Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (19 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
yield
U
قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
yielded
U
قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
yields
U
قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
explosive force
U
قدرت انفجار
explosive energy
U
قدرت انفجار
tnt equivalent
U
معادل با قدرت انفجار تی ان تی
gradient circuit
U
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
shock wave
U
موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
shock waves
U
موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
zero point
U
نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
empowering
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
soil shear strength
U
قدرت مقاومت خاک در مقابل گلوله یا نفوذ ان
crater analysis
U
تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
shock front
U
جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
render
U
تسلیم داشتن دادن
rendered
U
تسلیم داشتن دادن
renders
U
تسلیم داشتن دادن
contact burst preclusion
U
ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
to starve into surrender
U
گرسنگی دادن وناگزیربه تسلیم کردن
To submit something to someone.
U
چیزی را به کسی تسلیم کردن (ارائه دادن )
delivery
U
تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
deliveries
U
تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
revitalized
U
قدرت و زندگی تازه دادن
revitalize
U
قدرت و زندگی تازه دادن
revitalising
U
قدرت و زندگی تازه دادن
revitalises
U
قدرت و زندگی تازه دادن
revitalised
U
قدرت و زندگی تازه دادن
eat one's words
<idiom>
U
حرف خود قدرت دادن
revitalizes
U
قدرت و زندگی تازه دادن
revitalizing
U
قدرت و زندگی تازه دادن
to empower somebody
U
به کسی قدرت
[روحی]
دادن
deliver
U
تحویل دادن پرتاب بمب یا گلوله
delivers
U
تحویل دادن پرتاب بمب یا گلوله
To put a bullet thru somebodys body.
U
گلوله ای دربدن کسی قرار دادن
burning train
U
مسیر انفجار سیکل انفجار
blast line
U
مسیرموج انفجار خط موج انفجار
explosive train
U
مدار انفجار مسیر انفجار
turboshaft
U
توربین گاز برای دادن قدرت به شفت
sensing
U
تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
missed
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
trends
U
مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
trend
U
مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
misses
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
miss
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
sabot
U
کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
ground resolution
U
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
extraditing
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
clues
U
گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
clue
U
گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
fire ball
U
گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
frangible bullet
U
گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم
chemical horn
U
مکانیسم انفجار مین صوتی مکانیسم انفجار شیمیایی
ogive
U
ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
dud
U
منفجرنشدن گلوله گلوله ناپیدا
splinterproof
U
ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله
velocity jump
U
جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
creativeness
U
قدرت خلاقه قدرت ابداع
to give up the ghost
U
جان تسلیم کردن روح تسلیم کردن
maximum ordinate
U
حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
dictatorship of proletariat
U
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power
U
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
early time
U
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
nuclear stalemate
U
گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
base of trajectory
U
تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
authoritarainism
U
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
identic notes
U
منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
square base
U
کف گلوله یا قسمت ته گلوله
side spray
U
بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
radar discrimination
U
قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
ballistics of penetration
U
شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
detonations
U
انفجار
brisance
U
انفجار
detonation
U
انفجار
blasts
U
انفجار
blow out
U
انفجار
blastment
U
انفجار
bursts
U
انفجار
burst
U
انفجار
displosion
U
انفجار
pops
U
انفجار
pop
U
انفجار
blow-ups
U
انفجار
blow-up
U
انفجار
blow up
U
انفجار
popped
U
انفجار
blasting
U
انفجار
eruption
U
انفجار
explosions
U
انفجار
blast
U
انفجار
plosion
U
انفجار
explosion
U
انفجار
explosiveness
U
قابلیت انفجار
combustion chamber
U
اطاق انفجار
gusts
U
انفجار فوت
gust
U
انفجار فوت
detonation cord
U
سیم انفجار
combustiblity
U
قابلیت انفجار
crepitation
U
انفجار مکرر
detonation charge
U
خرج انفجار
dead center ignition
U
نقطه انفجار
explosion proof
U
پوشش ضد انفجار
detonative
U
اماده انفجار
countermining
U
انفجار ضد مین
detonating slab
U
مسیر انفجار
destruct system
U
سیستم انفجار
detonatable
U
قابل انفجار
detonable
U
قابل انفجار
yield
U
بازده انفجار
yielded
U
بازده انفجار
high order detonation
U
انفجار شدید
ignitor
U
وسیله انفجار
impact action
U
اثر انفجار
misfire
U
گیر در انفجار
blasts
U
ضربه انفجار
misfired
U
گیر در انفجار
misfires
U
گیر در انفجار
blasts
U
صدای انفجار
information explosion
U
انفجار اطلاعات
inexplosive
U
غیرقابل انفجار
blast
U
ضربه انفجار
blast
U
صدای انفجار
sonic boom
U
انفجار صوتی
sympathetic detonation
U
انفجار القایی
sonic booms
U
انفجار صوتی
explosimeter
U
انفجار سنج
explosion hazard
U
خطر انفجار
yields
U
بازده انفجار
explosion proof
U
ازمایش- انفجار
population explosion
U
انفجار جمعیت
implosion
U
انفجار از داخل
explosive force
U
نیروی انفجار
the force of the explosion
U
شدت انفجار
fire time
U
زمان انفجار
swooper
U
انفجار دار
lead in
U
مداررابط انفجار
POW
U
صدای انفجار
busted
U
انفجار ترکیدگی
bust
U
انفجار ترکیدگی
big bang
U
انفجار بزرگ
blast effect
U
اثر انفجار
detonation
U
انفجار ناگهانی
crackle
U
صدای انفجار پی در پی
detonation
U
انفجار ضربهای
detonations
U
انفجار ناگهانی
atom samshing
U
انفجار اتمی
outbursts
U
انفجار غضب
POWs
U
صدای انفجار
aerial burst
U
انفجار هوایی
outburst
U
انفجار غضب
crackled
U
صدای انفجار پی در پی
crackles
U
صدای انفجار پی در پی
busts
U
انفجار ترکیدگی
busting
U
انفجار ترکیدگی
time of disintegration
U
زمان انفجار
blast wave
U
موج انفجار
explosive
U
قابل انفجار
craters
U
قیف انفجار
bursting set
U
محل انفجار
crater
U
قیف انفجار
burst wave
U
موج انفجار
detonations
U
انفجار ضربهای
blasting machine
U
دستگاه انفجار
blow out
U
سوختن انفجار
deliveries
U
تسلیم
delivery
U
تسلیم
submission
U
تسلیم
resign
U
تسلیم
livery
U
تسلیم
non resistance
U
تسلیم
deference
U
تسلیم
rendition
U
تسلیم
renditions
U
تسلیم
liveries
U
تسلیم
surrenders
U
تسلیم
capitulation
U
تسلیم
self submission
U
تسلیم
surrendered
U
تسلیم
surrender
U
تسلیم
resigns
U
تسلیم
surrendering
U
تسلیم
resignation
U
تسلیم
compliance
U
تسلیم
quietism
U
تسلیم
resignations
U
تسلیم
consignation
U
تسلیم
compromis
U
تسلیم
atomic time
U
زمان انفجار اتمی
low order
U
انفجار کند یا ناقص
explosives
U
مواد قابل انفجار
flex x
U
خرج انفجار کتابی
atom samsher
U
دستگاه انفجار اتمی
armed mine
U
مین اماده انفجار
armed ammunition
U
مهمات اماده انفجار
contact fire
U
انفجار در اثر تماس
subsidiary
U
عمق دهنده به انفجار
service mine
U
مین قابل انفجار
burst
U
انفجار منفجر شدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com