English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
viability U قدرت ادامه زندگی پس از تولد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
revitalises U قدرت و زندگی تازه دادن
revitalised U قدرت و زندگی تازه دادن
revitalising U قدرت و زندگی تازه دادن
revitalized U قدرت و زندگی تازه دادن
revitalizes U قدرت و زندگی تازه دادن
revitalize U قدرت و زندگی تازه دادن
revitalizing U قدرت و زندگی تازه دادن
aborning U در بدو تولد در حال تولد
empowering U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
it is impossible to live there U نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
hold over U به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
creativeness U قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat U اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
birth U تولد
postnatal U پس از تولد
geniture U تولد
births U تولد
countervailing power U قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
getting U زایش تولد
the birth of a nation U تولد یک ملت
birth trauma U ضربه تولد
regeneration U تولد تازه
get U زایش تولد
Nativity U تولد عیسی
birth injury U اسیب تولد
rebirth U تولد دوباره
rebirth U تولد تازه
birthday cake U کیک تولد
birth cry U اوای تولد
birth certificate U گواهی تولد
birthday U جشن تولد
birthdays U جشن تولد
prenatal U پیش از تولد
antenatal U پیش از تولد
antenatals U پیش از تولد
nascent U درحال تولد
place of birth U محل تولد
date of birth U تاریخ تولد
gets U زایش تولد
nee U تولد یافته
regeneracy U تولد تازه
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it. U ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
reborn U تولد تازه یافته
redivivus U تولد تازه یافته
additional production personnel عوامل دیگر تولد
postnatal U وابسته به بعد از تولد
post-natal U واقع شونده پس از تولد
newborn U تازه تولد شده
antenatals U مربوط به قبل از تولد
antenatal U مربوط به قبل از تولد
post natal U واقع شونده پس از تولد
nascence U نوفهوری و اغازی تولد
nascency U نوفهوری و اغازی تولد
authoritarainism U نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
precocial U دارای استقلال ازهنگام تولد
Yuletide U ایام عید تولد عیسی
new born U زاییده شده تازه تولد یافته
palingenesis U تجوید از راه تولد ایین تعمید مسیحیان
birthright U حقوقی که در اثر تولد بخص تعلق می گیرد
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
christian era U مبداء تاریخ کشورهای مسیحی که از زمان تولد مسیح اغازمیگردد
lord of misrule U متصدی وسرپرست تفریحات ونمایشات مخصوص عید تولد مسیح
gradient circuit U مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
radar discrimination U قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
continuance U ادامه
continuation line U خط ادامه
resumption U ادامه
continuation U ادامه
going on U ادامه
hold on U ادامه دادن
bring on U ادامه دادن
for a continuance U برای ادامه
carry on U ادامه دادن
reopen U ادامه دادن
keep up <idiom> U ادامه دادن
continues U ادامه دادن
go on <idiom> U ادامه دادن
continue U ادامه دادن
hang on <idiom> U ادامه دادن
carry-on U ادامه دادن
over run U ادامه به کاردادن
duration U مدت ادامه
to continue U ادامه دادن
extends U ادامه دادن
hold good <idiom> U ادامه دادن
go along <idiom> U ادامه دادن
reopened U ادامه دادن
furthered U ادامه دادن
continuable U قابل ادامه
to follow U ادامه دادن
take up U ادامه دادن
to drag on or out U ادامه دادن
to keep on U ادامه دادن
discontinuance U عدم ادامه
to run on U ادامه داشتن
continuant U ادامه دهنده
continuation card U کارت ادامه
further U ادامه دادن
discontinue U ادامه ندادن
discontinued U ادامه ندادن
discontinues U ادامه ندادن
run on U ادامه دادن
discontinuing U ادامه ندادن
continuative U ادامه دهنده
to carry on U ادامه دادن
discontinuation U عدم ادامه
reopening U ادامه دادن
to take up U ادامه دادن
reopens U ادامه دادن
furthers U ادامه دادن
keep U ادامه دادن
continue statement U حکم ادامه
keeps U ادامه دادن
keep on U ادامه دادن
extending U ادامه دادن
extend U ادامه دادن
furthering U ادامه دادن
Their birthdays are four days apart. U روز تولد شان چهار روز با هم فاصله دارد
dash U مسیری را ادامه دادن
tracked U ادامه گوی در مسیربولینگ
detainer U حکم ادامه توقیف
dashes U مسیری را ادامه دادن
dashed U مسیری را ادامه دادن
fall behind <idiom> U درمانده از ادامه راه
to set on U با زور ادامه دادن
keep the home fires burning <idiom> U اجازه ادامه دادن
thwarted U ادامه دادن یا کشیدن
thwart U ادامه دادن یا کشیدن
dwell at U اتش را ادامه دادن
dwell at U به تیراندازی ادامه دادن
shorthanded U ادامه با بازیگر کمتر
live on U بزندگی ادامه دادن
tracks U ادامه گوی در مسیربولینگ
contd U مخفف ادامه یافته
transattack period U مدت ادامه تک اتمی
track U ادامه گوی در مسیربولینگ
follow-through U ادامه حرکت پس از ضربه
inability to box U ناتوان از ادامه دادن
follow-throughs U ادامه حرکت پس از ضربه
viability U امکان ادامه حیات
to press ahead with U با زور ادامه دادن
continuator U ادامه دهنده مستمر
bide U بکاری ادامه دادن
sustaining U نگهدارنده ادامه دهنده
go head U ادامه بدهید بفرماید
continuation U عمل ادامه دادن
time in U ادامه بازی پس از توقف
resume U چکیده کلام ادامه یافتن
runs U دوام یافتن ادامه دادن
extrapolation U ادامه روند تعمیم دهی
resumed U چکیده کلام ادامه یافتن
maintains U ابقا کردن ادامه دادن
resumes U چکیده کلام ادامه یافتن
maintained U ابقا کردن ادامه دادن
maintain U ابقا کردن ادامه دادن
resuming U چکیده کلام ادامه یافتن
extrapolations U ادامه روند تعمیم دهی
stick it out <idiom> U طاقت آوردن ،ادامه دادن
robustly U که کار را پس از خطا ادامه میدهد
robust U که کار را پس از خطا ادامه میدهد
i took up where he left U از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
topspin U ادامه حرکت چرخش توپ
run U دوام یافتن ادامه دادن
hang on U ادامه دادن دوام داشتن
go on U سخن خود را ادامه دهید
border break U ادامه محوطه نقشه تا حاشیه ان
Keep moving! U ادامه بده [بدهید ] به راه!
touch in goal line U ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
discounting match U ادامه ندادن به مسابقه کشتی
Gothic Survival U [ادامه عنصر سبک گوتیک]
maintrain U ادامه دادن عقیده داشتن
give someone the green light <idiom> U اجازه ادامه به کار رادادن
keep up with <idiom> U به شکل قبل ادامه دادن
border break U ادامه دادن اطلاعات نقشه تا حاشیه ان
run on U ادامه دادن متن بدون توقف
I can't go on any longer. U من دیگر نمی توانم ادامه بدهم.
pick up <idiom> U ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
to rumble on [British E] U ادامه دادن به شکایت پر سرو صدا
resumptive U ادامه دهنده دوباره بدست اورنده
There's more to come. <idiom> U باز هم هست. [هنوز ادامه داره]
to keep the field U جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
continue port/starboard U چرخش به سمت چپ یا راست را ادامه دهید
pull off U باوجود مشکلات بکارخود ادامه دادن
continuous U آنچه بدون توقف ادامه یابد
inviable U عاجز از ادامه بقا در اثرساختمان نژادی و ارثی
head pole U تیری که از پشت اسب تاکنارسرش ادامه دارد
There's no need to elaborate. U لازم نیست که شما در ادامه چیزی بگید.
long haul <idiom> U مدت درازی بین کاری که ادامه داد
let (something) ride <idiom> U ادامه دادن بدون عوض شدن شرایط
to continue one's progress U پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
carry one's bat U تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
set in <idiom> U تغییرات آب وهوا شروع وممکنه ادامه داشته باشد
extends U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
play out one's option U ادامه بازی در تیم پس ازپایان قرارداد بدون قراردادجدید
supersedeas U دستور موقت دادگاه در موردخودداری از انجام یا ادامه کاری
extending U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extend U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com