی
orientating
U
توجه بسوی خاور
orientates
U
توجه بسوی خاور
uptrend
U
تمایل بسوی بالا
wester
U
بسوی باختر رفتن
introverts
U
بسوی درون کشیدن
introvert
U
بسوی درون کشیدن
shooting
U
شوت بسوی دروازه
shootings
U
شوت بسوی دروازه
make for
U
پیش رفتن بسوی
introversion
U
برگشت بسوی درون
infalling
U
ریزش بسوی درون
northwards
U
بسوی شمال شمالا
goal kick
U
شوت بسوی دروازه
sentimentalism
U
گرایش بسوی احساسات
earthbound
U
متوجه بسوی زمین
drive to maturity
U
حرکت بسوی بلوغ
base running
U
دویدن بسوی پایگاه
aslant
U
بسوی سراشیب اریبی
introrsal
U
رو کننده بسوی درون
northward
U
بسوی شمال شمالا
southwestward
U
بسوی جنوب غربی
orientate
U
توجه بسوی خاور
propulsion
U
فشار بسوی جلو
sentimentality
U
گرایش بسوی احساسات
hits
U
موفقیت
hitting
U
موفقیت
achievement
U
موفقیت
achievements
U
موفقیت
good speed
U
موفقیت
success
U
موفقیت
successes
U
موفقیت
hit
U
موفقیت
prosperity
U
موفقیت
south
U
بسوی جنوب نیم روز
indraght
U
ریزش چیزی بسوی درون
indraft
U
ریزش چیزی بسوی درون
upsurge
U
بسوی بالا موج زدن
adductive
U
استشهادی بسوی محور کشنده
plinking
U
تیراندازی تفریحی بسوی اشیاء
She is the center of attraction .
U
آن زن همه را بسوی خودش می کشد
continuation
U
حرکت مداوم بسوی سبد
westward
U
بسوی باختر بطرف مغرب
westwards
U
بسوی باختر بطرف مغرب
flying colors
U
موفقیت قطعی
top flight
U
بالاترین موفقیت
pass muster
<idiom>
U
آزمایش را با موفقیت
success ratio
U
بهر موفقیت
average
U
میانگین موفقیت
successful
<adj.>
U
موفقیت آمیز
hitting
U
اصابت موفقیت
averaged
U
میانگین موفقیت
averages
U
میانگین موفقیت
unsuccess
U
عدم موفقیت
hits
U
اصابت موفقیت
averaging
U
میانگین موفقیت
hit
U
اصابت موفقیت
achievable
U
موفقیت پذیر
abortiveness
U
عدم موفقیت
exploitation
U
استفاده از موفقیت
grand slams
U
موفقیت کامل
failure
U
عدم موفقیت
failures
U
عدم موفقیت
grand slam
U
موفقیت کامل
miscarriages
U
عدم موفقیت
miscarriage
U
عدم موفقیت
unsuccessfully
U
عدم موفقیت
unsuccessful
U
عدم موفقیت
postward
U
بسوی محل شروع اسب دوانی
the odds are in our favour
U
احتمالات بسوی ما متمایل است یا می چربد
sniped
U
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
transhumant
U
حرکت کننده بسوی کوهستان برای چرا
snipe
U
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
To go cap in hand to someone.
U
دست گدایی بسوی کسی دراز کردن
send down
U
پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
sniping
U
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
snipes
U
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
achieving
U
موفقیت در انجام کاری
win out
<idiom>
U
موفقیت پس از کار سخت
achieves
U
موفقیت در انجام کاری
achieve
U
موفقیت در انجام کاری
achieved
U
موفقیت در انجام کاری
prospect
[of something]
U
امید موفقیت
[در چیزی]
ten strike
U
امر موفقیت امیز
oddson
U
محتمل به بردیا موفقیت
connect
U
حرکت موفقیت امیز
lock up
<idiom>
U
اطمینال کامل از موفقیت
connects
U
حرکت موفقیت امیز
He was drunk with success.
U
سرمست از موفقیت بود
achieve
U
کسب موفقیت کردن
tomorow morning . I wI'll leavew for london.
U
فردا صبح بسوی لندن حرکت خواهم کرد
delayed steal
U
دزدانه گریختن بسوی پایگاه هنگام پرتاب توپگیر
caculated risk
<idiom>
U
شانس زیاد برای موفقیت
bring off
U
به نتیجه موفقیت امیزی رسیدن
abort
عدم موفقیت درانجام ماموریت
land on one's feet
<idiom>
U
با موفقیت برشرایط سخت پیروزشدن
percentages
U
نسبت حرکات موفقیت امیز
to carry something to a successful issue
U
چیزی را با موفقیت به پایان رساندن
he wished success to all
U
بهمه گفت موفقیت شماراخواستارم
percentage
U
نسبت حرکات موفقیت امیز
fleshment
U
خوشحالی حاصله از نخستین موفقیت
drive to maturity
U
جهش بسوی کمال چهارمین مرحله رشد در نظریه روستو
get through
<idiom>
U
کاری شاق را با موفقیت پشت سر نهادن
pass completion average
U
میانگین موفقیت بازیگر درگرفتن پاس
His triumph was very short- lived .
U
موفقیت اش بسیار کوتاه ( مدت ) بود
track records
U
آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
track record
U
آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
you said it/you can say that again
<idiom>
U
نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
chase
U
تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
by the skin of one's teeth
<idiom>
U
بزور
[با زحمت]
کاری را با موفقیت انجام دادن
chasing
U
تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
chased
U
تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
if it works
U
اگر این کار با موفقیت انجام شود
With a long face .
U
با لب ؟ لوچه آویزان ( اشاره به ناکامی وعدم موفقیت )
chases
U
تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
rest on one's laurels
<idiom>
U
خرسند شدن از موفقیت که قبلا حاصل شده است
land office business
U
کار وسیع وبسیط وسریع کارپر سود یا پر موفقیت
ferryboats
U
قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
ferryboat
U
قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
lap money
U
جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
When we get this project off the ground we can relax.
U
وقتی این پروژه پا بگیرد و با موفقیت شروع شود، دیگر خیالمان راحت است.
dummy
U
دستوری در برنامه که برا ی موفقیت دستورات زبان یا افزایش طول بلاک قرار دارد
dummies
U
دستوری در برنامه که برا ی موفقیت دستورات زبان یا افزایش طول بلاک قرار دارد
They have successfully managed the balancing act between retaining the rustic charm and modern conversion.
U
آنها با موفقیت توانستند تعادل بین افسون روستایی و تبدیل مدرن را ایجاد کنند.
gain ground
U
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
advancing
U
پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advances
U
پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advance
U
پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
framing error
U
خطایی که در اثر عدم موفقیت و خرابی دستگاه پذیرش دربازشناسی صحت بیتهایی که تشکیل یک کاراکتر را میدهندپیش می اید
go great guns
<idiom>
U
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
If these projections are anywhere close to accurate, it would be a great success.
U
اگر این پیش بینی ها حتی کمی دقیق باشند، این موفقیت بزرگی می بود.
drive
U
راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
drives
U
راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
aborting
U
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborts
U
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborted
U
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
achieved
U
تحصیل کردن کسب موفقیت کردن
achieving
U
تحصیل کردن کسب موفقیت کردن
achieves
U
تحصیل کردن کسب موفقیت کردن
ego loss programming
U
تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
exploiting
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploit
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com