Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
wind
U
قدرت تنفس کامل
winds
U
قدرت تنفس کامل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
authoritarainism
U
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
prepotency
U
قدرت کامل
prepotence
U
قدرت کامل
almightiness
U
قدرت کامل
prepotent
U
دارای قدرت کامل
pressure breathing
U
تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
empower
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
full mobilization
U
تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
creativeness
U
قدرت خلاقه قدرت ابداع
completed case
U
جعبه کامل خشاب کامل
full annealing
U
بازپخت کامل تاباندن کامل
full scale
U
باندازه کامل بمقیاس کامل
dictatorship of proletariat
U
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power
U
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
respiration
U
تنفس
coffee break
U
تنفس
breathing
U
تنفس
suction
U
تنفس
admissions
U
تنفس
aspiration
U
تنفس
aspirations
U
تنفس
intermission
U
تنفس
intermissions
U
تنفس
entracte
U
تنفس
admission
U
تنفس
coffee breaks
U
تنفس
imago
U
حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough
U
بطور کامل کامل
inhale
U
تنفس کردن
gas absorption
U
تنفس گاز
hypernoea
U
تنفس سریع
breating apparatus
U
دستگاه تنفس
polypnea
U
تنفس سریع
inhales
U
تنفس کردن
respirable
U
قابل تنفس
inbreathe
U
تنفس کردن
induction stroke
U
مرحله تنفس
eupnoea
U
تنفس عادی
intakes
U
مکیدن تنفس
respiring
U
تنفس کردن
inhaled
U
تنفس کردن
eupnoea
U
تنفس طبیعی
halitosis
U
تنفس بدبو
inhaling
U
تنفس کردن
respire
U
تنفس کردن
respired
U
تنفس کردن
respires
U
تنفس کردن
intake
U
مکیدن تنفس
snorkels
U
لوله تنفس
tambour
U
تنفس نگار
inspirable
U
قابل تنفس
snorkel
U
لوله تنفس
recesses
U
تنفس کردن
spirometry
U
تنفس سنجی
spirometer
U
تنفس سنج
artificial respiration
U
تنفس مصنوعی
recess
U
تنفس کردن
spiracle
U
سوراخ تنفس
intake stroke
U
مرحله تنفس
gradient circuit
U
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
radar discrimination
U
قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
naturally aspirated engine
U
موتور خود تنفس
puerile breathing
U
تنفس خرخری کودکان
aqualungs
U
دستگاه تنفس اکسیژن
aqualung
U
دستگاه تنفس اکسیژن
intake
U
مجرای مکش یا تنفس
intermission
U
نوبهای تنفس دار
gill
U
دستگاه تنفس ماهی
recess
U
تعطیل موقتی تنفس
intermissions
U
نوبهای تنفس دار
recessional
U
وابسته بموقع تنفس
spirometer
U
دستگاه تنفس سنج
recesses
U
تعطیل موقتی تنفس
irrespirable
U
غیر قابل تنفس
intakes
U
مجرای مکش یا تنفس
scuba
U
وسیله تنفس در زیر اب
spirograph
U
دستگاه تنفس نگار
snorkels
U
لوله مخصوص تنفس در زیر اب
schnorkel
U
لوله مخصوص تنفس در زیر اب
artificial respiration
U
تنفس مصنوعی resuscitation : syn
abranchiate
U
فاقد برانشی یادستگاه تنفس
hyperpnea
U
تنفس خیلی سریع یاعمیق
pneusis
U
دم زنی
[تنفس]
[همچنین پزشکی]
second wind
U
بازیابی وضع عادی تنفس
the breathing operation
U
کاردم زدن عمل تنفس
snorkel
U
لوله مخصوص تنفس در زیر اب
snorkel
U
با لوله تنفس زیر ابی رفتن
solvent abuse
تمرین تنفس درمحیط های خفه
schnorkel
U
با لوله تنفس زیر ابی رفتن
pneumatoneter
U
الت سنجش گنجایش تنفس ریه
snorkels
U
با لوله تنفس زیر ابی رفتن
truces
U
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
truce
U
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
pnemograph
U
الت نگارش حرکات سینه هنگام تنفس
fricative
U
تلفظ شده با اصطکاک نفس ووقفه تنفس
to take a recess
U
موقتا دست از کار کشیدن تنفس کردن
break
U
ایجاد فضای تنفس با حرکتهای پیاده شطرنج
respirators
U
دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
respirator
U
دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
breaks
U
ایجاد فضای تنفس با حرکتهای پیاده شطرنج
hypoventilation
U
تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
demand oxygen system
U
سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
hyperventilation
U
تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
continuance
U
تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
gill slit
U
شکاف دستگاه تنفس ماهی شکاف برانشی
pulmotor
U
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
strong-arm
U
قدرت
might
U
قدرت
strength
U
قدرت
posse
U
قدرت
potency
U
قدرت
energies
U
قدرت
capability
U
قدرت
posses
U
قدرت
nerve
U
قدرت
energy
U
قدرت
commanding
U
با قدرت
power takeoff
U
قدرت
zing
U
قدرت
strong arm
U
قدرت
tension
U
قدرت
tensions
U
قدرت
nerves
U
قدرت
godown
U
قدرت
vigour
U
قدرت
force
U
قدرت
forces
U
قدرت
forcing
U
قدرت
inauthoritative
U
بی قدرت
strengths
U
قدرت
power
U
قدرت
strenght
U
قدرت
vigor
U
قدرت
vim
U
قدرت
vis
U
قدرت
powers
U
قدرت
powered
U
قدرت
powering
U
قدرت
will power
<idiom>
U
قدرت
authority
U
قدرت
ability
U
قدرت
sovereignty
U
قدرت
abilities
U
قدرت
cans
U
قدرت داشتن
canning
U
قدرت داشتن
source of power
U
منبع قدرت
social power
U
قدرت اجتماعی
solvency
U
قدرت حلالپوشی
can
U
قدرت داشتن
power failures
U
قطع قدرت
refractive power
U
قدرت شکست
authority figure
U
مظهر قدرت
resolving power
U
قدرت تفکیک
retentivity
U
قدرت نگهداری
adhesive stress
U
قدرت چسبندگی
accelerating power
U
قدرت شتاب
absorption power
U
قدرت جذب
absorbency
U
قدرت جذب
saber rattling
U
قدرت نمایی
scattering power
U
قدرت پراکندگی
sight
U
قدرت دید
scepter
U
قدرت یا اقتدارسلطنتی
sights
U
قدرت دید
sea power
U
قدرت بحری
seapower
U
قدرت دریایی
strenght
U
قدرت شدت
fullest
U
تمام قدرت
acidity
U
قدرت اسیدی
on
U
در اوج قدرت
leverage
U
قدرت نفوذ
will to power
U
قدرت خواهی
world power
U
قدرت دنیوی
superpower
U
ابر قدرت
world power
U
قدرت جهانی
will-power
U
قدرت اراده
heavens
U
قدرت پروردگار
heaven
U
قدرت پروردگار
like a ton of bricks
<idiom>
U
به شدت یا با قدرت
enterprises
U
قدرت اقدام
voltage source
U
منبع قدرت
full
U
تمام قدرت
superpowers
U
ابر قدرت
super power
U
ابر قدرت
authoritarianism
U
قدرت طلبی
firepower
U
قدرت شلیک
hands
U
قدرت توپگیری
power failure
U
قطع قدرت
the finger of god
U
قدرت خدا
useful power
U
قدرت مفید
enterprise
U
قدرت اقدام
authority symbol
U
نماد قدرت
ionic strength
U
قدرت یونی
high power engine
U
موتورپر قدرت
hiding power
U
قدرت پوشش
power switch
U
کلید قدرت
heavy current circuit breaker
U
کلید قدرت
heam yoei vooly
U
تئوری قدرت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com